اعترافگاه!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Ham!D ShojaE
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم وقتی داداشمو به شوخی میزنم بعدش رو خودمم امتحان میکنم ببینم محکم زدمش یا نه :-"

اعتراف میکنم توی یک کل کل راجبه فوتبال دخترا یک نفر چنان آسفالتم کرد که مجبور شدم به زبون خودم شکستو اعتراف کنم :|
تا یه مدت اونقدر اعتماد بنفسم پایین اومد که تو هیچ بحثی شرکت نمیکردم
همه میگفتن خدا خیرش بده :))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تو عمرم کلا 3 بار نون خریدم! :-"
ینی مثلا تو خونواده کسی بخواد خاطه تعریف کنه وقتی میخواد زمانشو بگه مثلا میگه بعد از دومین دفه ای که محمد نون خرید! ;)) :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

یه بار یه بچه ای از فامیلا یا داداش خودم بود تو اتاق تنها بودم اومدم بچه هرو بقل کنم چون رو تخت بود سرش خورد به دیوار #-o
اینم بچه نمیتونست حرف بزنه دیگه منم به مامانش گفتم خواستم بقلش کنم زد زیر گریه :-"
حالا اونا هم بعد از چک کردن پوشکش گرفته و شیر دادن بهش و کلی کار دیگه گفتن بچمون بعضی اوقات اینجوری میشه نگران نباشید 8-|

و اعتراف میکنم پایین ترین نمرم در ابتدایی 13 بوده X_Xاونم سوم دبستان :-" تقصیر من نیس مدرسش خیلی بد بود مدرسه شهید امیدوار در مشهد :-&
 
پاسخ : اعترافگاه !

اقا من یه اعتراف کنم؟؟ ;))
من هنوزم که هنوزه ترنیب 12امامو بلد نیستم ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

حذف
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم 10 سالم که بود داشتیم خونه مادر بزرگم با پسر عمو دختر عموهام بازی میکردیم ک من پریدم روی یه چیزی که روش یه چادر کشیده بودن.بعد دیدم از زیر پام صدای گریه ی نوزاد بلند شد
:-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم كه من هنوز دست چپ و راستم رو به درستي تشخيص نميدم. هميشه بايد چند ثانيه مكث كنم تا يادم بياد كدوم چپه كدوم راست. :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم همين مسافرت كه اصلا حسش نبود كلي خوش گذشت ;D :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

به نقل از Nighttingle :
اعتراف ميكنم كه من هنوز دست چپ و راستم رو به درستي تشخيص نميدم. هميشه بايد چند ثانيه مكث كنم تا يادم بياد كدوم چپه كدوم راست. :-"
در راستاي اين پست: بنده بچه بودم النگو دستم ميكردم بعد اون دستي ك النگو داش دست راستم بود حالا النگوهام هميشه دستم نيسن و با ساعت ك هميشه دست چپمه تشخيص ميدم كدوم چپه كدوم راسته! :-"
خدا اين ساعتو برا بنده حفظ كنه! :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

من از این زندایی کوچیکم خیلی بدم میاد، بعد یه دفعه با دایی و زنداییم رفته بودیم بیرون زنداییم یه چیزی پشت سر خاله ام گفت، منم رفتم صاف گذاشتم کف دست خاله ام >) یه دعوایی شد.... >) ولی اصلا عذاب وجدان نگرفتم ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم بعضی وقتا از کارای شرارت آمیزی که بعدها از کسی به خاطر شون معذرت خواهی میکنم واقعا متاسفم
نیستم و هنوز هم خرسندم >)
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم یکی از فانتزی هام این بوده وقتی یه جایی عضو میشم تعدادی بیان بهم خوش آمد بگن ;D
بعد الان خودم این کارو برا بقیه میکنم ;D
اعتراف میکنم چند وقت پیش موهای پامو باشونه شونه کردم :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم همین الآن یه قاب عکس که خیلی تو خونمون عزیزه با شیشه ی شکسته تو کشوء! X_X
یه هفته ست که هنوز کشف نشده! ;D ;D ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم هیچ سالی به اندازه امسال تو عیدش اینقدر بیکار نبودم. یعنی کار که داشتم انجام ندادم. الان استرس دارم برا فردا و کلا این هفته
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم توعمرم این حال و حس دپ بودن بهم دس نداده بود!!! :|! :-??!
 
پاسخ : اعترافگاه !

اون آهنگه هستش خالی ینی بی‌تو ؛ بی‌تو ینی خالی...
من اعتراف می‌کنم مدت‌ها اون "خالی" رو "عالی" می‌شنیدم و کلی خوددرگیری داشتم که عالی چه ربطی به این تم غم‌ناک و این کوفت و زهرمار ـا داره :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

باید اعتراف کنم با این که ندیدمش خیلی ازش خوشم میاد :x
و با این که هنوز هیچی شروع نشده.............میترسم از این که تموم شه :(

تا حالا اینقد زود و ساده به هیچکس این همه دل نبسته بودم :-[
یکم ازاین احساسم میترسم
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم کل عیدو درس نخوندم ولی این دو روز ک نمیام اینجا دارم درس میخونم و همه اشم مدیون ی نفر هستم
ازش ممنونم واقن
خیلی ازش ممنونم
و خیلی دوسش دارم
ممنونم ازش
و بگم ک ولش نمیکنم ب این سادگیا
کلا دمت گرم دوست عزیزم
جبران میکنم و کاری میکنم این خوشی برات همیشگی باشه
 
Back
بالا