• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

بهترین شعرهایی که تا به حال خوندی!

po0ya

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
94
امتیاز
51
نام مرکز سمپاد
shahid ejei
شهر
esfahan
مدال المپیاد
سابقه دارم !
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

هم دعا کن گره از کار تو بگشاید عشق
هم دعا کن گره ی تازه نیافزاید عشق

قایقی در طلب موج به دریا پیوست
باید از مرگ نترسید اگر باید عشق

عاقبت راز دلم را به لبانش گفتم
شاید این بوسه به نفرت برسد شاید عشق

شمع روشن شد و پروانه در آتش گل کرد
می توان سوخت اگر امر بفرماید عشق

پیله ی رنج من ابریشم پیراهن شد
شمع حق داشت به پروانه نمی آید عشق
 

ShivaG

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
13
امتیاز
16
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 ساری
شهر
ساری
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

کفش هایم را گم کرده ام
دیشب که به خواب تو آمدم
تا بگویم دوستت دارم
باید همان اطراف باشد
کنار تختخواب تو
آنجا بود که از پایم بیرونشان آوردم
و کنار تو خوابیدم
سرم را نزدیکتر آوردم
و در گوشت نجوا کردم هنوز دوستت دارم

شاید وقتی خواب بوده ام
تو کفش هایم را پوشیده ای
و به خواب او رفته ای

تا بگویی هنوز دوستش داری!!!
 

RIZE$H

کاربر فعال
ارسال‌ها
60
امتیاز
50
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 تهران
شهر
تهران
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

هرکــه عاشــق شـد جفا بسیار میباید کـشـید

بهر یک گل منت از صد خوار میباید کشید

من بــه مرگــم راضـیـم اما نـمی آیـد عجـل

بخت بد بـیـن از عجـل هم نـاز میباید کشید
.
.
.
اینم که دیگه همه شنیدن......

بی تو، مهتاب‌ شبی، باز از آن كوچه گذشتم،

همه تن چشم شدم، خيره به دنبال تو گشتم،

شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم،

شدم آن عاشق ديوانه كه بودم.
.
.
.
 

ــــــبا

کاربر فعال
ارسال‌ها
73
امتیاز
71
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1 تهران
شهر
طهرون!
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

این دقیقا بهترین شعری که خوندم نیست ولی خیلی قشنگه ! خیلی هم پر معنائه ! :D

نسیم شمال :

نه درس به کار آید و نه علم ریاضی
نه قاعده ی مشق و نه مستقبل و ماضی
نه هندسه و رسم و مساحات ریاضی
خواهی که شوی مجتهد و مفتی و قاضی
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
صد سال اگر درس بخوانی همه هیچ است
در مدرسه یک عمر بمانی همه هیچ است
خود را به حقیقت برسانی همه هیچ است
جز مسخرگی هر چه بدانی همه هیچ است
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز


البته اینو در انتقاد از اوضاع ایران سروده !

ولی خیلی قشنگه ! :D
 

AMT

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
292
امتیاز
181
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
نیشاپور
مدال المپیاد
المپیاد علوم آزمایشگاهی-المپیاد زبان-المپیاد ادبی-المپیاد ریاضی 3 دوره-المپیاد شیمی
دانشگاه
علوم پزشکی ایران (ان ش
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

در خون من غرور نیاکان نهفته است
خشم وستیز رستم دستان نهفته است
در تنگنای سینه حسرت کشیده ام
گهواره بصیرت مردان نهفته است
خاک مرا جزیره خشکی گمان مبر
دریای بیکران و خروشان نهفته است
خالی دل مرا تو زتاب و توان مدان
شیر ژیان میان نیستان نهفته است
پنداشتی که ریشه پیوند من گسست
در سینه ام هزار خراسان نهفته است.
- اسکندر ختلانی -
 
ارسال‌ها
3,304
امتیاز
12,635
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
علوم اجتماعی (انسان‌شناسی)
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

شیشه ی عطر ِ بهار

لب ِ دیوار شکست

و هوا پر شده از بوی خدا

همه جا آیت اوست

دیدنش آسان است

سخت باشد که نبینی او را ...

