• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

مصاحبه / بیوگرافی / لحظات کنکور نفرات برتر

ali jahangiri

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,090
امتیاز
8,421
نام مرکز سمپاد
شهید قدوسی
شهر
قم
مدال المپیاد
طلای المپیاد دانشجویی -مکانیک
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
مکانیک
پاسخ : رتبه های برتر کنکور91

سلام

رتبم خوب نشده.

بدک نیست

ولی روش مطالعه از یه شخص به شخ3 دیگه

من خودم شدیدا مفهومی میخوندم

خیلی تو بندٍ فرمول نبودم

تا یه مطلب رو از ته دل نمیفهمیدم سراغ تست نمی رفتم

مطلب رو اول از روی کتاب در30 میخوندم

بعد جزوه معلم یا کتاب کمک آموزشی

توی تست زدن هم اصلا توی نخ زمان و درصد و اینا نبودم

مثلا مبحث نور

هر تست رو به آرامی و کاملا تشریحی وار حل میکردم

بعد از مدتی که قٍلٍقه اون مبحث اومد دستم تست های مجموعه ای میزدم(ده بیست تا تست با هم ولی بدون زمان)

خلا3 برداری یادتون نره

به خصوص توی تابستون

و بالاخص دروص اختصاصی

اگه سوالی هست در خدمتم
 

**NAVID**

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,158
امتیاز
1,995
نام مرکز سمپاد
شهید قدوسی(Qom Nodet)
شهر
قم
مدال المپیاد
یه سال شیمی خوندم!
دانشگاه
Tehran PolyTechnic
رشته دانشگاه
هوافضا - کامپیوتر
پاسخ : رتبه های برتر کنکور91

سلام
من یه سوال تو ذهنم ایجاد شده در مورد تو . ببین من موندم چجور آزمون میدی که وقت اضافه میاری و همه سوالا رو حل میکنی. بعد میگی که اصلا زماندار هم کار نمیکردی. اصلا مغزم تو این مورد جواب نمیده . من هرچی زور بزنم باز یه سری سوالا رو باید رد کنم تا وقت کم نیارم!!! سرعت حل خیلی بالایی هم دارم به نظر خودم . اما ....

بعد یه سوال دیگه. من اول سال ازت پرسیدم حسابان چی بزنم گفتی آبی کانون . بعد من رفتم گرفتم تا الان تقریبا تمومش کردم . متاسفانه حسابانم هنوز 50 60 می چرخه !! به نظرت چی کار کنم؟
به نقل از ali jahangiri :
سلام

رتبم خوب نشده.

بدک نیست
:D من فک میکردم دیگه یه رقمی بشی . ولی همینم خیلی خوبه. تبریک میگم (;
 

ali jahangiri

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,090
امتیاز
8,421
نام مرکز سمپاد
شهید قدوسی
شهر
قم
مدال المپیاد
طلای المپیاد دانشجویی -مکانیک
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
مکانیک
پاسخ : رتبه های برتر کنکور91

به نقل از شواليه سبز :
سلام
من یه سوال تو ذهنم ایجاد شده در مورد تو . ببین من موندم چجور آزمون میدی که وقت اضافه میاری و همه سوالا رو حل میکنی. بعد میگی که اصلا زماندار هم کار نمیکردی. اصلا مغزم تو این مورد جواب نمیده . من هرچی زور بزنم باز یه سری سوالا رو باید رد کنم تا وقت کم نیارم!!! سرعت حل خیلی بالایی هم دارم به نظر خودم . اما .... :D من فک میکردم دیگه یه رقمی بشی . ولی همینم خیلی خوبه. تبریک میگم (;

همین هم خدا رو شکر
حالا یه ذره میخام از خودم تعریف کنم!
در مورد زمان فقط باید خلاقیت هام معمولا خیلی بهم کمک میکنه!
یه سوال توی کانون بود که توی پاسخ نامه نصف صفحه راه حلش بود و درصد پاسخ گویی 5 درصد بود
من توی 5 ثانیه حل کردم
با حذف گزینه.
البته محاسبات سریع و ذهنی هم کمک میکنه

فکر کنم زیادی از خودم تعریف کردم!
 

fdd

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
188
امتیاز
279
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرج
دانشگاه
پلي تكنيك تهران
رشته دانشگاه
مهندسي هوافضا
پاسخ : رتبه های برتر کنکور91

آفرين،آره!تنها راهش همين كار آقاى جهان گيريه!! بايد اينقد تو محاسبات عددى استاد شده باشى كه سر كنكور بدون بى دقتى حل كنيشون! و همونطور كه على آقا هم گفتن بعضى سوالا رو ميتونى از راهاى ابتكارى يا همين رد گزينه تو زمان خيلى كمترى حل كنى!
 

