• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

اعترافگاه!

دهقان خلافکار128

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
805
امتیاز
7,460
نام مرکز سمپاد
حلی دُ
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
96
مدال المپیاد
نقره ریاضی 95
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم زیر پتو و با چشمای نیمه باز فیلم ترسناک میبینم ... خوب ترسناکه دیگه ...
 

N.KH

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
269
امتیاز
883
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
سنندج
دانشگاه
دانشگاه کردستان
رشته دانشگاه
مهندسی برق - الکترونیک
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم از زمان اعلام نتایج به طور میانگین روزی 10،12 بار نتیجه مو چک میکنم که شاید عوض شده باشه :-<
 

AMiR.R

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
147
امتیاز
253
نام مرکز سمپاد
میرزاکوچک خان
شهر
rasht
دانشگاه
علوم پزشکی گیلان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم تا همین چند دقیقه پیش فکر می کردم که "کارنامه سبز" واقعا سبزه :)) :-"
تا همین چند دقیقه پیش که نا امید شدم و فهمیدم اصلا ربطی به رنگش نداشته انگار :-"
 
ارسال‌ها
2,126
امتیاز
23,683
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
97
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم هنوزم وقتی میرم حمام از ترس این که شامپو توی چشمم نره چشامو با فشار می بندم،بعد موهای دور گردنم که تکون می خوره فک می کنم سوسکی چیزیه :D
کلن موش باید بیاد بعضیا رو بخوره از جمله خودم با این اعترافای داغونمون ;))
 

moOn:)

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
335
امتیاز
2,483
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ارومیه
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم هروقت از خواهرم عصبانی میشدم،سی دی هایِ موردعلاقشو خشی ! میکردم یا کتاباشو پاره میکردم. X_X
اعتراف میکنم اون روزی که مربی رانندگیم دنبالِ ماشینی میگشت که بهمون زده و با سرعتِ جت دررفته و حتا پیاده شد تا ماشینو چک کنه، ما تصادف نکرده بودیم فقط من بدونِ کلاج زدم دنده عقب :-"
اعتراف میکنم یه بار کوبیدم به یه ماشینی دیدم راننده تو هنگه و کلن تو فاز برداشتنِ شماره پلاک و ... نیست . فلذا دررفتم :D
اعتراف میکنم در دورانِ طفولیت "دفترِِ اسنادِ رسمی" رو میخوندم "دفتر اسنادرِ سمی" و تصور میکردم همه اونجا با ماسک کار میکنن ;;)
 

amyrsajjad

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
76
امتیاز
549
نام مرکز سمپاد
هاشمي نژاد 2
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1394
مدال المپیاد
23 و 24 امین دوره المپیاد غیر متمرکز دانشجویی - قطب 4
دانشگاه
دانشگاه صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی ژئوتکنیک
اینستاگرام
پاسخ : اعترافگاه !

به نقل از L υ и α я :
اعتراف میکنم با این که امسال میرم سوم دبیرستان هنوزم اواسط شهریور که میشه واسه خریدن لوازم تحریر ذوق و شوق دارم :D


کلاً حس خوبیه :D
اعتراف می کنم هنوز جزوه هامو با خودکار رنگی (10 رنگ) می نویسم و شهریور که میشه همه رو عوض میکنم
 

farnoosh783

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
10
امتیاز
18
نام مرکز سمپاد
فرز یک
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
96
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم بچه که بودم تو رادیو ک میگف "پلیس راه" میشنیدم "پلی به صراط" :D
 

usboy

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
424
امتیاز
1,679
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم وقتي سه سالم بود،يك نصفه خربزه رو برداشتم با خودم بردم سر كوچه،نشستم كف پيادرو بساط پهن كرده بودم خربزه ميخوردم :))( البته اينو مامانم تعريف كرد)
تو خونه هم دنبالم بودن :))
بعد شوهر خالم منو پيدا كرده بوده از سر خيابون ;;)

بعله ما از اين بچه سوسولا نيستم :))
 

A.R.P

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
330
امتیاز
3,071
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی نیشابور
شهر
نیشابور
سال فارغ التحصیلی
98
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم قبلا فک می کردم درمان سرپایی واقعا سرپا انجام میشه و مریض ایستادست و نگاش میکنن و دارو رو میگن و میفرستن که بره =))
 

Suspected Girl

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
986
امتیاز
6,214
نام مرکز سمپاد
فرزانگان2
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
1397
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
علوم‌تربیتی
تلگرام
پاسخ : اعترافگاه !

