اعترافگاه!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Ham!D ShojaE
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تا چن روز پیش فک میکردم باید چی کار کنم وقتی نتم و قطع میکنم دوباره میام تو سمپادیا ورود نشده باشم و دقیقا دیروز فهمیدم اینجا یه چیزی هست به نام خروج ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم همیشه اصفحان رو ااا نه اصفهان رو اشتباه مینویسم :-"
مینویسم اصفحان فکر میکنم هم درسته نمیدونم چرا دیگه! :-??
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم نیرمان رو توی یاهو خیلی اذیت میکنم. انقدر اذیت کردم یک مورد مهم رو لو داد :دی بعد میشینم از حرفاش استنتاج میکنم و اینا :-" خلاصه بیچاره از دست من invis میاد

بعد اعتراف میکنم یه اسکریپت دارم، یک سری متن ثابت رو هی status عوض می کنه، بعد ملت آسی ( املا :-" ) میشن فکر میکنن من از شدت بیکاری هی status عوض میکنم :دی نمونش همین بالایی، هی استاتوس میذاشتم studying physics o @physics و ... بعد اومد گیر داد که آره بابا بیخیال شو برو به کارت برس و اینا :-" منم بهش گفتم آیپادم قاطی کرده :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

برای ثبت نام اولین مرحله ی آزمون سمپاد دوستم کیانا کد رهگیری و شناسه اش رو داد تا من براش ثبت نام کنم. خلاصه منم بعد از ثبت نام با خوشحالی برگه ی شناسه رو انداختم تو سطل بازیافت کاغذ!!! :-< شانس آوردم برگه خودم رو بجای سطل بازیافتی ها انداختم توی کمدم..البته خیلی تصادفی! 8-| بعد از اینکه زمان دومین مرحله ی ثبت نام رسید کیانا نتونست ثبت نام کنه... X_X در نتیجه نتونست آزمون بده... :-?? در نتیجه من #-o (:| #-o #-o #-o البته آزمون میداد هم قبول نمیشد ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اطراف می‌کنم که من یک فرد معتاد هستم..
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم اون اولا که وارد این سایت شده بودم ، لایک رو می خوندم :la yek
بد کلی خود درگیری پیدا کرده بودم که این یعنی چی.............
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم که هفته پیش فلش بابام از دستم افتاد تو آب اما چیزی بهش نگفتم
حالا بعد یه هفته بوش دراومده و فهمیدن کار من بود آخه فلش مادر مرده ســــــــــــوخـــــــــــــــــــــــــت
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم واسه یه مدت طولانی فکر میکردم هر کسی که status میذاره: On iPad with IM+ خودش اینو گذاشته، که عرضه کنه به همه، منم آیپد دارم. ;D

بعد میخواستم یه بار فحش رو بکشم به هیکل طرف! که آخه بدبخت! فهمیدیم باو که تو هم آیپد و آیفون داری! استتوس ات رو عوض کن، عقده ای! ;D

خوشبختانه نگفتم ولی. ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

به نقل از Milad.R :
اعتراف میکنم واسه یه مدت طولانی فکر میکردم هر کسی که status میذاره: On iPad with IM+ خودش اینو گذاشته، که عرضه کنه به همه، منم آیپد دارم. ;D

بعد میخواستم یه بار فحش رو بکشم به هیکل طرف! که آخه بدبخت! فهمیدیم باو که تو هم آیپد و آیفون داری! استتوس ات رو عوض کن، عقده ای! ;D

خوشبختانه نگفتم ولی. ;D
کلیک کنید تا باز شود...

در راستای اعتراف اوشون منم اعتراف میکنم وقتی زیر پست بچه ها مینوشت Send From my ipad/htc using tapatalk فک میکردم خود طرف اینو نوشته میخاد بگه مائم هاع :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم دیروز سر یه بچه رو کلاه گذاشتم!! :(
یه حساب کتابداشتیم میکردیم ، اون میگفت هشت تا صفر جلو یه یک ، من میگفتم هفت تا!!!
مکالمه به این صورت:
من:هفت ـــا ،اون :هشت ـــامن:هفت ـــا ،اون :هشت ـــامن:هفت ـــا ،اون :هشت ـــا...
اون وسطا فهمیدم هشت ـــا درسته ، بــــد نوبت من که شد گفتم هـشــت ـــا!!اون بچه هم فکر کرد چون باید برعکس من بگه ، گفت هفـت ـــا!!چند بار پشت سر هم گفتیم، بعد من رفتم برگه آوردم واسش حساب کردم ُ گفتم:دیدی هــشتا شد؟! :-"
اون:آره ببخشید راس میگی :(
من:در حال عذاب وجدان!! :-s
 
پاسخ : اعترافگاه !

