اعتراف می کنم هنوز هم که هنوزه بعضی وقتا که دارم از پله ها میام بالا تند تند میام که هیولاها از لای راه پله پاهامو نگیرن و نکشن!
کلا من فیلم زیاد می بینم!
اعتراف میکنم که گاهی وقتی از مدرسه برمیگشتم ،جلوی دوربین در خونه همسایمون شکلک در میاوردم و اصلا هم فکر نمیکردم ک این یه دوربین واقعیه و شاید یه روزی واقعا فیلماشو ببینند!
حالا هر وقت میبینمش نمیدونم از خجالت آب بشم یا به خلی خودم بخندم!
من خیلی بد بختم!
مهمون قرار بود بیاد خونمون ..ماهم مسافرتمونو کنسل کردیم
زنگ زدن گفتن ببخشید ما 4..5 اونجاییم!
تا4و5صب کردیم
زنگ زدن گفتن ما نمیایم!!!
اخه یکی نیس بگه مرض دارین مردمو از خوشی و اینا میندازین؟؟؟؟؟؟
اعتراف میکنم که رفتم سر یخچال میخواستم خیر سرم ماست موسیر بخورم .
هوا تاریک بود . درشو باز کردم ، بعد دیدم که موسیر نداره . روشو نخونده بودم دیگه ، گفتم حتما ماست ساده است .
یعد قاشق زدم توش خوردم ، یه قاشق بزرگ وقتی خوردم ، بعد دیدم خامه است . یعنی یه قاشق بزرگ خامه خوردم
اعتراف میکنم در دوران طفولیت یه بار یه کتاب دیدم که اسمش "زناشویی" بود اولش ترسیدم فکرکردم زنا رو می برن یه جایی میشورنشون بعد از خوندن کتاب نظرم عوض شد
اعتراف میکنم شیش هف ماه پیش یکی از بچه ها بانگ گذاشته بود " مرا بکشید"(در راستای تاپیک کاربران سایت را بکشید)
بعد منم تازه یه کتاب جنایی رو تموم کرده بودم کلا تو فاز کشت و کشتار بودم
رفتم خیلی جدی بهش گفتم :تو وقتی تصمیم بگیری بمیری مردی لازم نی کسی بکشتت
بانگش رو با اعراب برام نوشت " لطفا مرا بــِکشید "
من دیگه صحبتی ندارم
اعتراف میکنم اون صداهای دم صبح که از بلند گو دیروز میومد کار من بود که جای بلندگورو پیداکرده بودم درطول 6 ماه هر روز بهش دست میزدم وبالاخره تلاشهام نتیجه داد و وقتی که اینا بلندگو رو روشن کردن چنان صدایی داد که همه از خواب صبحگاهی بیدار شدیم تازه خودمم یادم نبود دوستم گفت این غلطو توکردی...و واسه همین کادر مدرسهاز صف پشیمون شد و اینو الان همه مدیون منن...