نمیدونم از کیه ! :D
 

مهدی فسنقری

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
189
امتیاز
82
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی نیشابور
شهر
نیشابور
مدال المپیاد
نچ باش حال نمیکنم
دانشگاه
علم و صنعت
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

رفتنت آغاز ویرانی است حرفش را مزن

چشمهایم بی تو بارانی است حرفش را مزن

دوست داری بشکنی قلب پریشان مرا

دل شکستن کار آسانی است حرفش را مزن

خورده ای سوگند روزی عهد مارا بشکنی

این شکستن نا مسلمانی است حرفش را مزن

حرف رفتن میزنی وقتی که محتاج توام

رفتنت آغاز ویرانی است حرفش را مزن




حالمان بد نيست غم كم ميخوريم
كم كه نه هر روز كم كم ميخوريم
آب ميخواهم سرابم ميدهند
عشق ميورزم عذابم ميدهند
خود نميدانم كجا رفتم به خواب
از چه بيدارم نكردي آفتاب
خنجري بر قلب بيمارم زدند
بيگناهي بودم و دارم زدند
دشنه نامرد بر پشتم نشست
از غم نامردمي پشتم شكست
عشق اخر تيشه زد بر ريشه ام
تيشه زد بر ريشه انديشه ام
عشق گر اين است مرتد مي شوم
خوب گر اين است من بد ميشوم
بس كن اي دل نابساماني بس است
كافرم ديگر مسلماني بس است
در ميان خلق سر در گم شدم
عاقبت آلوده مردم شدم
بعد از اين با بي كسي خو ميكنم
هر چه در دل داشتم رو ميكنم
نيستم از مردم خنجر به دست
بت پرستم بت پرستم بت پرست
بت پرستم بت پرستي كار ماست
چشم مستي تحفه بازار ماست
درد ميبارد چو لب تر ميكنم
طالعم شوم است باور ميكنم
من كه با دريا تلاطم كرده ام
راه دريا را چرا گم كرده ام
قفل غم بر درب سلولم مزن
من خودم خوش باورم گولم مزن
من نميگويم كه خاموشم مكن
من نميگويم فراموشم مكن
من نميگويم كه با من يار باش
من نميگويم مرا غمخوار باش
من نميگويم دگر گفتن بس است
گفتن اما هيچ نشنفتن بس است
روزگارت باد شيرين شاد باش
دست كم يك شب تو هم فرهاد باش
آه در شهر شما ياري نبود
قصه هايم را خريداري نبود
خسته ام از قصه هاي شومتان
خسته از هم دردي مسمومتان
اين همه خنجر دل كس خون نشد
اين همه ليلي كسي مجنون نشد
آسمان خالي شد از فريادتان
بيستون در حسرت فرهادتان
كوه كندن گر نباشد پيشه ام
بويي از فرهاد دارد تيشه ام
گر نرفتم هر دو پايم خسته بود
تيشه گر افتاد دستم بسته بود
هيچ كس دست مرا وا كرد ؟ نه
هيچ كس عشق مرا ما كرد ؟ نه
هيچ كس اندوه ما را ديد ؟ نه
هيچ كس از حال ما پرسيد ؟ نه
هيچ كس چشمي برايم تر نكرد
هيچكس يك روز با ما سر نكرد
هيچكس اشكي براي ما نريخت
هر كه با ما بود از ما ميگريخت
چند روزيست حالم ديدنيست
حال من از اين و آن پرسيدنيست
گاه بر روي زمين زل ميزنم
گاه بر حافظ تفعل ميزنم
حافظ ديوانه فالم را گرفت
يك غزل آمد حالم را گرفت





جادوی بی اثر...
پر کن پیاله را,کاین آب آتشین
دیری ست ره به حال خرابم نمی برد...
***
این جامها که از پی هم می شود تهی
دریای آتش است که ریزم به کام خویش...
گرداب می رباید و آبم نمی برد...
***
من با سمند سر کش و جادوئی شراب,
تا بیکران عالم پندار رفته ام...
تا دشت اندیشه های گرم
تا مرز ناشناخته ی مرگ و زندگی
تا کوچه باغ خاطره های گریز پا
تا شهر یادها...
دیگر شراب هم,
حز تا کنار بستر خوابم نمی برد...
***
هان ای عقاب عشق!
از اوج قله های مه آلود دور دست
پرواز کن به دشت غم انگیز عمر من...
آنجا ببر مرا,که شرابم نمی برد...
آن بی ستاره ام که عقابم نمی برد...
در راه زندگی...
با این همه تلاش و تمنا و تشنگی...
با این ناله که می کشم از ته دل:آب,آب...

دیگر فریب هم,به سرابم نمی برد...
...پر کن پیاله را...
بازگشت به کوچه ی مهتابی...
از کوچه ی زیبای تو امروز گذشتم...
دیدم که همان عاشق معشوقه پرستم
یک لحظه به یاد تو در آن کوچه نشستم...
* * * *
دیدم که ز سر تا به قدم شوق و امیدم
هر چند گل از خرمن عشق تو نچیدم....
* * * *
آن شور جوانی نرود لحظه ای از یاد...
ای راحت جان و دل من,خانه ات آباد...
با یاد رخت این دل افسرده شود شاد...
* * * *
هرگز نشود مهر تو ای خوب فراموش...
کی آتش عشق تو شود یکسره خاموش
* * * *
هر جا که نشستم سخن از عشق تو گفتم...
با اشک جگر سوز,دل سخت تو سُفتم...
خاک ره این کوچه به خار مژه رُفتم...