ImanHD

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
284
امتیاز
1,073
نام مرکز سمپاد
شیخ انصاری
شهر
دزفول
دانشگاه
صنعت نفت
رشته دانشگاه
نفت
پاسخ : رتبه های برتر کنکور91

خلاصه برداری از اختصاصیا چطوره دقیقا؟ و اینکه کی؟مبحثی؟بعد از خوندن درس یا بعد از کامل خوندنش با تست؟!
 

ali jahangiri

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,090
امتیاز
8,421
نام مرکز سمپاد
شهید قدوسی
شهر
قم
مدال المپیاد
طلای المپیاد دانشجویی -مکانیک
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
مکانیک
پاسخ : رتبه های برتر کنکور91

به نقل از ایـمـان :
خلاصه برداری از اختصاصیا چطوره دقیقا؟ و اینکه کی؟مبحثی؟بعد از خوندن درس یا بعد از کامل خوندنش با تست؟!
به نظر من خلاصه برداری آخرین مرحله خوندن یک مبحثه

یادگرفتن (خوندن کتاب درسی + کمک آموزشی + جزوه دبیر)

حل کردن مثال های متعدد (کاملا تشریحی وار)

تست آموزشی (تستی که گزینه نداره!بدون زمان،دونه دونه حل بشه و جواب و راه حلمون با راه حل کتاب مقایسه بشه)

تست مجموعه ای (متناسب با مبحث تعدادی تست رو با هم حل میکنیم خواه با زمان خواه بی زمان)

خلا3 برداری

خلا3 برداری زمانی معنی داره که شما به مطلب مسلط شده باشی!
 

absolute

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
100
امتیاز
76
نام مرکز سمپاد
farzanegan esfarayen
شهر
bojnord-esfarayen
مدال المپیاد
olampiyad adabi marhale av val
دانشگاه
server cloud not found!!!
رشته دانشگاه
server cloud not found!!!
پاسخ : مصاحبه / بیوگرافی / لحظات کنکور نفرات برتر

به نقل از One Minute :
ساعات کنکور ، احسان عباسی ، رتبه 4 کنکور ریاضی 88
منبع : وبلاگ ایشون ( آدرسش یادم نمیاد ، یه فایل PDF بود از توی اون پیدا کردم این متن رو )



4 تیر 1388
حدودا 8 صبح...
...
همه خم شده بودن به سمت برگه ی کنکور و منتظر بودن تا بگن شروع کنید...
جو جدا عجیبی بود ...

تا حالا هیچ کدوم از امتحانام این جوری نبود... نه سنجش نه قلمچی ...
راستش یه کم استرس داشتم...
"دانش آموزان عزیز... شروع کنید"
همه با تمام قدرت به سمت برگه حمله کردن. خیلی هیجان داشتم یه جورایی ذوق میکردم چون وحشتناک اعتماد به نفسم زیاد بود
اول درس الکیات (همون ادبیات) دو سوال اول لغت بود. انقدر خونده بودمشون که نگو. سه سوت .
_ ایول مثه این که امسال ادبیاتو آسون گرفتن...
دو سوال بعد املا بود اونم از یه متن خارج کتاب....
_ خوب بالاخره باید یه سوال سخت بدن دیگه الکی که نیس
با شک جواب دادم و رفتم سراغ زبان فارسی . یه جوری شدم.... تعداد واج ها رو می خواست...
_بی خیال میذارم برا آخر کار. بعدا جواب میدم
تعداد تکواژ ها و واژه ها؟
_ این هم که وقت گیره ولش
تعداد ترکیب های وصفی و اضافی؟
_ !!!!!! الله اکبر بیخیال شو دیگه... اینم برا آخر
تعداد مشتق و مرکب و ساده و کوفتو زهر مار...
_ .... اعصاب برام نموند!!!! اینم بعدا
صفحه ی اول تموم شد.
_ زحمت کشیدی... فقط سه تا حل کردی!!؟
صفحه ی بعد. تاریخ الکیات...
_! الحمدلله یه سوال آسون پیدا شد...
آرایه های الکی در کدام گزینه ها درسته؟
_ اینا که دیگه همیشه می ذارمشون برا آخر...
حالا نوبت قرابته...
(بعد از 5 دقیقه)

