اعترافگاه!
- شروع کننده موضوع Ham!D ShojaE
- تاریخ شروع
منتقد
مهمان
پاسخ : اعترافگاه !
اعتراف میکنم فقط ادعای دین و ایمون دارم...خاک بر سرم
اعتراف میکنم فقط ادعای دین و ایمون دارم...خاک بر سرم
sinaa
کاربر فعال
- ارسالها
- 29
- امتیاز
- 39
- نام مرکز سمپاد
- استان کردستان
- شهر
- کردستان
- دانشگاه
- تهران!!!!!!!
- رشته دانشگاه
- داروسازی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
پاسخ : اعترافگاه !
اعتراف می کنم
یه بار که با دوستم ، پویا،داشتیم آب می خوردیم پویا شروع کرد به آب پاشیدن منم به خاطر تلافی لیوانی که دستم بود رو پر از آب کردم و دنبالش کردم پویا فرار کرد تو سالن مدرسه منم خواستم اب رو بریزم روش یک دفعه ناظممون اومد و اب رو ریختم رو ناظممون .سرتاپاش خیس شد. تو اون لحظه انگار آب رو ریختم رو خودم از خجالت .خلاصه ناظممون بعد از زنگ زدن به پدرم دو نمره از انضباطم کم کرد و یه تعهد ازم گرفت.
اعتراف می کنم یه بار که با دوستم ، پویا،داشتیم آب می خوردیم پویا شروع کرد به آب پاشیدن منم به خاطر تلافی لیوانی که دستم بود رو پر از آب کردم و دنبالش کردم پویا فرار کرد تو سالن مدرسه منم خواستم اب رو بریزم روش یک دفعه ناظممون اومد و اب رو ریختم رو ناظممون .سرتاپاش خیس شد. تو اون لحظه انگار آب رو ریختم رو خودم از خجالت .خلاصه ناظممون بعد از زنگ زدن به پدرم دو نمره از انضباطم کم کرد و یه تعهد ازم گرفت.
- ارسالها
- 650
- امتیاز
- 4,375
- نام مرکز سمپاد
- شهید هاشمی نژاد یک
- شهر
- مشهد
- سال فارغ التحصیلی
- 94
پاسخ : اعترافگاه !
اعتراف میکنم که منفی یک به توان شیشو تو امتحان نوشتم شیش.
اعتراف میکنم که منفی یک به توان شیشو تو امتحان نوشتم شیش.
ali jahangiri
کاربر فوق‌حرفه‌ای
- ارسالها
- 1,090
- امتیاز
- 8,421
- نام مرکز سمپاد
- شهید قدوسی
- شهر
- قم
- مدال المپیاد
- طلای المپیاد دانشجویی -مکانیک
- دانشگاه
- شریف
- رشته دانشگاه
- مکانیک
پاسخ : اعترافگاه !
یه اعتراف !
ما بازی های مختلفی میکردیم ! یکیش دمپایی بازی بود !
بازیش یه جوریه که با دمپایی پرت کردن سر وکار داره !
یه بار یه دمپایی رو پرت کردم خورد تو کله یه عابر پیاده ! یعنی مُردیم از خنده ! ( خیلی پشیمونما... ! )
تو رفتی خریدی ولی من از بچگی تو کوچه ! صبح تا شب بازی میکردم ! با ده بیست تا کارت شروع کردم رسوندمشون به 5 کیلو !به نقل از mahdi59 :
یه اعتراف !
ما بازی های مختلفی میکردیم ! یکیش دمپایی بازی بود !
بازیش یه جوریه که با دمپایی پرت کردن سر وکار داره !
یه بار یه دمپایی رو پرت کردم خورد تو کله یه عابر پیاده ! یعنی مُردیم از خنده ! ( خیلی پشیمونما... ! )
zahraaa
کاربر فوق‌فعال
- ارسالها
- 85
- امتیاز
- 364
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان
- شهر
- قم
- مدال المپیاد
- زیست
- دانشگاه
- قم
- رشته دانشگاه
- پزشکی
پاسخ : اعترافگاه !
اعتراف میکنم وقتی کوچیک بودم به خودم گفتم اگه 15 بار تلوزیون رو روشن و خاموش کنم چی میشه؟!!!
کردم! هیچ اتفاقی نیفتاد!
وقتی پشت سرمو نگاه کردم دیدم این همه مدت داداشم داشته نگاه میکرده!با این حالت
!
من:
:-[ پیش میاد دیگه! حساس نشو!!!
پ.ن: حالا کلا امتحان کنید 15 بار روشن و خاموش کردن(که کلا میشه 30 بار) طول میکشه!!!
اعتراف میکنم وقتی کوچیک بودم به خودم گفتم اگه 15 بار تلوزیون رو روشن و خاموش کنم چی میشه؟!!!