* * * *




دل می تپد از شوق که امروز کجایی...
شاید که دگر باره از این کوچه بیایی...
وقتی نیستی نه هست‌های ما چونان كه بایدند،نه بایدها
مثل همیشه آخر حرفم و حرف آخرم را با بغض می‌خوانم
عمری است لبخندهای لاغر خود را در دل ذخیره می‌كنم
برای روز مبادا........
اما در صفحه های تقویم روزی به نام روز مبادا نیست
آن روز هرچه باشد،روزی شبیه دیروز،روزی شبیه فردا،
روزی درست مثل همین روزهای ماست.
اما كسی چه می‌داند،شاید امروز نیز روز مبادا باشد.
وقتی نیستی،نه هست‌های ما چونان كه بایدند،نه بایدها
هر روز بی تاب، روز مباداست.
 
ارسال‌ها
3,304
امتیاز
12,635
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
علوم اجتماعی (انسان‌شناسی)
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

سلام !
گفتم شاید بد نباشه این جا شعرای قشنگ راجع به نوروزُ بهار و ... رو بزاریم ! :)
زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه
روایت کرده‌اند اردیبهشتی می‌رسد از راه

بهاری م‍ی‌رسد از راه و می‌گویند می‌روید
گل داوودی از هر سنگ، حسن یوسف از هر چاه !

بگو چله‌نشینان زمستان را که برخیزند
به استقبال می‌آییمت ای عید از همین دی‌ ماه

به استقبال می‌آییمت آری دشت پشت دشت
چه باک از راه ناهموار و از یاران ناهمراه

به استهلال می‌آییمت ای عید از محرم‌ها
به روی بام‌ها هر شام با آیینه و با آه ...

سر بسمل شدن دارند این مرغان سرگردان
گلویی تر کنید ای تیغ‌های تشنه، بسم الله !

محمدمهدی سیار
 

reza-handsome

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
617
امتیاز
1,086
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
شهرکرد
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!





عمو نوروز! نيا اين‌جا... که اين خونه عزاداره

پدر خرجِ يه سال قبلِ شبِ عيدو بدهکاره



چشای مادر از سرخی مثِ ماهیِ هفت سينن

که ازبس تر شدن دائم، ديگه کم کم نمی‌بينن



برادر گم شده پُشتِ سرنگای فراموشی

تن خواهر شده پر پر تو بازارِ هم‌آغوشی



توی اين خونه‌ی تاريک کسی چشم‌انتظارت نيست

تا وقتی نون و خوش‌بختی ميونِ کوله‌بارت نيست



عمو نوروز! نيا اين‌جا! بهار از يادِ ما رفته

توی سفره نه هفت سينه، نه نونه، نه پولِ نفته



عمو نوروز! تو اين خونه تمامِ سال زمستونه

گُل و بلبل يه افسانه‌س، فقط جغده که می‌خونه



بهار و شادیِه عيدو يکی از اين‌جا دزديده

يکی خاکسترِ ماتم رو تقويمِ ما پاشيده



توی اين خونه‌ی تاريک کسی چشم‌انتظارت نيست

تا وقتی نون و خوش‌بختی ميونِ کوله‌بارت نيست

یغما گلرویی
 

sahere

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,829
امتیاز
11,813
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
مشهد
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
گفتار درمانی
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

سلاخي
ميگريست
به قناري كوچكي
دلبسته بود
شاملو
 

soofy

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
218
امتیاز
1,047
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
اصفهان
مدال المپیاد
المپیاد ریاضی و ادبی فعالیت می کردم یه زمانی
دانشگاه
دانشگاه هنر اصفهان
رشته دانشگاه
مهندسی معماری
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

