اعترافگاه!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Ham!D ShojaE
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم هر سری که میرم از یخچال عسل برمیدارم، بعد که میخوام بذارم سر جاش، برعکس میذارم که نفر بعدی که میاد بخوره تو دردسر بیافته :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف مى كنم پسرخالم خيلى از حشره مى ترسه و منم نه از سوسك و أينا نه چندشم ميشه نه مى ترسم بعد هميشه تو لباسش يا كفشش چيزى ميندازم أون بدبختم از ترس در حال غشه =)) =)) :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم که بچه که بودم ، چون خیلی بچه کوچیک دوست داشتم و دوست داشتم بغلشون کنم ، وقتی خواب بودن یواشکی نیشگونشون می گرفتم تا گریه کنن و من یه بهانه ای برا بغل کردنشون داشته باشم >) >)
اعتراف می کنم از یکی خوشم میاد ولی همش به خودم تلقین می کنم که ازش خوشم نمیاد ( دلیلشو نمی دونم )
اعتراف می کنم برا اذیت دیگران ، وقتی بهم تک می زنن سریع تکشونو می گیرم
اعتراف می کنم وقتی گوشی یه آشنا دستم میفته ، تو دفترچه مخاطبانش ، جلو اسم خودم یه جون می ذارم ( تبدیلش می کنم به زهره جون ) ;D
اعتراف می کنم مردم آزارم ( نه از نوع ناجورش )اعتراف می کنم همه کارارو می ندازم گردن خواهرم ، یه جوری که خودشم باورش می شه که کار اونه
 
پاسخ : اعترافگاه !

× اعتراف میکنم بچه بودم یه چادر برمیداشتم به در اتاق و تختم وصل میکردم بعد مثلا پشت چادر خونه ی من بود :-"
بعد عروسکامو میزاشتم اونجا بعد مثلا چایی می آوردم میخوردم یهو مامانم در رو باز میکرد چادر کَنده میشد :-"

خیلی خُل بودما ;D :-"


× یا مثلا همه ی لباسای خودمو برمیداشتم دورم میچیدم بعد مثلا مشتری ِ خیالی ( :-") میومد لباسی که خیلی دوسش داشتم رو برمیداشتم میگفتم این رو بخرین خیلی جنس ِ خوبی داره 8-^ خوشگل هم هست 8-^


× دوتا خرگوش هم داشتم هر دفه میرفتم بهشون سر بزنم همسایه ها میگفتن ما تو پارک نزدیک خونه دیدیمشون داشتن علف میخوردن :)) :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم 3 بار تاحالا داداشمو ب بهانه ی اینکه مامان خرید داره فرستادم بیرون ودیگه در و روش باز نکردم تا مامانینا بیان ;D ;D ;D
آخی داداشی :x :x
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم همیشه سریع غذا مو میخورم بعد به سرعت باد خودمو به خواب میزنم یا میرم WC یا جاهای دیگه... واسه اینکه ظرف شستن بهم نیوفته :-"
بعد از شسته شدن ظرفا به طرز کاملا تابلویی یهو از خواب میپرم ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم همین الان رفتم توی سوتی ها، فکر کردم توی اعتراف گاهم! یه اعتراف خنده دار کردم که هم سوتیه هم اعتراف ! خب چیکار کنم حس اعتراف گرفت منو... :P
 
پاسخ : اعترافگاه !

من اعتراف می کنم تو آهنگای زدبازی فقط میتونم جی جی و نسیم رو از بقیه تشخیص بدم بقیه رو به تفکیک صدا نمیشناسم :-" .
+ پرده ی اتاقم ازین چوبی ـیاس که با یک دسته بالا پایین میشع .
بعد این دستشو از راست بکشی ، بالا میره از چپ بکشی پایین میاد .
خلاصع سخته :دی .
خلاصع اعتراف می کنم تا همین چن وخ پیش مامان بابام رو صدا میکردم پرده اتاق رو روزا بالا ببرن و شبا برعکس :دی :-" .
الـــآن تازه یاد گرفتم :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم همچنان وقتی می رم کتاب فروشی ، توی قفسه آی کودک و نوجوانم می رم. :-" (نوستالژی و این حرفا)
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف مي كنم كه هنو با اي سنم برنامه عمو پورنگو دوس دارم :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) مخصوصا آهنگ آغازين امير محمد كه سوره ي حمد رو مي خونه، تا ميگه : " من با اسم تو شروع ....." دلم هورّي خالي ميشه(تشديد رو حال مي كنيد!!!!!!!!!) :( :( :( :( :( :( :(

+

اعتراف مي كنم كه اين روزا خيلي حالم گرفته اس :(( :(( :(( :(( :(( :( :( :( :( :( :( :(به قول بر و بچ داغونم.... ان شا الله امشب تو مراسم احيا تو زيارت برطرف ميشه. ^#^ ^#^ ^#^ ^#^ ^#^ ^#^
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم وقتی بعضی افراد رو میبینم که همزمان تو فیس بوق(و تمام شبکه های اجتماعی دیگه)، ‌سمپادیا(وتمام سایتای دیگه ی سمپادی)، یاهو مسنجر و... آنن. شاخ در میارم :o و فک میکنم کلمه علاف یا بیکار یا همچین چیزا برای اینا کمه اصن :-""""
 
پاسخ : اعترافگاه !

من اعتراف ميكنم تاسال اول راهنمايي فكر ميكردم مردم توي حج عمره ميرند يه شهر وتوي حج واجب ميرند يه شهر ديكه
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم امشب خواستم خیرٍ سرم کمک کنم ;D
رفتم کنار قابلمه گوشیم افتاد توش!!!! :o
خدا رحم کرد کسی نبود X_X
بو شو در نیاوردم وگرنه از گوشی هم محرومم میکردن :|
ولی خوشمزه شدا!!! :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم همیشه سرِ سفر ک با دختر عمم میشینم ؛ سرِ نمک پاشو شل میکنم بعد بلند میگم چ بی نمکه!
بعد نمک پاشو تعارف میکنم ب دختر عمه و...
:>
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم که اون وختا که تازه گوشی گرفته بودم به مردُم اس میزدم:
یارو رُ کُشتم،قایمش هم کردم...حالا چیکار کنم؟ ;;)
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميکنم يکي از علايقم اينه که وختي يکي داره از راه پله ميره پايين پشت سرش وايسم با لگد بکوبم تو کمر طرف بيفته پايين!
آخي! يه چند بار داداش بدبختمو....! بيچاره!:دي
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم که بچه بودم یه مدت فکرم مشغول این بود چطوری لوک خوش شانس سایشو جا میذاره :)) :)) :))

یاد حرکت های سریعی که به تقلید انجام دادم بخیر ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم وقتى ميخوايم بريم بيرون ميام تو سمپاديا..صفحه رو باز ميزارم كه تا وقتى برميگرديم ان باشه ستاره هام زيادشه 8-^ :-??
 
Back
بالا