اعتراف میکنم یه بار قضیه رو اشتباه گرفته بودمو با دوستم دعوا کردم، تهش که فهمیدم اصلا اون چیزی که فک میکردم نیست قضیه، اتفاقا باید برا چیزی که واقعا بود بیشتر ناراحت میشدم ولی نشدم!-
- و اعتراف میکنم دلم برا مدرسه تنگ شده-
اعتراف میکنم دارم کم کم @TiaTi و @_Hani_ رو باهم قاطی میکنم *استدلال:پروفایل های اینجوری که haniگذاشته شبیه قدیمیای tia ti ئه و جدیده tiati شبیه هیچکدوم از قبلیا نیست
اعتراف میکنم دارم کم کم @TiaTi و @_Hani_ رو باهم قاطی میکنم *استدلال:پروفایل های اینجوری که haniگذاشته شبیه قدیمیای tia ti ئه و جدیده tiati شبیه هیچکدوم از قبلیا نیست
اعتراف میکنم کلاس اول یه جلسه رو غایب بودم که میگفتن دیکته چیه و فرداش دیکته گرفتن منم فک میکردم دیکته یعنی اینکه هر کلمه رو تو یه صفحه بنویسی بری صفحه بعدی. و اینطور شد که نیاز به تلاش گرفتم. اعتراف میکنم فک میکردم خارج یه جاده خاکیه که توش ذرت میکارن و فقط یه دانشمند عینکی رو شیشه ها ازمایش انجام میده. اعتراف میکنم فک میکردم ما باید از دماغمون نفس بکشیم نه دهن چون که داخل دماغ لباسشویی هس که هوارو میشوره. اعتراف میکنم فک میکردم اون ادراری که داخل بدنمونه توسط یه ماهی عصبانی کنترل میشه که به خودمون نشاشیم. اعتراف میکنم موقع حموم کردن چشامو میترسم ببندم. اعتراف میکنم وقتی بچه بودم فک میکردم کنکور کیکه.. دیگه فک کنید چقدر عجیب بودم