این یه شعره که به نظرم قشنگ اومد گفتم بذارم تو سایت. امیدوارم لذت ببرین

۷۷ حاصل جمع دو بال و پر
۷۷ پر؟ بله ۷۷ پر

مثل دو تا کلاغ که از دور می‌رسند
مثل دو تا کلاغ که پر می‌کشند بر-

بالای هر چه شعر که در دفتر من است
و قار و قار و قار، سرک می‌کشند در-

ابیاتی از پنیر، و صابون و هرچه نیز
انگشتر و کلید و اسناد معتبر

۸۸ پر؟- نه دو کوهان یک شتر
۸۸ پر!- بله هشتاد و هشت پر

مثل دو تا کلاغ که وارونه می‌پرند
وارونه می‌برند خبر را به دور و بر

۵۵ یک عدد گرم گرم گرم
حتا از ازدواج دو خورشید گرمتر

اما به شرط اینکه...وارونه‌اش کنید
تا۵ ها بچسبد محکم به یکدگر

و ۲۲ ... دست عددهاست در دعا
پیوسته در قنوت است با چشمهای تر

و ۱۱ دو سطر قرینه‌ست مثل شعر
یا مثل ریل‌های قطار است بیشتر

یا مثل نردبان مصاریع در غزل
یا مثل ابروان نپیوسته‌ای که هر-

۵ -ِ شکسته را به خودش ربط می‌دهد
و بعد می‌رود به ۱۱۱ سفر

و منتقد به شاعر هی فحش می‌دهد
که من ندیدم از این شعری عجیب تر

شعر از :محمدرضارستم بیگلو
 

پگاهــــ

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
112
امتیاز
709
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
مشهد
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

.
 

Spacegirl

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
233
امتیاز
8,136
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ری
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
93
مدال المپیاد
برنز کشوری نجوم دوره نهم
دانشگاه
امیرکبیر
رشته دانشگاه
مهندسی پزشکی
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

چنان زد آتشم با بي وفايي
كه بيزارم دگر از آشنايي
ز هر بيگانه اي بيگانه تر شد
ميان ما خدايا كن خدايي
مرا چون ناشناسان ديد و بگذشت
كه بگذشته است زين بي اعتنايي؟
چه كردم كاين چنين بگذشت از من؟
چه ناموزون زد آهنگ جدايي
بر او دل بستم و شد خصم جانم
روا بر من نبود اين ناروايي
نمي دانند قدر يكدلي را
گرفتاران در خود نمايي
كشيدم آنچه از دست دلم بود
زمن يا رب بگير اي با صفايي
همان بهتر كه روز و شب از او دور
بسوزم با نواي بي نوايي
جفا را با وفا پاداش نبخشند
مقيما حريم كبريايي
 

mojhy

کاربر فعال
ارسال‌ها
71
امتیاز
58
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین 1
شهر
اصفهان
مدال المپیاد
در حال خوندن المپ ادبی
رشته دانشگاه
ا
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

تا انتها حضور
امشب
در یک خواب عجیب
رو به سمت کلمات
باز خواهد شد.
باد چیزی خواهد گفت.
سیب خواهد افتاد،
روی اوصاف زمین خواهد غلتید،
تا حضور وطن غایب شب خواهد رفت.
سقف یک وهم فرو خواهد ریخت.
چشم
هوش محزون نباتی را خواهد دید.
پیچکی دور تماشای خدا خواهد پیچید.
راز، سر خواهد رفت.
ریشه زهد زمان خواهد پوسید.
سر راه ظلمات
لبه صحبت آب
برق خواهد زد،
باطن آینه خواهد فهمید.
امشب
ساقه معنی را
وزش دوست تکان خواهد داد،
بهت پرپر خواهد شد.
ته شب، یک حشره
قسمت خرم تنهایی را
تجربه خواهد کرد.
داخل واژه صبح
صبح خواهد شد.
(سهراب - ما هیچ،ما نگاه)
 

Rubiker

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
541
امتیاز
653
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
نیشابور
دانشگاه
ان شاء الله "علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
ان شاء الله "پزشکی"
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

دلا از خود جدا افتاده ای تو
ببین اکنون کجا افتاده ای تو
گرفتی زن برفتی بین مرغان
به قد قدقد قدا افتاده ای تو!
 

Behrad

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
509
امتیاز
8,771
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب یک
دانشگاه
دانشگاه تهران
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

من دلم می خواهد
خانه ای داشته باشم پر دوست
کنج هر دیوارش
دوستهایم بنشینند آرام
گل بگو، گل بشنو
هرکسی می خواهد
وارد خانه پر عشق و صفایم گردد
یک سبد بوی گل سرخ
به من هدیه کند
شرط وارد گشتن

شست و شوی دلهاست
شرط آن داشتن
یک دل بی رنگ و ریاست
بر درش، برگ گلی می کوبم

روی آن با قلم سبز بهار

می نویسم ای یار
خانه ی ما اینجاست
تا که سهراب نپرسد دیگر
"خانه دوست کجاست؟"