کردم! هیچ اتفاقی نیفتاد!
وقتی پشت سرمو نگاه کردم دیدم این همه مدت داداشم داشته نگاه میکرده!با این حالت
!من:
:-[ پیش میاد دیگه! حساس نشو!!!پ.ن: حالا کلا امتحان کنید 15 بار روشن و خاموش کردن(که کلا میشه 30 بار) طول میکشه!!!
پاسخ : اعترافگاه !
اعتراف می کنم، بچه که بودم، وقتی کانتر بازی میکردم و ct برنده می شد، این یارو که می گفت counter terrorists win، من میشنیدم : kelole terrorists win !
اعتراف می کنم، بچه که بودم، وقتی کانتر بازی میکردم و ct برنده می شد، این یارو که می گفت counter terrorists win، من میشنیدم : kelole terrorists win !
mohamad.ahmadi
کاربر حرفه‌ای
- ارسالها
- 361
- امتیاز
- 6,547
- نام مرکز سمپاد
- دبیرستان هاشمی نژاد ١
- شهر
- مشهد
پاسخ : اعترافگاه !
اعتراف میکنم که یک آزمون تقلب نکردم...
تو مدرسه آخر شدم..!
اعتراف میکنم که یک آزمون تقلب نکردم...
تو مدرسه آخر شدم..!
- ارسالها
- 523
- امتیاز
- 3,790
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان
- شهر
- TEH
- سال فارغ التحصیلی
- 1394
- دانشگاه
- امیرکبیر
- رشته دانشگاه
- مهندسی برق
پاسخ : اعترافگاه !
اعتراف میکنم متخصص خرکردن بچه ها به خصوص پسر بچه هام با دخترا کنار اومدن سخته
به من چه خوو خودشون خر میشن
+
اعتراف میکنم دفه اخر که سر کلاس عصبانی شدم و دبیر ریاضی باهام شوخی کرد انقد بد چپ چپ نگاش کردم از حالت صورت بنده خدا همه خفه شدنخو حوصله شوخی نداشتم دیگه وسط دعوا که حلوا خیرات نمیکنن البته بعدش رفتم ازش عذر خواهی کردم :-[
+
اعتراف میکنم گاهی ویتامین مرز خونم که میاد پایین سر به سر داداشم میذارم بد جوری اونم جزقله بچه گریش در میاد میره پیش مامانم بیشتر سر کارتون دیدن اذیتش میکنم پیشنهاد میشود لذتی داره برا خودش
اعتراف میکنم متخصص خرکردن بچه ها به خصوص پسر بچه هام
با دخترا کنار اومدن سخته به من چه خوو خودشون خر میشن
+
اعتراف میکنم دفه اخر که سر کلاس عصبانی شدم و دبیر ریاضی باهام شوخی کرد انقد بد چپ چپ نگاش کردم از حالت صورت بنده خدا همه خفه شدن
خو حوصله شوخی نداشتم دیگه وسط دعوا که حلوا خیرات نمیکنن البته بعدش رفتم ازش عذر خواهی کردم :-[+
اعتراف میکنم گاهی ویتامین مرز خونم که میاد پایین سر به سر داداشم میذارم بد جوری
اونم جزقله بچه گریش در میاد میره پیش مامانم بیشتر سر کارتون دیدن اذیتش میکنم پیشنهاد میشود لذتی داره برا خودش 
gaucho
کاربر حرفه‌ای
پاسخ : اعترافگاه !
اعتراف ميکنم اولا فک ميکردم نماز که قضا بشه همون شکسته ميشه!
يَني اگه نمازام قضا ميشد شکسته ميخوندم!!
دخدر داييم بهم گفت که کاشکي نميگفت! والا!!!
اعتراف ميکنم اولا فک ميکردم نماز که قضا بشه همون شکسته ميشه!
يَني اگه نمازام قضا ميشد شکسته ميخوندم!!
دخدر داييم بهم گفت که کاشکي نميگفت! والا!!!
speed
کاربر حرفه‌ای
- ارسالها
- 524
- امتیاز
- 3,083
- نام مرکز سمپاد
- شهید بهشتی
- شهر
- میاندوآب
- دانشگاه
- تبریز
- رشته دانشگاه
- علوم کامپیوتر
پاسخ : اعترافگاه !
اعتراف می کنم که خیلی چاخان می کنم ....خیلی....و اعتراف می کنم که تو آزمون های سال قبل قلمچی. همیشه تقلب میکردم...
و همچنین اعتراف می کنم که به تو خیانت کردم.....در نبودنت با یادت بودم.....
اعتراف می کنم که خیلی چاخان می کنم ....خیلی....و اعتراف می کنم که تو آزمون های سال قبل قلمچی. همیشه تقلب میکردم...
و همچنین اعتراف می کنم که به تو خیانت کردم.....در نبودنت با یادت بودم.....
- ارسالها
- 1,960
- امتیاز
- 8,423
- نام مرکز سمپاد
- دبیرستان فرزانگان1
- شهر
- مشهد
- سال فارغ التحصیلی
- 1393
- دانشگاه
- صنعتی شریف
- رشته دانشگاه
- مهندسی نرم افزار
پاسخ : اعترافگاه !
اعتراف میکنم هر وقت میریم مهمونی و کسی هم سن و سال خودم نباشه که باهاش حرف بزنم همش به بچه های کوچیک مجلس نگاه میکنم و سعی میکنم باهاشون دوس شم
اعتراف میکنم هروقت میخوام لج مامانمو در بیارم بهش میگم ننه!!!
اعتراف میکنم هر وقت میریم مهمونی و کسی هم سن و سال خودم نباشه که باهاش حرف بزنم همش به بچه های کوچیک مجلس نگاه میکنم و سعی میکنم باهاشون دوس شم
اعتراف میکنم هروقت میخوام لج مامانمو در بیارم بهش میگم ننه!!!
- ارسالها
- 200
- امتیاز
- 2,712
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان چهاردانگه
- شهر
- تهران
- سال فارغ التحصیلی
- 95
- مدال المپیاد
- زیست!! گرچه رشتم ریاضیه
- دانشگاه
- پلی تکنیک
- رشته دانشگاه
- میم شیمی
پاسخ : اعترافگاه !
اعتراف میکنم که این اولین بارم بود که برای یکی اشک ریختم
چه اعتراف سختی پاسخ : اعترافگاه !
اعتراف می کنم یه بار زنگ زدم به این دفتر یکی از مراجع، پرسیدم که :
- حاج آقا امواج wifi ما با توجه به طرح معماری ساختمانمان از خانه همسایه میگذرد. حکم آن چیست؟
جواب داد :
- با توجه به اینکه از هوای همسایه میگذرد، بی اطلاع همسایه حرام است!! مگر اینکه با همسایه طی کنید که در ازای آن، همسایه هم از اینترنت شما استفاده کند
اعتراف می کنم یه بار زنگ زدم به این دفتر یکی از مراجع، پرسیدم که :
- حاج آقا امواج wifi ما با توجه به طرح معماری ساختمانمان از خانه همسایه میگذرد. حکم آن چیست؟
جواب داد :
- با توجه به اینکه از هوای همسایه میگذرد، بی اطلاع همسایه حرام است!! مگر اینکه با همسایه طی کنید که در ازای آن، همسایه هم از اینترنت شما استفاده کند
پری پریا
کاربر نیمه‌فعال
- ارسالها
- 17
- امتیاز
- 28
- نام مرکز سمپاد
- دبیرستان فرزانگان 1 کرمان(ناحیه2)
- شهر
- کرمان زمین
پاسخ : اعترافگاه !
اعتراف میکنم عاشق اینم که گریه ی مردا رو ببینم !!مثلا میبینی بدبخت داره خودشو میزنه من وایسادم با لبخند نگاش میکنم!!به قول شاعر Idont know why but I love to see u cry! 
اعتراف میکنم
عاشق اینم که گریه ی مردا رو ببینم !!مثلا میبینی بدبخت داره خودشو میزنه من وایسادم با لبخند نگاش میکنم!!به قول شاعر Idont know why but I love to see u cry! شاكسول
کاربر فوق‌حرفه‌ای
- ارسالها
- 590
- امتیاز
- 3,499
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان 1
- شهر
- اصفهان - تبريز
- دانشگاه
- علوم پزشکی شهرکرد
- رشته دانشگاه
- دندانپزشکی
پاسخ : اعترافگاه !
اعتراف ميكنم ك اون اولا وقتي عضو انجمن پشتيبان كنكوري هاي 92 شده بودم فك ميكردم يعني مثلا اونهارو دوس داريمو پشتيباني روحيشون ميكنيم وقتيم همه بهم ميگفتن با 14 سال سنت چجوري پشتيبان كنكوريايي؟منم ميگفتم خوب پشتيبانيشون ميكنم ديگه چش نداري ببيني؟
تازه الان يواش يواش دارم ميفهمم چ سوتي اي دادم بنده!
اعتراف ميكنم ك اون اولا وقتي عضو انجمن پشتيبان كنكوري هاي 92 شده بودم فك ميكردم يعني مثلا اونهارو دوس داريمو پشتيباني روحيشون ميكنيم وقتيم همه بهم ميگفتن با 14 سال سنت چجوري پشتيبان كنكوريايي؟منم ميگفتم خوب پشتيبانيشون ميكنم ديگه چش نداري ببيني؟
تازه الان يواش يواش دارم ميفهمم چ سوتي اي دادم بنده!