به نقل از a.r.p :
اعتراف می کنم قبلا فک می کردم درمان سرپایی واقعا سرپا انجام میشه و مریض ایستادست و نگاش میکنن و دارو رو میگن و میفرستن که بره =))

اعتراف میکنم منم همینطوری بودم بعد الان با اینکه میدونم چیه ولی بازم وقتی میگن همین تصور میاد توی ذهنم :))
 

Luna H.

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
468
امتیاز
2,194
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
گنبدکاووس
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علوم پزشکی مازندران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم خیلی وقتا ظرف غذای ِ خالیمُ میذارم تو یخچال :-"
 

1111mm

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
154
امتیاز
585
نام مرکز سمپاد
فرز
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراق میکنم بچه که بودم همیشه فک میکردم ماه و ستاره ها صبح که میشه میرن جایی که شبه و فردا شبش برمیگردن سمت ما :))
 

yeganeh e77

کاربر جدید
ارسال‌ها
1
امتیاز
14
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 5
شهر
تهران
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم بچه تر که بودم وقتی می گفتن «تعویض روغنی» میشنیدم «پرویز روغنی»!!!!!!!!!!!!!! فک میکردم ی پرویز هس که همه میرن پیش اون !
 

Veteran

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
99
امتیاز
772
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
عروس زاگرس ؛ آلامتو
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم که دچار یک بیماری روانی به نام «اختلال آتش آفروزی» هستم . تا حالا دوبار به صورت خفن اتاقای خونمون رو آتیش

زدم . . . هر چند مال چند سال پیش بود ولی هیچ وقت علاقه ام به آتیش از بین نرفته و هنوز که هنوزه کبریت ها رو جایی مامانم قایم

میکنه که من پیدا نکنم . . .

یه مادر بزرگ به شدت مذهبی هم دارم که بهم مبگه مجوس آتش پرست [-(
 

fateme.RMA

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,717
امتیاز
8,599
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1393
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم که تو کل عمرم فکر میکردم بنگلادش و کامبوج کشور آفریقایین! :-"
 

Suspected Girl

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
986
امتیاز
6,214
نام مرکز سمپاد
فرزانگان2
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
1397
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
علوم‌تربیتی
تلگرام
پاسخ : اعترافگاه !

به نقل از Fateme.RMA :
اعتراف میکنم که تو کل عمرم فکر میکردم بنگلادش و کامبوج کشور آفریقایین! :-"

مگه نیستن؟!؟!؟!؟!!!!! :-" :))

× اعتراف میکنم پارسال یه دفترچه برداشته بودم سوتی همه بچه ها و دبیرا رو مینوشتم بعد مثن هفته ی بعدش با رفقا مینشستیم دونه دونه اشو میخوندیم همه اشونو سوژه میکردیم دو ساعت :))
 

arez0u

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
142
امتیاز
693
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شاهرود
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم
درسته که وقتی دوستم گوشی میاره مدرسه کلی فحشش میدم و دعواش میکنم
ولی نمیزارم کسی لوش بده (بدون این که خودش بفهمه)
درسته که وقتی بی اف گرفت کلی زدمش و قهر کردم باهاش
ولی سر همه قراراش میرفتم باهاش و یه گوشه ای منتظرش میشدم که مبادا مامانش اینا بفهمن(پارک پشت خونشون قرار میزاشت همیشه)
درسته که وقتی واسه امتحان نمیخوند کلی دعواش میکردم و بهش برگم رو نمیدادم بنویسه
ولی نیم ساعت آخر تو یه برگه همه جوابا رو مینوشتم میدادم کناریش تا بده بهش
درسته که وقتی دوس پسرش باهاش به هم زد بهش دلداری ندادم و گفتم نتیجه بچه بازی خودشه
ولی رفتم دهن پسره رو آسفالت کردم
درسته که الان دوستم دیگه باهام دوس نیست درسته که بهم گفت حالش ازم به هم میخوره درسته که بهم گفت نچسب ترین آدم دنیام
ولی هنوزم تو یه برگه جوابا رو مینویسم میدم کناریش تا بده بهش
وقتی با دوس پسرش که دهنش رو آسفالک کردم دوباره دوست شده و قرار میزاره باهاش میرم وای میستم سر کوچشون که اگه مامانش اومد بیرون نزارم دوستم لو بره
هنوزم وقتی گوشی میاره اجازه نمیدم کسی لوش بده
نمیخوام منت بزارم
میدونم تو این سایت نیست
نمیدونه اینارو
فقط میخواستم بگم زود قضاوت نکنین
شاید همونی که همیشه دعواتون میکنه
بیشتر از دیگران به فکرتونه
 
بالا