اعترافگاه!

[farnoosh hashemi]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم:
ما المپیادی ها امتحان دینی داشتیم ، بقیه بچه ها زودتر دادن اومدن جواب هارو به ما گفتن.ما هم جواب جا خالیارو کف دستمون نوشتیم رفتیم امتحان بدیم...
حالا رسیدیم به اون جاخالیا...
من هی فکر میکنم ، میبینم همه ی اون کلمه های کف دستم ،تو همه ی جاخالیا میتونن بیان!!! و هی میگم عجب خریتی کردم ترتیبشم نگرفتم ازشون!
و آخر هر کلمرو،تو 3جا نوشتم!وشدم 15!

 

[tezar]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم ی روز ک بیشتر مونده بودیم مدرسه رفتم دسته کلید همه ی درهای مدرسه رو کش رفتم و در آزمایش گاه های فیزیک و زیست و دفتر معاونت و همه رو باز کردم.
{به کامپیوتر نیاز شدید داشتم}
بعدش همه کامپیوتر ها رو روشن کردم و بالاخره یکیشونو با پسورد زدیده شده از قبل تونستم باز کنم
بعدم ک کارامو کردم
تو آزمایشگاه زیست یکم دستمال کاغذی آتیش زدم و یکم بازی کردم و دید زدم و از صحنه جرم متوالی شدم!

 

[Neg@r]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميکنم که کلاس 5أم که بودم فک ميکردم سمپاد به سمپاشي ربط داره ... بعد به مامانم ميگفتم چرا انقد اصرار دارين من باغبان شم |؟| """"

 

[paramore]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم كه تاحالا نمي دونستم كيبورد آيپدم حرف هاى : پ چ گ ژ رو هم داره!
همين الان جاشونو پيدا كردم
(از اول تابستون آيپدم رو دارم)

 

[Shakila.A]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تا دوم راهنمایی فک میکردم آرش کمانگیر وجود نداشته!!!!!!
تازه وقتی واقعیتو فهمیدم تا یه هفته دپسرده بودم

 

[kimia moghadam]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم هنوز gangnam style رو ندیدم!!!
حالا بری از نمکی سر کوچه هم بپرسی میگه دیدمش

 

[Sahdis]

پاسخ : اعترافگاه !

من اعتراف ميكنم كه هر كي بهم ديس بده ، ديس بهش ميدم(1ديس واسه من=1ديس واسه اون)

 

[paria.s]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم وقتی سر کلاس خسته میشم کفشامو در میارم .
+
اعتراف میکنم تا حالا چندین بار توی شوفاژ کپسول انداختم تا بوش در بیاد و کلاس بپره ولی آب نشده .
+
اعتراف میکنم یه دفعه ب کمک دوستان تخته پاک کنو -اونوقتا ک الکترونیکی نشده بودیم- شستیم و کشیدیم روی تخته ، کلاس بوی گوسفند گرفته بود .
+
اعتراف میکنم دستگیره کلاسو من کندم و بعد انداختم گردن مریم و بعد رفتم دفتر ازش دفاع کرد
+
اعتراف میکنم معنی tag رو توی فیسبوک نمیفهمم .
+
اعتراف میکنم وقتی حالشو ندارم حرف بزنم همه چیو خلاصه میگم و. انگلیسی نه بخاطر اینکه غرب زده شدم .
+
اعتراف میکنم یه پنجشنبه کلید مدرسه رو گرفتم و بعد یادم رفت پسش بدم .
+
اعتراف میکنم هروقت پشت لپ تاپ مدرسه میشینم با همه ی تاکید معاون مبنی بر ویروس کشی فلش ،ویروسشو نمیکشم و اگرم بکشم اول میرم توش و کارمو انجام میدم بعد اسکنش میکنم .
+
اعتراف میکنم بعد از گرفتن ام پی فورم بوسیله ی معاون و روشن نشدنش دگ میترسم گوشی ببرم .

 

[ali jahangiri]

پاسخ : اعترافگاه !

خدایا منو ببخش ....

ازین مربع های 3 در 3 هست که میگن باید اعداد 1 تا 9 رو جوری چیند که جمع اعداد ستون و ردیف ها فلان عدد بشه(میشه 15 فکر کنم )

به داداشم گفتم بیا این رو حل کن !

اگر هم حل کردی ده تومن جایزه میدم بت !

همین اول هم یه راهنمایی میکنم ! وسطی رو 9 بذار !

در این صورت مساله حل نمیشه ! چون عدد هشت بالاخره باید یه جایی بشینه که در اون صورت جمعش با نه میشه 17 که خرابکاری میشه و ....

خلاصه اینکه داداشم شروع کرد به حل کردن و من هی جایزه رو میبردم بالا ! بیست تومن ! سی تومن ! ....