_ خدا اینا دیگه چی بود... هیچ وقت اینجوری قرابت نداده بودم و ندیده بودم ... چرا امسال این قد سخت گرفتن... آدمای (....) این بود فک میکردی آسونه...!؟
ساعتو نیگا کردم... (18 دقیقه...)
_ وای ... خدا لعنتم کنه چرا این قد طول کشید... کلیو جواب ندادم که... این جوری که به هیچ جا نمیرسم... چرا هیچ کدوم از اون نکاتو نمیشه اجرا کنم...!؟
حالا نوبت عربیه... (حسابی حالم گرفته...)(اعصابم داغونه...)
_ آخی عربی تموم شد... زیاد سخت نبود
ساعتو نگاه کردم... دقیقه ی 35 بود.
_بد بختی حسابی از وقتم عقب موندم... ای خدا چرا من این جوری شدم...!؟ همه چی کشک!؟... اون همه زحمتو کار هیچی ..! نکنه نرسم همه رو جواب بدم...!؟

نمیدونم چم بود...! یه جور عجیبی بودم... رسیدم به دینی. خورده بودمش. برا همین از خودم انتظار داشتم...
ماسته ماست بود... در کل 8 دقیقه طول کشید... تا حالا 43 دقیقه. یه کم انرژی گرفتم..
_حالا شد... دیگه همه چی درست شد... ایشالا دیگه وقت میکنم همه رو جواب بدم...
یه دفه یادم اومد... نکنه یه وقت زبان دو پسیجی باشه...
نههههههههههههههههههه....! آخه چرا...!؟
بیچاره شدم. دیگه تموم شد.... مخصوصا من که زبانم داغونه.... این همه نزده هم که دارم... برا یه لحظه ول کردم...
برا یه لحظه یاد دوران کنکور افتادم....

((( _چطور بود!؟
_ این امتحانای قلمچی جدا ماستنا.... کلی وقت اضافه اوردم... آخه اینم شد امتحان !؟ امتحانی که آدم توش وقت اضافه بیاره امتحان نیست... البته بچه ها میگن سخت بود...
سوار ماشین بابام شدم... غذامو شروع کردم به خوردن... حالا باید میرفتم سر امتحان سنجش... مدرسه قبول کرده بود که از من بعد از ظهر امتحان بگیره...ی البته خونوادم مخالف بودنو میگفتن بت فشار میاد... ولی خودم کلا از آزمون دادن خوشم میومد...
به روزی فکر میکردم که نتیجه ی کنکور میادو حسابی حال می کنم اون موقع یاد این دوران سختم میوفتمو لبخند می زنم...
یاد زحمتای پدر و مادر و خواهرم... در یک همکاری گروهی... دمشون گرم...
مطمئنم کنکور هر چی باشه ضربش می کنم...))
دوباره رفتم سراغ برگه ... زبان هم با چند تا نزده تموم شد. 60 دقیقه!
_خوبه بد نشد ... با این که کلی نزده دارم ولی احتمالا وقت میکنم به همشون برسم...


فیکس سر یه دقیقه مونده به پایان وقت تقریبا کارم تموم شد...
سر خیلیاشون بد جور شک داشتم... ولی دیگه تموم شد... فک نکنم دیگه بتونم اون رتبه ای که میخام بیارم...
"لطفا برگه ی عمومی را کنار صندلی خود گذاشته و برگه ی اختصاصی را بردارید..."
نمیدونم چم بود... خیلی عجیب. یه چیزی بین استرس و هیجان و خوشحالیو ناراحتی... عمرا الان بعد اون همه نمیتونم وصفش کنم...
اول از همه ریاضی بود... عشق من!

سر همه ی آزمونایی که داده بودم با اعتماد به نفس کامل و با سرعت جواب میدادم... ولی نمیدونم چرا الان اینجوری نبود...
با شک و ترس جواب میدادم... به نظرم وقت گیر بودن... سر هر سوال کلی وقتم گرفته میشد... قبلا هر سوالو سه سوت با اعتماد به نفس جواب میدادم... اما الان...
دو سه تا نزده داشتمو کلی سوال که روشون شک داشتم... 63 دقیقه از زمان اختصاصی ها گذشته بود ...
به نظرم خیلی عقب بودم.... نمیدونم چرا ..!!! شاید چون تو بقیه ی آزمون ها تو 50 تا 55 دقیقه جواب میدادم...

آبمیوه و کیکمو سریع باز کردمو با ولع زیاد خوردم....
در همین حین به سوالای اول فیزیکم نگاه میکردم... دو تای اول آسون بود ... ایول!
دوباره شروع کردم...
کلا انگار با همه نوع نمونه سوالی که دیده بودم فرق داشت...
دیگه جرات نداشتم به ساعتم نگاه کنم...
فیزیک هم تموم... انگار کم اورده بودم... نمی تونستم خوب تمرکز کنم...
تو شیمی بعضی سوالا رو باید چند بار می خوندم تا بفهمم ... مدام فکر میکردم دارم اشتباه جواب میدم...
البته هنوزم سرعتم خوب بود...
شیمی هم تموم شد...
دلم نمی خواست به ساعت نگاه کنم...
حتما ماکزیمم 10 دقیقه مونده...
به ساعت نگاه کردم... کل وقت اختصاصی ها 2 ساعتو 55 دقیقس...