فریدون مشیری
 

reza.cr

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
632
امتیاز
1,991
نام مرکز سمپاد
شهیدحقانی
شهر
بندرعباس
مدال المپیاد
شیمی-فیزیک
دانشگاه
هرمزگان
رشته دانشگاه
برق
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

بخش آخر توبه نصوح
كس چه ميداند زمن جز اندكي
از هزاران جرم و بد فعلم يكي
من همي دانم و آن ستارمن
جرمها و زشتي كردار من
اول ابليسي مرا استاد بود
بعد از آن ابليس پيشم باد بود
حق بديد آن جمله را ناديده كرد
تا نگردم در فضيحت روي زرد
باز رحمت پوستين دوزيم كرد
توبه شيرين چو جان روزيم كرد
هرچه كردم جمله ناكرده گرفت
طاعت ناكرده آورده گرفت
همچو سروسوسنم آزاد كرد
همچو بخت و دولتم دلشاد كرد
نام من در نامه پاكان نوشت
دوزخي بودم ببخشيدم بهشت
آه كردم چون رسن شد آه من
گشت آويزان رسن در چاه من
در بن چاهي همي بودم زبون
در همه عالم نميگنجم كنون
آفرينها بر تو بادا اي خدا
ناگهان كردي مرا از غم جدا
گر سر هر موي من يابد زبان
شكرهاي تو نيايد در بيان
 

stevendeljoo

داماد مسعودی
ارسال‌ها
1,351
امتیاز
2,642
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی نیشابور
شهر
نیشابور
سال فارغ التحصیلی
1391
مدال المپیاد
ندارم
دانشگاه
امیرکبیر
رشته دانشگاه
برق
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

حافظ
غزل شماره ۱۷۳
در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
از من اکنون طمع صبر و دل و هوش مدار
کان تحمل که تو دیدی همه بر باد آمد
باده صافی شد و مرغان چمن مست شدند
موسم عاشقی و کار به بنیاد آمد
بوی بهبود ز اوضاع جهان می‌شنوم
شادی آورد گل و باد صبا شاد آمد
((ای عروس هنر از بخت شکایت منما
حجله حسن بیارای که داماد آمد))
دلفریبان نباتی همه زیور بستند
دلبر ماست که با حسن خداداد آمد
زیر بارند درختان که تعلق دارند
ای خوشا سرو که از بار غم آزاد آمد
مطرب از گفته حافظ غزلی نغز بخوان
تا بگویم که ز عهد طربم یاد آمد
 

vahidd

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,163
امتیاز
1,749
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد
شهر
مشهد
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

بهترین شعرو که نمیشه گفت ولی شاید تاثیر گذار ترین این شعر فروغ بود :


نگاه کن که غم درون دیده ام

چگونه قطره قطره آب میشود

چگونه سایه سیاه سرکشم

اسیر دست آفتاب می شود

نگاه کن

تمام هستی ام خراب می شود

شراره ای مرا به کام می کشد

مرا به اوج می برد

مرا به دام می کشد

نگاه کن

تمام آسمان من پر از شهاب می شود



تو آمدی زدورها و دورها

ز سرزمین عطرها و نورها

نشانده ای مرا کنون به زورقی

ز عاجها،زابرها،بلورها

مراببر امید دلنواز من

ببر به شهر شعرها و شورها

به راه پر ستاره می کشانیم

فراتر از ستاره می نشانیم

نگاه کن

من از ستاره سوختم

لبالب از ستارگان تب شدم

چو ماهیان سرخ رنگ ساده دل

ستاره چین برکه های شب شدم

چه دور بود پیش از این زمین ما

به این کبود غرفه های آسمان

کنون به گوش من دوباره می رسد

صدای تو

صدای بال برفی فرشتگان

نگاه کن که من کجا رسیده ام

به کهکشان،به بی کران،به جاودان

کنون که آمدیم تا به اوج ها

مرا بشوی با شراب موج ها

مرا بپیچ در حریر بوسه ات

مرا بخواه در شبان دیر پا

مرا دگر رها مکن

مرا از این ستاره ها جدا مکن

نگاه کن که موم شب به راه ما

چگونه قطره قطره آب می شود

به لای لای گرم تو

لبا لب از شراب خواب میشود

به روی گاهواره های شعر من

نگاه کن

تو میدمی و آفتاب می شود.
 

FALCON

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
295
امتیاز
557
نام مرکز سمپاد
علامه حلی اراک
شهر
اراک یونایتد
مدال المپیاد
خیلی دوس داشتم برم لوی تو راه بنزینم تموم شد
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
طب
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

شعر لطف حق از خانوم اعتصامی
طولانی بود ننوشتم
اگر نخوندید توصیه میکنم زود برید بخونید
 
بالا