اعترافگاه!

reza7 · 2016/2/14

پاسخ : «Harry potter»

اعتراف میکنم تو عنفوان کودکی که هری پاتر میخوندم همه ورد هاشو مینوشتم و حفظ میکردم!
بعد ی چوب بر میداشتم تمرینشون میکردم! X_X

خیلیم مشتاق بودم که وقتی میگم اکسپکتو پاترونووم! ببینم سپر مدافعم چه شکلیه! :-"

a.khakpour77 · 2016/2/14

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم خودمم ب بعضی از حرفهایی ک میزنم اعتقاد ندارم...
و خب...فک کنم اعتراف بزرگ یه!!! مگه نه؟؟؟

MHO · 2016/2/19

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم،بچه که بودم،فکر میکردم اینایی که ته ریش دارن،واقعا پوست صورتشون سیاه شده :-"

فرق ریش و سیبیل هم که بماند :-"

a.khakpour77 · 2016/2/26

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم هر وقت شبا موقع خواب به خودم میگم من صبح زود بیدار میشم فلان درسو میخونم...آنچنان تو خواب و رویا فرو میرم ک صبحش باید با چک و لقد(لگد-لغد!!) بیدارم کنن...!!!

f@him · 2016/3/1

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم هیچی به اندازه چایی دبیرا رو دزدین تو مدرسه تقلب کردنایی که چشم تو چشم مراقب مربوطه انجام میشد بهم نچسپیده ان تاحالا...

شبنم... · 2016/3/1

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم فکر میکردم بوندسلیگا و لالیگا اسم تیم فوتباله
حالا تا کی اینجوری فکر میکردم بماند :-"

reza7 · 2016/3/1

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم هر وقت صدام میزنن برای شام یا ناهار، یکم دیر میام که زحمت انداختن سفره و حمل و نقل وسایل به عهده من نباشه.

a.khakpour77 · 2016/3/6

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم اون اوایل ک تازه عضو سایت شده بودم٬ اصلا نمیدونستم ح.ب وجود داره!!!!
بخاطر همینم میخواستم خودم یه همچین تاپیکی بزنم مثلا با عنوان « هر چه میخواهد دل تنگت بگو» یا «دلنوشته» و اینا‌...!!!
فک کن حالا من نمیفهمیدم ح.ب با این عظمت هست و تاپیکو میزدم....!!!
آخ آخ آخ آخ آخ.... :))

کوزت · 2016/3/6

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم ابتدایی که بودم از پاک کن همبرگری ( شکل همبرگر بود ) دوستم خوشم اومد ، دزديدم
هنوزم دارمش >:D<

atousa.a · 2016/3/10

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تا سال پیش دانشگاهیم ( حتی!! ) فکر میکردم پلی تکنیک یکی از زیر شاخه های امیر کبیره :-"

dark shadow · 2016/3/17

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم یکی از کار هایی که میکنم،گند زدن به رمان هست!
چحوری؟الان میگم!رمان رو که دانلود میکنم میرم تهشو میخونم یه کوچولو هم اولشو میخونم بعد هم تموم میشه

باز اعتراف میکنم الان 21رمان دارم و بشتر شون رو به همین شیوه به گند کشیدم!
البته بعضیا شانسی قشنگ در میان از اول میخونم و تا تهش رو عین آدم میخونم

اون 21هم یا قشنگ مبودن یا طولانی بودن واسه همین رو دستم موندن

امیرحسین · 2016/3/20

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می‌کنم به دلیل کمبود پیام نوروزی تصمیم داشتم پیام تبریک روحانی رو فوروارد کنم که ثانیه بعد از دریافت پیام به خودم گفتم امیر این چه فکری بود؟ :-|

zahra haghani · 2016/3/26

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم بیشتر از 30 ثانیه نمیتونم ب عکسای "ارمیا قاسمی"[nb]مدلینگه

[/nb] نگاه کنم :-<

عجیب ضربان قلبم میره بالا :-[
ب 1مین نرسیده گریه م میگیره :-[ :((

http://broozweb.com/wp-content/uploads/2014/02/photo-of-an-iranian-cute-boys-9.jpg
http://jigili1.net/wp-content/uploads/2015/09/erm.ghs-15.jpg

first amir · 2016/4/6

پاسخ : اعترافگاه !

4-5 سال پیش بانگ ها ، نوتیفیکیشن داشت و هرکی واسه بانگ ت کامنت میداد ، یه پ.خ میومد واست

یادمه تا یه مدت که با روند کار اشنا نبودم ، هرکی واسه بانگم کامنت میداد ، میرفتم پ.خ جوابشو میدادم و میگفتم ممنون و بهمان ...

ابرو ریزی ای بود اصن

sanaph · 2016/4/7

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم سوم ابتدایی بودم پدر و مادرم که شاغل بودن زودتر از من میرفتن بیرون از خونه
منم هربار خوابم میومد زنگ میزدم سرویسم نیاد دنبالم نمیرفتم مدرسه :-"

هنوزم خانواده اطلاعی ندارن

f@him · 2016/4/8

پاسخ : اعترافگاه !

سوم راهنمایی که بودم سرویسمون ازین مینی بوسا بود و خب مام بزرگه بودیم و همیشه اکثرا آخر میشستیم و تا خونه با بچه ها چرت میگفتیم.بعد این اول دوما یه بار اومدن عقب نشستن و مام گفتیم جای ماستو بلند شین اینام بلند نشدن....
شروع کردیم به دعوا و کتک کاری و مو کشیدن و ناخون فروکردن تو دست هم

خلاصه اینا بلند شدن با وحشی بازی های من...
بعدم با افتخار برای خانواده تعریف کردم و خب .... :-"