تا حالا....... چی!!!؟ دارم درست میبینم...............!!!!!!!!!!!!!!
2 ساعتو 15 دقیقه!!!!
55 منهای 15 چندمیشه...!؟ هر کاری میکردم جوابش تو ذهنم نمیومد... !!!!
چرا نمیاد...!
40!
(آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ)
منفجر شدم...
دلم میخواست یه چک محکم به خودم بزنم...!
چنان انرژی ای گرفته بودم که نگو....
انگار خون تو تک تک سلولام جریان گرفته بود... وحشتناک ذوق کرده بودم...

تازه متوجه اطرافم شدم مراقبمون داشت از کنارم میگدشت...
یه لبخند گنده و طولانی تحویلش دادم...( طرف احتمالا فکر کرده دیوونه شدم ... مخم داغ کرده...)
به سرعت از اول شروع کردم...
تمام سوالایی که نزده بودم زدم....
کل سوالای ریاضیو شیمی هم یه دور دیگه حل کردم...
به نظرم دیگه ترکونده بودم....


"وقت تمام است... برگه های خود را کنار صندلی خود..................."



یکی از بچه ها (از بچه های شاخ که بعدا زیر 300 شد): عباسی وحشتناک خراب کردم... دارم دیوونه میشم ... این دیگه چی بود.
خیلی سخت بود... وقتش خیلی کم بود... (اصلا انگار داشت گریش میگرفت...)
_(برای همدردی...) آره بابا جدا این چی بود... وقتش خیلی کم بود.... اعصابم خورد شد... همه ی اختصاصیاش وقت گیر بود....

همه شاکی بودن ... به نظر همه این سخت ترین کنکور همه ی این سال ها بود...



یادم نیست چند مرداد بود که...
ساعت 4 صبح بود که از مشهد برگشته بودیم...
من دیگه نخوابیده بودم تا به چند تا از کارای کامپیوتریم برسم...
حدود 10 صبح تلفن زنگ زد...
...............
خدایا شکرت دمت گرم....(مثه این که طرحم تو خوارزمی در مرحله ی اول داوری کشوری قبول شده بود... باید به زودی برا دفاع می رفتم تهران...)
حسابی ذوق زده شده بودم....
حدود 1 ظهر...
دوستم مسعود ح زنگ زد....
بعد از سلام و احوال پرسی...
_بالا خره نتایج اومد!؟.... فهمیدی چندم شدی...!؟
_نه بابا نیومد... امیدی هم نیس خیلی خفن شم...
_ جدا بت زنگ نزدن از سازمان سنجش...!؟
_(با حالتی که فک می کردم داره سرکارم میذاره...!) نه بابا تو دلت خوشه...! عمرا این قد خفن شده باشم...
_اما من میدونم چندم شدی...!
_(با لحنی محتاطانه....) چندم شدم...!؟
_ چهارم...
_( فکر می کردم داره نظر شخصیشو میگه...) برو بابا دلت خوشه... خوب دادم ولی نه اون قدر... حالا از کجا این حدسو میزنی...!
_ پدرم تو سایت ایسنا خونده رئیس سازمان سنجش گفته نفر چهارم از اهوازه...
_(!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!) هیچی نگو فعلا خداحافظ....


پای اینترنت... سایت ایسنا....
بعد از خوندن خبر دیگه نمیدونین تو خونمون چه خبر بود....!!!!!!!
از ایشوت یا سوال کنید یا ادرس وبشونو بدین خودم سوال کنم چجوری تو سال کنکور تونسته خوارزمی کار کنه؟اصلن با عقل جور در میاد؟
 

**NAVID**

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,158
امتیاز
1,995
نام مرکز سمپاد
شهید قدوسی(Qom Nodet)
شهر
قم
مدال المپیاد
یه سال شیمی خوندم!
دانشگاه
Tehran PolyTechnic
رشته دانشگاه
هوافضا - کامپیوتر
پاسخ : مصاحبه / بیوگرافی / لحظات کنکور نفرات برتر

سال آخر بعد از کنکور میشه تابستون رو یه دوره دیگه هم خوارزمی دانش آموزی شرکت کرد.
 
بالا