تازگي ها بعضي جاها يهو يه بوي عطر خوب به مشامم ميخوره
هي ميگم چه عطر خوشبويي تازه سردردم نميگيرم باهاش :>
بعد داشتم به اين نتيجه ميرسيدم كه چون همه جا بوشو احساس ميكنم يعني همه استفاده ميكنن و داره خز ميشه پس نميرم بخرمش ;;)
اعتراف ميكنم كه همين امروز فهميدم كه بوي عطر خودمه كه وقتي يه مدت از زدنش ميگذره اين بو رو ميده X_X
پس بگو واسه همين هم هس كه همه جا بوشو استشمام ميكنم ديگه :))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم ی با تو دبستان املا شدم 0 (و در حاله حاضر ب این نمره ی مقدس افتخار می کنم!!) ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم بیش از 1ساعت نمیتونم جایی بی حرکت بشینم....تحت هیچ شرایطی!!! ;D حتی کلاس یا آزمون.. و اعتراف میکنم تاحالا بی وقفه سر یه کلاس کامل ننشستم همیشه نیم ساعتشو میپیچونم میرم هوا میخورم!!!! :)) :-" :-" :-" امتحانات وآزمون های جامع نیز به همین منوال!! :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اقا من اعتراف میکنم ک پریشب که رفته بودیم شمال ، و ساعت 10 شب بود ویلا و سوییت و اینا گیرمون نمیومد ، من رفتم نشستم پشت فرمون تا بابام بیاد ، (همه مونم اعصابمون ریخته بود به هم!) بعد بابا با عجله اومد منم پریدم ک برم بیرون عقب بشینم پام محکم خورد به فرمون! :(
نمیدونم چش شد که یهو شل شد!!!
هی بابام گف این ک اینجوری نبود...ااا...چرا اینجوری شد و اینا،منم صداشو در نیاوردم!
بیچاره خواهرم، کوچولوئه، میگف من خرابش کردم!!! :oیکی نبود بگه اخه به تو چه!!! :(
منم عذاب وجدان در حد... #-o :-s
اخه میگفتمم درس نمیشد که!!!
میشد؟؟!!
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم در طول 10 سال تحصیلی که گذروندم،هیچ وقت تکلیفامو انجام ندادم :-"،در واقع همیشه مامور بودم تکلیف بقیه رو نگاه کنم،منم هیچ کاری انجام نمی دادم :))

------------

اعتراف می کنم یادم نمیاد آخرین باری که از بیرون اومدم تو خونه و دستمو شستم کی بوده :))

------------

اعتراف می کنم یه مدت از شامپو فرش به جای شامپو استفاده می کردم،بعد همش فکر می کردم چرا مامانم قائمش می کنه

نمیذاره جلو چشم،تا این که چند وقت پیش گفت برو شامپو فرشو از فلان جا بیار، تازه فهمیدم شامپوی مورد استفاده ی من شامپو

فرش بوده :))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم الان تو یکی از تاپیکا نوشته بود پ. ن .من هنوز تو کفشم یعنی چی :-/
اعتراف میکنم از اعتراف بالایی واقعا خندم گرفت
اعتراف می کنم الان از خواب چشام باز نمیشه.اینجا هم چندان فعالیتی نمیکنم(الان)اما نمیرم بخوابم
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم بچه بودم این عادتُ داشتم که مثلا اگه دفتر 40 برگ میخرم، بشمارم ببینم واقعا 40 برگه یا گذاشتنم سرکار! :-" :))
و اعتراف میکنم که هنوزم بعضی وقتا این کارو میکنم! X_X
 
پاسخ : (بدون موضوع)

اعتراف میکنم وقتی 7سالم بود فک میکردم شمال ی شهره براهمین گیرداده بودم من دیگه رشت نمی رم وشمادروغ میگین منو شمال میبرین،بچه تربودم خب :-"
اعتراف میکنم من بودم ک از روزاول فامیلی سروش رو ی چیزدیگه میگفتم.
اعتراف میکنم جدیدا مغرورشدم.
اعتراف میکنم تاحالا حتی یبارم ب این تاپیک سرنزده بودم کلا ندیده بودمش ‏‎;D
‏ حالا اعترافات زیاد
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم وقتی بچه بودم به آتش نشان می گفتم آتش فشان! ;D
 
You must log in or register to reply here.
Back
بالا