اونم هی بیشتر زور میزد و .....

منم تو دلم :

 

[black star]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تا همین الان توجه نکرده بودم چرا ب قهوه ای میگن قهوه ای
این بخاطر رنگ قهوه هس

 

[Parinaz.]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تا همین الان توجه نکرده بودم چرا ب قهوه ای میگن قهوه ای
این بخاطر رنگ قهوه هس

و اعتراف میکنم هم چنان تو کف اینم که چرا میگن قهوه ای شکلاتی، یا قهوه ای خاکی، یا قهوه ای *ـنی ( )
خب با توجه به اینکه به اون میگن قهوه ای، به اینا هم باید بگن شکلاتی، خاکی، ...( ) دیگه قاعدتاً، نه؟
بچه دچار شبهه شده خب :- < :- "

 

[black star]

پاسخ : اعترافگاه !

و اعتراف میکنم هم چنان تو کف اینم که چرا میگن قهوه ای شکلاتی، یا قهوه ای خاکی، یا قهوه ای *ـنی ( )
خب با توجه به اینکه به اون میگن قهوه ای، به اینا هم باید بگن شکلاتی، خاکی، ...( ) دیگه قاعدتاً، نه؟
بچه دچار شبهه شده خب :- < :- "

میدونی دقیقا یه همچین چیزی باعث شده بود ک من تا الان ب منشا قهوه ای فک کنم...
جوابتو هم میدونم اما اعتراف میکنم نمیتونم بیانش کنم

 

[N.Y.M]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم در دوره ی طفولیت تو کف این بودم که چرا پشت زانتیا نوشته xantia من میخوندم ایکس انتیا البته خیلی کودک بودما

 

[m.f.a]

پاسخ : اعترافگاه !

من اعتراف می کنم که سرزنگ دینی داشتم کیک وشیرمی خوردم

بعدسرزنگ مطالعات ساندویچ نون وپنیرمی خوردم

بعدسرزنگ ریاضی پفک می خوردم

هان سرزنگ دینی داشتم مشق های کلاس زبانمومی نوشتم

واین که اعتراف می کنم که سرزنگ دینی ومطالعات آهنگ توی دفترم یاکتابم می نویسم

واعتراف دیگه ام اینه که:نمی تونم مثل آدم تقلب کنم:)

 

[N.Y.M]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تا حالا ی بارم سر زنگ امارو جغرافی درس گوش ندادم
یا اهنگ گوش دادم یا درس دیگه ای خوندم که این اخریی سر زنگ امار همه فهمیدن
امیدوارم به معاونمون نگه و گر نه تابستون باید دست به سینه بشینم تو مدر 3شهریور برم ازمون نظم و انظباطو .... بدم
+
اعتراف میکنم بچه بودم از این که ماهیو با دست خفه کنم لذت میبردم به خاطر همین قاتل ماهی نام داشتم (الان ادم شدمااا)

 

[yasamin78]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم تا چند روز پیش نمی دونستم "جیم شدن "یعنی چه!

 

[HGJKUFHFH]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تا چند وقت پیش قرص نمیتونستم بخورم :-[هر وقت میرفتم دکتر مثل این بچه کوچولو ها واسم شربت مینوشت

 

[newthink]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تاهمین چندوقت پیش نمیدونستم وقتی مثلا امتحان عقب میفته باید بگم عقب افتاده یا افتاده جلو (دیرترمیشه یعنی عقب افتاده دیگه؟ )

 

[mohamad.ahmadi]

پاسخ : اعترافگاه !

از جمله اعترافات بشر دروغه...
اعتراف میکنم همیشه سعی داشتم دروغگوی ماهری بشم...
هنوز نشدم!
+
اعتراف میکنم موسیقی خیلی دوست دارم...
بعد همیشه موقع امتحان دادن موسیقی ها رو زمزمه میکنم و دبیرا فکر میکنن تقلب میکنم...!
البته تقلب هم میکنم...!

 

[first amir]

پاسخ : اعترافگاه !

يه روز به ياد دوران راهنمايي با چند تا از بچه ها رفتيم مركز راهنمايي
مدير همونجا بود
يكي از بچه ها شروع كرد به احوالپرسي با مدير :
سلام آقا
منو يادتونه ؟ يادتونه چقد پسر خوبي بودم؟
يادتونه اون سال المپياد قبول شدم بهم هديه داديد؟
يادتونه...
مدير هم با هيجان ميگفت : آره بابا . يادمه . چطوري تو؟
بعد دوستم گفت:
چطوري يادتونه ؟ من كه تازه از دبيرستان سمپادي شدم
شما رو هم تا حالا نديدم
مدير: