• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

گاو-۶۴۷۹

  • شروع کننده موضوع
  • #1

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,610
امتیاز
22,227
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
خوانده شده:

گاو...غلامحسین ساعدی
عشق و سایر اهریمنان...گابریل گارسیا مارکز
انجمن شاعران مرده...کلاین بام
عشقی بی شین بی قاف بی نقطه...مصطفی مستور
من هم چه گوارا هستم...گلی ترقی
روی ماه خداوند را ببوس...مصطفی مستور
بار دیگر شهری ک دوست میداشتم...نادر ابراهیمی
دو دنیا...گلی ترقی
جایی دیگر...گلی ترقی
خاطره های پراکنده...گلی ترقی
زنجیر عشق...مریم جعفری
پیامبر و دیوانه...جبران خلیل جبران
فراسوی نیک و بد...نیچه
گهواره ی گربه...کرت ونه گوت
همه میمیرند...سیمون دوبوآر
جنس دوم...سیمون دوبوآر
جنس ضعیف...اوریانا فالاچی
ناطور دشت...سلینجر
نبرد با شیاطین!...دارن شان
همخونه...مریم ریاحی
هری پاتر!...رولینگ
آرتمیس فاول
وقتی نیچه گریست...اروین یالوم
مامان و معنی زندگی...اروین یالوم
بیگانه...کامو
دختر پرتقال...یوستین گوردر
سوتفاهم...کامو
سقوط...آلبر کامو
شازده کوچولو...آنتوان دوسنت اگزوپری
زنستان...شارلوت پریچر گیلمن
دنیای سوفی...یوستین گاردر
عشق توت فرنگی نیست...مریم عباس زاده
اگر تو نبودی...رعنا امانی
عقاید یک دلقک...هاینریش بل
کافه پیانو...فرهاد جعفری
فاوست...گوته
یازده دقیقه...کوئلیو
بریدا...کوئلیو
مکتوب...کوئلیو
کیمیاگر...کوئلیو
کوه پنجم...کوئلیو
و آن گاه دیگر هیچ...اگاتا کریستی
ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد...کوئلیو
چنین گفت زرتشت...نیچه
رنج های ورتر جوان...گوته
سه شنبه ها با موری...میچ آلبوم
پایان غم انگیز یونگ...شریعتی
کوری...ژوزه ساراماگو
بینایی...ژوزه ساراماگو

در حال خواندن:
خداحافظ گری کوپر...رومن گاری
رواندرمانی اگزیستانسیال...اروین یالوم
اراده ی دانستن...میشل فوکو

خوانده خواهند شد انشاالله!:
لیدی ال...رومن گاری
امپریالیسم...هری مگداف-تام کمپ
اقتصاد...آدام اسمیت
بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی...مطهری
چراغ ها را من خاموش میکنم...زویا پیرزاد
زن در چشم و دل محمد...شریعتی
اصول فلسفه و روش رئالیسم...طباطبایی و مطهری



نکته:بسیار ب بعد معنای کتاب توجه شده است تا ادبیات!بنابراین میتوان این نقدها را بیشتر سخنرانی ای دانست ک در آن کتاب چندان مهم نبوده و صرفا بهانه ای بوده برای قالب دادن ب سخنرانی بنده!...ب عبارتی بیشتر منتقد رو میبینید در کتاب ها تا کتاب!...پس ترجیحا اعتماد نکنید ب هذیان های منتقد!

توجه!:آنهایی ک از نظر محور ایکس کنار مابقی نیستند آنهایی هستند ک هر وقت حال داشتم و خواستم نقدی بنویسم در اولویت هستند!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #2

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,610
امتیاز
22,227
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : گاو-6479

وقتی نیچه گریست

کتاب در محدوده ی روانشناسی و فلسفه است...خیلی زیبا روانشناسی را با روانپزشکی و در عین حال آن را با فلسفه در آمیخته...نویسنده کتاب را در ژانر اول شخص و از زبان دکتری به نام"یوزف برویر"نقل میکند...داستان خیالیست اما مایه هایی از حقیقت دارد...به عنوان مثال نقل قول هایش از نیچه و یا فضاسازی داستان در مورد نیچه کاملا با واقعیت مطابقت دارد...نویسنده در این کتاب هش شکلی خارق العاده نیچه و فروید و برویر(3 بزرگمرد تاریخ فلسفه و طب روان)را به زیبایی با هم مرتبط میسازد...
روند کلی داستان نیز این گونه است که برویر نامه ای از"لو سالومه"(شخصیت حقیقی دیگری و از اشخاص فوق العاده باهوش اما مرموز آن دوران)دریافت میدارد که در آن تقاضای کمک شده است...
و در این میان برویری که بیش از آن بیماری دیگر را(که از قضا عاشق او نیز شد)از طریق رواندرمانی فیزیکی :-"(شوک الکتریکی به اعصاب و اینا! :-")درمان کرده بود در دوراهی میماند...
و تصمیم او داستان یالوم را میسازد....

+در باب فلسفه و جذابیت داستان همین بس که من با این همه ادعای فلسفی کار فلسفی خود را از این کتاب شروع کردم!!(یعنی تا پیش از آن معنی فلسفه برایم"گنگ"بود)
++در باب روانشناختی داستان نیز همین بس که زیگی فروید :-"در این داستان حضور دارد و مبانی مکتب خود را میخواهد تدوین کند 8->


بخونینش :)
 
  • شروع کننده موضوع
  • #3

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,610
امتیاز
22,227
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : گاو-6479

رنج های ورتر جوان

گوته...شاید بهتر باشد کتاب را معرفی کنم و در باب هنر این یگانه"انسان"تاریخ سخنی نرانم...اما چه توان کرد وقتی خود نیاز به تحلیلش دارم :-<...
کتاب از شاهکارهای گوته است...و جالبتر آنکه این اثر در حدود200 صفحه(آن هم در قطع جیبی)نگاشته شده است...
داستان از آنجا شروع میشود که مردی از طبقه ی مرفه شهر(نجیب زاده)با سردرگمی خود در کلنجار است...از سویی با دیدن تخته سنگی شاد میشود و در برگشت از دیدن همان تخته سنگ اشکش در میاید و در این میان همواره در فکر هدفش در این زندگیست...از این مدت کم چه بهره ای میتواند ببرد...مدام در سفر است...با مردم رابطه ی خوبی دارد...مردم را دوست دارد...اما هیچگاه محبوبیش در میان مردم برایش"ارزش"نبوده است...
تا آنکه دختری را میبیند با نام لوته...لوته ی جوان با آن صمیمیت خاص خود...بی آنکه بداند این صمیمیت تنها دل ورتر را میرباید...ورتر را"از خودش میرباید"...و خودش هم...خود نیز عاشق ورتر میشود...
اما لوته نامزد دارد......
داستان در غالب اول شخص مفرد و از زبان ورتر گفته شده است...

+در باب تاثیرگذاری همین بس که بگویم ادبیات آلمان و والاتر از آن کشود آلمان پس از چاپ این کتاب آمار مرگ عشاق را در خود بسیار رو به افزایش دید...تا اینکه در چاپ دوم گوته نوشت در ابتدای کتابش"بزرگمرد آنست که خود راهش را برگزیند"...
++از این نکته نگذریم که تمامی نویسندگان خود را در غالب اشخاص قهرمان داستانشان میاورند...
 
  • شروع کننده موضوع
  • #4

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,610
امتیاز
22,227
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : گاو-6479

سه شنبه ها با موری

کتاب خود شاهکاره...میچ آلبوم از خبرنگاران معروف زمان خود داستانی کاملا واقعی را برای ما روایت میکند...داستانی واقعی که از صد تخیل برای ما مفیدتر است...چون بیشتر حالت رئالیستی دارد...داستان در سبک اول شخص و از زبان میچ نوشته شده است...
داستان از آنجا شروع میشود که میچ میشنود استادش موری شوارتز که در زمان دانشگاه رابطه اش با او"دوستی و نه شاگرد و استاد"بوده است در آخرین روزهایش به سر میبرد...
میچ این فرصت را بهترین میداند برای جبران گذشته اش(هم در آمدن از این روزمرگی ای که غرق در آن شده است و هم زمانی که فارغ از دانشگاه شد و دیگر به استادش که نه...به دوستش سر نزد)
و میچ در جلسات میانشان درس های زندگی را یکی پس از دیگری از موری چروکیده(و آماده برای مرگ)میاموزد


+:از معدود کتاب های"شخص گرا"که من واقعا از آن خوشم آمده است...
++:کشش کتاب فوق العاده است...در هر جا خواننده آرزو میکند که ای کاش موری نمیرد...اما رفتار موری 8->
 
  • شروع کننده موضوع
  • #5

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,610
امتیاز
22,227
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : گاو-6479

یازده دقیقه

چهار بار به کتاب نگاه کردم...از جنبه ی عقیدتی(و به چشم یک مسلمان روشنفکر)...از جنبه ی فلسفی(به چشم یک فیلسوفه شکاک)...از جنبه ی جامعه شناختی(یک جامعه شناس مدرن غربی)...از جنبه ی روانشناختی(روانشناسی با گرایش اگزیستانسیال)...
در هیچ کدام از جبه ها کم نیاورد کوئلیو...خصوصا از لحاظ فلسفی و روانشناختی واقعا قشنگ به کارش پرداخته بود...
داستان اینگونه آغاز میشود:روزی روزگاری بود...دختری بدکاره بود به نام ماریا...
کتاب همچون آغازش با تضادهایی بسیار زیبا پیش میرود...و در این میان کوئلیو خیلی زیبا فلسفه ی"رنج دادن و رنج کشیدن"را مطرح میکند...
قالب کتاب"س ک س"است...نیاز جنسی داستان را میسازد...اما نه لزوما نیاز جنسی قهرمان داستان(از تضاد ها گفته بودم...نمونه ی بارزش)...
دختری برزیلی شروع به زندگی میکند!...او رقاض است...مردی او را وعده میدهد برای پیشرفت رقصش در کشوری دیگر(سوییس به گمانم :-")و معروق و پولدار شدن...
دختر آنجا میرود...

اما شغلی که به او پیشنهاد شده است رقاصه بودن نیست...


فوق العادست...اگر فکر میکنید در زمینه ی بزرگترین تقاوت بشر(جنسیت)هنوز تردیدهایی دارید کتاب را بخوانید تا از نردیدهاتان به ایمان برسید >:D<
 
  • شروع کننده موضوع
  • #6

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,610
امتیاز
22,227
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : گاو-6479

مامان و معنی زندگی

کتابی(به سان دیگر کتاب های یالوم)کاملا فلسفی-روانشناختی...5 داستان روایت شده اند در آن که هر کدام مفاهیم کلی رواندرمانی اگزیستانسیال را بیان میکند...یکی از مرگ میگوید...دیگری از عشق میگوید...آن یکی از نیاز جنسی...به واقع هر کدام دنیایی هستند...یکی از آنها کاملا خیالیست...دوتا کاملا واقعی...و دوتای دیگر هم تصرفاتی دارند...
سبک روایت یالوم اول شخص مفرد است(چون در حال روایت ماجراهایی روانشناختی است)اما مدام از"درمانگر"به"مراجع"میپرد و بر روی دید هر کدام مانور میدهد...
کشش خوبی داره واقعا...البته هسته ی داستان را"تقابل دو شخصیت در یک جلسه ی رواندرمانی"تشکیل میدهد و شما اگر واقعا عاشق روانشناسی نباشید لذتی که از کتاب میبرید صرفا به خاطر سریال وار بودن داستانهایش است...واقعا درس های خوبی به آدم میاموزد...هم به یک درمانگر هم به یک انسان(در نقش درمانگر و مراجع خودش >:D<)...

+کتابی که باعث شد تصمیم بگیرم روانپزشکی را قالب زندگیم و فلسفه(با آن همه عظمتش در ذهنم)را مکملش قرار دهم...
++صداقت درمانگر در بیان احساساتش واقعا آموزندست...نه فقط برای یک روان دوست :-" :)
 
  • شروع کننده موضوع
  • #7

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,610
امتیاز
22,227
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : گاو-6479

زنستان

سرزمینی سرشار از زن :O...آره...فقط زن :rolleyes: :-/
رمانی در قالب فانتزی...متعلق به دوران 1900...زمانی که زبان عمده ی نویسندگان آن چیزی که میخواستند بود...صرفا ایده آلیسم و گور بابای رئالیسم :-"...البته باز هم ایده آلیسم را در راستای رئالیسم تصور میکنند...ایده میدهند برای جامعه ی موعود...اما ایده هاشان حداقل در آغاز نشانی از واقعیت ندارد....
سه مرد...یکی جامعه شناس(وندیک)...پزشک گیاه شناس(جف)...مهندس(مایکل)...سه دوست صمیمی از دوران دبیرستان...با وجود احلاف نظرهایی شدید...به گوش وندیک میرسد که سرزمینی است پر از زن...و فقط زن...هم جامعه شناس آن را رد میکند هم پزشک...اما مهندس به آن میخندد :)...آن را به سخره میگیرد...ذره ای احتمال نمیدهد(مایکل نمادی از ماتریالیسم غالب آن روزهای غرب)...بار سفر میبندند...
راهی میشوند...مایکل هواپیمایی جور میکند...
و در آنجا...
پس مردهاشان کجایند؟؟
و داستان آغاز میشود

+از لحاظ جامعه شناختی به من خیلی کمک کرد
++کمک اصلی از لحاظ فلسفی بود...دنیایی صرفا دارای زن...بخوانید تا ایرادهای فلسفیش را دریابید...
 
  • شروع کننده موضوع
  • #8

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,610
امتیاز
22,227
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : گاو-6479

فراسوی نیک و بد

کتاب کلا فلسفیه...وا3 همین پیشنهاد میکنم کلا بیخیال متن و کشش و غیره باشید...نیچه کلا یه داستان جذاب داره که باز برای فلاسفه جذابه اونم :-"(چنین گفت زرتشت)
داستان به صورت بخش بخش است(نه لزوما اپیزود اپیزود...اصلا میگم داستان نیست :-")...و نظرات نیچه و مصداق های بارز فلسفه اش را آورده...

+کتاب از لحاظ فلسفی در شناخت نیچه و والاتر از اون شناخت مقوله ای به نام"اخلاق"خیلی میتونه کمک کنه...نیچه مردیست که اخلاق مسیحی را رد کرد و فلسفه ی نهیلیسم(از نوع فعالش که دنبال راهی بهتر برای زندگی هستند)را رو کرد...
++باز ازکمالات این مرد باید بگم :-"...اما در کل پیشنهاد میکنم جهت"نیچه شناسی"ابتدا"وقتی نیچه گریست"را بخوانید سپس سراغ این کتاب بروید بعد به سراغ"چنین گفت زرتشت" بروید
+++بهتون خیلی کمک میکنه در"زنده ام پس عصیان میکنم"...جمله ای که بعد ها کامو با الهام از امثال نیچه گفت...
 
  • شروع کننده موضوع
  • #9

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,610
امتیاز
22,227
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : گاو-6479

کوری

وقتی خوندمش دقیقا یاد شرایط چند وقت قبل خود افتادم اون موقع...
کتاب رسما به تو هیچ قالبی نمیده...یه مثال ساده براتون میزنم...در این کتاب ما"اسم"نداریم...مدام از فضاسازی استفاده میشود..."دختری با عینک دودی"...پیرمرد...
واقعا شاهکاره...و چجوری قشنگه؟...به نظر میاد این آدم فقط اومده ابزار نام گذاری را از خودش گرفته...
اما نه...شرایطی در نظر بگیرید که مردی هیچ چیز را نام گذاری نکند...فقط فضاسازی...و ایزار فضاسازی چیست؟...چشم...حال او رو کور کنید..دیگر چه دارد؟ :)
مردی در زندگیش غرق است...
کور میشود :) >:D<

+خود پست مدرن
++کتاب رو با محور زمان نخونید...مجذوب کشش آن نشوید...هر لحظه را برای خودش بخوانید...
 
  • شروع کننده موضوع
  • #10

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,610
امتیاز
22,227
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : گاو-6479

جنس صعیف

کتاب عالیه...من کلا از دو دسته کتاب خیلی خوشم میاد...یا اینکه داستان واقعی باشه...یا اینکه تخیلی باشه ولی انقدر طرف خوب فضاسازی کرده باشه که تبدیل به یه خاطره بشه تو ذهنم...
و این داستان یه داستان کاملا واقعیه...روایتی است از خبرنگار و روزنامه نویسی بسیار باهوش و معروف به نام"اوریانا فالاچی"...
زنی که شروع میکند با یک عکاس و دوست خود به سفری در جاهای مختلف دنیا بپردازد تا اوضاع همجنس هایش را به چشم یک انسان ببیند...ببیند زنان دور و برش آیا واقعا انسان شمرده میشن یا نه؟...
و جاهای بسیاری را میبیند...عقایدی متفاوت...در جایی زن سالاری بود(عجیبیه که به نظرم داستان با وجود واقعی بودن داره مثلا کانادای امروز و دیگر جاهایی که فمنیسم افراطی داریم)...و در جایی دیگر انسان سالاری بود اما تعریفشان از انسان چه بود؟...صرفا یک مرد... [-(
داستان خیلی قشنگه...کشش اون هم نسبت به یه روایت واقعا خداست...
و یک قسمت از کتاب را نقل میکنم:

"مشکلات مردان در چیزهایی مانند اموال و قسط و رفاقت و شرایط اجتماعی خوب دیده میشود...اما مشکل زنان در یک چیز خلاصه است : "زن به دنیا آمدن
 
  • شروع کننده موضوع
  • #11

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,610
امتیاز
22,227
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : گاو-6479

بیگانه

رسما نهیلیسم...اونم از نوع انفعالیش...کامو مردی را به تصویر میکشد که هیچ ندارد...هیچ ندارد...در چنته ی عقیده ی خود صرفا بی عقیده بودن را دارد...و صرفا به پوچی محض خود پایبند است...
از دید من این تحلیل بسیار به زندگی این"اگزیستانسیالیست تر از سارتر"نزدیک است...کامو 3دوره ی زندگی داشت...3عقیده که او را ساخت...و در سومی"کامو"دیده میشود...
1-نیچه ای-سارتری:نیچه چه گفت؟...خدای خود را بکش و به موهوم دل نبند...خدای خود را بکش و"ابرانسان"شو...خود را متولد کن...بشو هر آنچه هستی...و سارتر چه؟...سارتر گفت فلسفه ی محوریت انسان...سارتر گفت"تو مرکز جهان هستی"...سارتر گفت انسان مسئول است در قبال خود...و این مسئولیت برای انسان دلهره خواهد آورد...فلسفه ی سارتر بر"مرکزیت مسئولیت دلهره"بنا شد...
2-سارتری-مسیحی:فلسفه ای که بعدها با نام"کارل یاسپرس"درآمیخت...فلسفه ای که در آن هم"من"مطرح میشود هم"خدای من"...
3-مسیحی-کامویی:و سرانجام فلسفه ی کامو متولد میشود...سرانجام"من عصیان میکنم پس هستم"کامو به فلسفه ای ناب میانجامد...

حال در این اثر بی نظیر(از لحاظ ادبی)ما"بی تفاوتی محض"را شاهدیم...بسیاری بر این عقیده اند که کامو در این اثر خود(که از قضا چون اولین اثر او بوده است به مرحله ی اول زندگی او نزدیکتر بوده است)خواهان کشتن خدای خود و در عین حال"بی تفاوتی محض به منی که سارتر و نیچه آن را خدا کردند"دارد...اما از دید من شاید کامو قصد تخریب عقاید پوچ با بیان"زیبایی و لذت پوچی غایی"را دارد...
در تمام اثر جمله ی معروف کامو به چشم میخورد"عصیان میکنم پس هستم"...
و من در کنار آن جمله ی ابتدایی فلسفه ی نهیلیسم که پایه ای ترین جمله ی آن نیز هست را بیان میکنم"جهان بدون دلیل است و دلیل آن همان است"...
مورسو(شخصیت اصلی داستان)خدای خود را کشت...چون دلیلی برای پرستشش ندید...احساسات و عواظف خود را کشت...اما"من"را ارج ننهاد...چرا که دلایل نیچه وسارتر برایش آنچنان قرابتی نداشتند...
پس یک"نهیلیست غرق در روزمرگی"داریم...
کسی که آنقدر انتقاد کرده و عصیان که دیگر فراموش کرده خودش باید نظری داشته باشد

داستان از آنجا شروع میشود که"دیروز مادرم مرد...امروز یکشنبه است"
و این شروع را بسیاری زیباترین شروع تمام ادبیات میدانند...بدین ترتیب با همان جمله ی اول"بی تفاوتی مورسو"به نمایش گذاشته میشود...
و سپس او از روزمرگی هایش میگوید...از کارهایی تکراری...
و بعد او زن مورد علاقه اش را میبیند...اما عجیب است که جز حسی جنسی حس دیگری به او ندارد...

+کسی که صاحب نظرترین انسان زندگیم میدانمش گفته"مورسو بسیار شبیه به آینده ی پوریا عابدی است" :)...
بخوانیدش تا مرا بشناسید :D
++جالب خواهد بود که بدانید بسیاری از مفسرین"مورسو را مسیح زمانه میدانند"...
 
  • شروع کننده موضوع
  • #12

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,610
امتیاز
22,227
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : گاو-6479

عشقی بی شین بی قاف بی نقطه

نثر کتاب فوق العادست...جوری از کافه ای حرف میزند که یک مرد و زن در آن قرار دارند که تو اگر تاکنون با زنی در کافه ای قراری نداشته باشی این برایت اولین تجربه خواهد بود...خیلی قشنگ فضاسازی میکنه...یعنی واقعا تک تک لحظه های قرار رو لمس میکنم...
این کتاب رو تابستون خونده بودم یادم نبود...قفسه ی یکی از بچه ها رو که دیدم به اشتباهم در دست کم گرفتن داستان های کوتاه پی بردم...
کتاب از چند داستان کوتاه تشکیل شده است که هر کدام را میتوان یک داستان بلند تعبیر کرد...و هنر مستور در این است که این داستان های بلند خلاصه هم نشده اند...به تفصیل آمده اند :)
در مورد نثر کتاب انقدر صاحب نظر نیستم که بخوام قلمم را به نام بزرگی مثل مستور بیامیزم...
اما در مورد مفهومش...

عشقی بی شین بی قاف بی نقطه...یعنی چی؟...عشقی بی سرانجام...بی دستاورد...بی هیچ چیز...حتی بی ماهیت خود عشق...
اما همچنان عشق است...با وجود هیچ چیز نداشتن x:
انقدر خوشم اومده از این آقاهه که میرم تو کار کتابای دیگه اش >:D< x:
 
  • شروع کننده موضوع
  • #13

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,610
امتیاز
22,227
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : گاو-6479

من هم چه گوارا هستم

در کل شاید بشه گفت تنها زمینه ای که توش هنرمندان ایرانی و نویسندگان ایرانی رو آدم حساب میکنم داستان کوتاه است...حیف که خیلی اهل داستان کوتاه نیستم...
و در مورد گلی ترقی میتونم بگم براش در حد مستور احترام قائلم...و مسلما قابل مقایسه با امثال امیرخانی نیست :-&
خب...کتاب از چند داستان کوتاه تشکیل شده که در تمام آنها"به پوچی رسیده ام"نمایان است...
به مانند نمایشنامه ای ماند که در آن زنی آید و گوید میخواهم خود را بکشم...و سپس تمام روش های زندگی متداول دورانش را به چشم بیند و از همگان ببرد...و از نهیلیسم فعال به انفعالی سوق خورد...
کتاب واقعا نثر قوی ای داره...خیلی عالی فضاسازی کرده...
و بسیار بیشتر از کتاب امثال هدایت"جنبه ی رئالیستی"داره واسه همین ساده تر باهات ارتباط برقرار میکنه...
از شرایط میگه...از پیروی بی چون و چرا میگه(گوسفند چوپانی شدن)...از سازگار شدن در معنای منفیش...و برای هر کدام نیز یک داستان x:
عالیه...
از نظر مفهوم هم میتونم بگم حاصل ازدواج آثار صادق و اشعار بلوز شاهین میتواند بسیار به این آثار نزدیک باشد :)
راضیم از گلی >:D<
 
  • شروع کننده موضوع
  • #14

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,610
امتیاز
22,227
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : گاو-۶۴۷۹

همه میمیرند

بی شوخی بهترین کتابی ک تا حالا تو عمرم خوندم...سیمون دوبوآر نویسنده ی این کتاب آدم بسیار بسیار فهیمیه...همسر ژان پل سارتر(بنیان گذار محبوب ترین مکتب فکر کنونی دنیا یعنی اگزیستانسیالیسم)...و شاید بشه گفت تنها زنی ک من ب عنوان"فیلسوف"قبولش دارم...
موضوع کتاب...فلسفه...عرفان...و البته البته بسیار اندک نیز ادبیات(این کتاب ب مذاق افرادی ک دنبال متن ادبی زیبا میگردند شاید خیلی خوش نیاد...چون کتاب بیشتر میخواد بهتون مفهوم بده تا زیبایی)....روانشناسی خصوصا...
دختری با نام"رژین"بسیار مغرور است...بسیار بسیار مغرور...بازیگر است و در تئاتری ک بازی میکند ب تمام معنی حسادت میکند ب بازیگر دیگر نقش زن...فردی هست ک ب گفته ی خودش"شادی دیگران آزارش میدهد"...
روزی دیوانه ای را میبیند...برایش جالب است این مرد...تا حالا حرف نزده...میره جلو تا بفهمه قضیه چیه...
و زین پس داستان میان"جاودانگی"و"عشق"ب زیبایی سوق میخورد...
دختری فانی...عاشق مردی جاودان میشود...
و مرد جاودان ب او میگوید"رژین تو را دوست دارم و تو متفاوت هستی...دقیقا مانند بقیه ی دخترها" :rolleyes: x:...

خیلی جای فکر داره کتاب...اگه هنوز"جاودانگی"براتون سواله هم باید این کتاب رو بخونین هم خوندنش میتونه براتون خطرناک باشه :|
 
  • شروع کننده موضوع
  • #15

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,610
امتیاز
22,227
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : گاو-۶۴۷۹

بریدا

من چند وقت پیش داشتم ب این فکر میکردم ک پائولو کوئلیو...با وجود تموم شهرتی ک در زمینه ی نویسندگی داره...واقعا نویسنده نیست...فیلسوفه بیشتر...البته خیلی از عقایدش رو قبول ندارم(تو همین کتاب خواهید دید...)ولی واقعا اگه روزی بخواهم بنویسم حتما مانند او خواهم نوشت...
ب عبارتی برای من ک مفهوم بس بسیار مهمتر از متن زیبا هست نوشته های این مرد ارزششان فراوان است...
خب...بریدا...یازده دقیقه را یادتان هست؟...کیمیاگر چطور؟...و مکتوب...
عشق طبق معمول از مفاهیم اساسی پائولو در کتابش هست...و خداوند...
پائولو کوئلیوی فیلسوف...در این کتاب نیز مانند یازده دقیقه از هاله ها سخن میراند...و این بار بسیار بیشتر از متافیزیک سخن میگوید...
کتاب بر پایه ی پذیرفتن چندین عقیده ب عنوان اصول بنا شده...
1-تناسخ
2-عشق
3-خدا
4-چندگانگی عشق

اولی و آخری رو درحین خواندن کتاب ب کل خیلی توجه نکردم بهشون...دغدغه ای ک کتاب مطرح میکند"ماندن میان چند تن از معشوقانت"هست :|...چیزی در حد تلویزیون ایران و فیلم هایش...چنین تصوری از عشق از این مرد بعید بوده و هست...نفهمیده فرق عشق و دوست داشتن را گویا...

دختری شروع میکند ب آموختن...میخواهد با متافیزیک آرامش یابد و در فیزیک نیز پیش برود...پیش جادوگری میرود...
جادوگر ب طرز عجیبی بیش از حد ب آموزش او توجه میکند...
و...

یک جمله شاید بتوان تمام بار ضعف عقیدتی کتاب رو ب دوش بکشه...وقتی خواندینش بهم بگین شما هم بهش رسیدین یا نه...شاید اشتباه از منه
"متافیزیک وقتی زیباست ک انتخاب شود نه وقتی ک ب آن پناه برده شود..."
:|
 
  • شروع کننده موضوع
  • #16

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,610
امتیاز
22,227
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : گاو-۶۴۷۹

سوتفاهم

خب برای ی نمایشنامه واقعا خوب بود...کلا من خیلی تو فاز تئاتر نیستم اما مثلا نمایشنامه ی خرس(چخوف)ک میشه گفت تنها تئاتر عمرم هست ک دیدم(و در کل تنها نمایشنامه ای بوده ک خوانده ام)خب واقعا در برابر این نمایشنامه از کامو ب حساب نمیاد...
داستان کلیتش ک ی چیز کلیشه ای هست ب نام"تراژدی عشق"...
اما اصل قضیه تیکه های آخر داستان هست...
زمانی ک عاشق بر میخورد ب قاتل :|...عاشق سرخورده است و قاتل پوچ مانند ابلیس پوچی را بر او میتراود...
داستان اینجوری شروع میشه:
مردی ب نام یان ب خانه ی خود در مسافرخانه ای باز میگردد...او در بچگی از آنجا رفته بود و حالا ازدواج کرده و همراه با معشوقش ب جست و جوی مادر و خواهرش آمده است...
مادر و خواهر را پیدا میکند...
اما روشش برای شناساندن خود ب آنها غریب است...
و...

قشنگ بود واقعا...ولی تحت تاثیرم قرار نداد چون کامو و نوشته هاش زندگی من هستن نه کم نه زیاد و چیزی برای افزودن بر"تجربیاتم"ندارد"ذهنیات"کامو :|
 
  • شروع کننده موضوع
  • #17

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,610
امتیاز
22,227
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : گاو-۶۴۷۹

گهواره ی گربه

نمیدونم میدونین یا نه!...اما تو روانشناسی چیزی هست ب اسم"فراموشی فعال"...یعنی چی؟...یعنی بنا برا دلایلی انسان چیزی را فراموش میکند ک اتفاقا بسیار هم در ذهنش جا دارد!...یعنی بر دلایلی انسان نمیخواد"ناخودآگاه البته"ک یادش بیاید آن خاطره...
و برای من این خاطره گهواره ی گربه بود :|

کتاب وحشتناک شاخه!...خیلی قشنگه...اصلا نمیدونم چی بگم :-" :rolleyes:...
کلا ک ب نظرم بیشتر از اینکه طرف تو فاز فلسفه و محتوا باشه تو فاز ادبی بودن روایت بود...ولی باز اونقدر فاز فلسفیش قوی بود ک محتواش من رو"بگیره"...
چند تا مفهوم مطرح میشه تو کتاب ک البته لزوما ب شخص ونه گوت بر نمیگرده...
1-تقدیر...ما بازیچه ای هستیم در دستان تقدیر...تقدیری ک ابزارهایش چون زمان و مکان و اشخاص و اشیا تماما از ما قویتر هستند :| 8->
2-باکونونیسم...
3-دروغ بودن گزاره ها مهم نیست...دروغ نبودن گزاره ها نسبت ب همدیگر مهم است...تو پازلت را اصلا از قطعات دروغین بساز...اما نهایتا باید قطعات دروغین این پازل با هم جور باشند
4-نگاه کردن ب یک کل...فقط ی جا براتون یادآور میشم...طرف شدیدا عاشق بود...بعد ب طرز غریبی ب عشقش میرسه...بعد ی دفعه عشقش جلوی چشمش خودکشی میکنه :|ااون خیلی ناراحت میشه اما بر میگرده ب زندگی...ب عبارتی نگاهیدن بر نمودار نه بر نقطه ای از آن :-?..کثرت و نه وحدت!
5-تاثیر گذار بودن ما در عین تاثیر پذیر بودنمان...ب عبارتی ما سرنوشتمان با"گروهمان"(کاراسمان)در آمیخته...و هم ما بر اعضای کاراسمان موثریم هم آنها بر ما...یعنی ما صرفا مورد بازی ابزارها قرار نمیگیریم...خودمان نیز ابزاریم!
6-تمام اینها یک طرف...خدا!!یک طرف :|

خب داستان از اونجا شروع میشه ک ی نویسنده میخواد روایت بمب هیروشیما رو بگه...هدف اولیه اش رو خیلی با دقت دنبال میکنه...
اما صرفا هدف اولیه اش رو...تقدیرش گونه ای دیگر رقم خورده...

اصلا یسری چیزاش واقعا جالب بود برام...چ میدونم مثلا اینکه"عاشق یکی(ایگرگ)باشی و بدونی اون داره با شخص ایکس ازدواج میکنه...و یک دفعه شخص ایکس میاد میگه بت لطفا بیا با ایگرگ ازدواج کن!!"
فقط میتونم بگم :|
 
  • شروع کننده موضوع
  • #18

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,610
امتیاز
22,227
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : گاو-۶۴۷۹

بینایی

والا من نمیدونم چرا اینجوریه ولی هر کتابی میشه"کتاب دوم ی کتاب اول شاخ!"ذهنیت من ازش بد میشه...یا شاید هم واقعا نوشتن این کتاب دوم خیلی سخت باشه...
خب در مورد کتاب بینایی...
من ی چیزی بگم اونم اینه ک ژوزه ساراماگو...بدون داخل کردن داستان کوری میتونست ی"رمان سیاسی شاهکار"داشته باشه...
اما من واقعا نفهمیدم...فلش بک هایی ک ب رمان کوری زده میشد واقعا حداقل برای شخص من خیلی مانوس نبود...
میتونیم بگیم شاید وا3 این اینکارو کرده ک میخواسته در یک جمله در وصف همسر پزشک بگه"شما جرمتون بینایی هنگامی ک همگان نابینا بودند هست"...
باشه...اما این مفهوم رو اون بخش سیاسی کار خیلی قشنگ تر ب دوش میکشید...مخصوصا وقتی ک وزیر دادگستری بلند شد و گفت"ب نظر من رای سفید میتونه نشونه بینایی باشه"...
باز هم از دید من میشه کتاب رو واقعا سیاسی ندونست...فقط ی دلیل میگم میرم سراغ بررسی مبسوط کتاب...
"اگر داستان سیاسی بود مطمئن باشید روند داستان هنگامی ک اطلاعیه های وزیر کشور بر سراسر پایتخت ریخته شد...بیش از اینک ب نامه ی آن شهروند بها داده شود ب واکنش دموکراسی خواه مردم...و پذیرفته شدن یا نشدن دولت پرداخته میشد...خیر...داستان فقط قالب سیاسی داشت"

خب...
کتاب خیلی قشنگ توی سیاست کارهای"قانونی اما مکروه در ابعاد وسیع!!"رو مطرح میکنه...
یعنی میاد میگه مردم شما حق دادن رای سفید رو دارید...اما اگه اولین نفر این کارو کرد ممکنه دومین نفر با این کارش میتونه نظم"ک یک مقوله ی قانونی هست"رو ب هم بریزه و شاید از لحاظ قانونی مجرم نباشه"اما ب دور از ذهن نیست ک ما برایش جرمی جور کنیم و این منادی ظلم را ب زندان بیفکنیم..."
ب عبارتی داره از منافذ و سوراخ های قانونی حرف میزنه...
ب عبارتی اینطور بگم"تو شاید مقصر نباشی شهروند عزیز...اما مسبب هستی" :|
و در قانون سعی در شناخت و ریشه کنی سبب هم میشود :|
ماکیاولیسم هم در کتاب موج میزد...هدف وسیله را توجیه میکند!...از این رو حکومت نظامی برقرار شد...بمب گذاری و ترور صورت گرفت از سوی دولت...
این دو بخش اول کار ک در"دشمنی صریح با دموکراسی"قرار دارند شاید دلیل"سیاسی"خوانده شدن رمان ساراماگو باشد...

اما ی نکته ی سیاسی مهم ک اصرار دارم ببینیمش...اینه ک در کتاب اشاره ای بسیار ناخودآگاه و زیرکانه ب مفهوم"آنارشیسم"وجود داشت...شاید بشه گفت اولین باریه ک حس میکنم کنترل ذهن از سوی ساراماگو را! :|
ب چ خاطر گفتم آنارشیسم؟...مدام در کتاب"از مردمی گفته میشود ک سازماندهی ندارند اما همه چیز مرتب است!...خودشان مجرمین را میگیرند!...اصلا از میانشان فقط یک نفر مجرم هست!...گویا قانون بوده ک جرم را بدین شهر آورده!"
آنارشیسم در واژه ی نامه ی سیاسی ب معنای"بی دولتی"هست...خیلی تز جالبیه...میگه ک"هیچ نهادی نباید قدرت داشته باشه...اگر هم قرار شد مثلا گروهی تشکیل بشه برای مبارزه با قانون شکن ها این گروه قدرتش نباید ب قانون باشد!...باید ب فرهنگ مردم و همکاری خود مردم باشد...و ضمنا کاملا هم باید خودجوش باشد...چرا ک مردم با شکل گرفتن"نهاد"بی عدالتی و مفهومی کثیف ب نام"قدرت"را تجربه خواهند کرد"

کتاب از نظر فلسفی میشه برداشت هایی ازش کرد...شما را ب پایان کتاب ارجاع میدم...جایی ک ساراماگو خیلی قشنگ خلط مبحث بسیار رایج را رد کرده است...
اگر توجه کنید در پایان داستان مردی ک بسیار نیز مرد خوبی بود(بازپرسی ک نتوانست ب دروغ دستگیر کند بی گناهان را)و همچنین زنی ک گناهش تنها"بینایی میان نابینایان"بود هر دو کشته شدند...
و این فضای"زیبا"چگونه زیباتر و تراژدی تر میشود؟...با سگ آن زن و زفتار آن سگ پس از مردنش...و با نگریستن مرد خوش طینت ب یک مجسمه ی زیبا و انسانی از یک پسر در آرامش تمام :|
زیبایی شناختی و متافیزیک هیچ ربطی ب فیزیک ندارد...گلوله ک بیاید همه میروند!...و این بی عدلی باشد یا نباشد چیزی هست ک هست!
این خلط مبحث و بیزاری خودش از آن را جای دیگری هم مطرح میکنه...
"شما در میان آن همه نابینا بینا بوده اید...شاید اکنون هم در میان این همه شهروند مخلص میهن شما باشید ک ب تنهایی یک جریان راه انداختید!" :|(حق دارید تو دلتون بپرسید چ ربطی داشت؟!)

در کل در این مجموعه ی دوجلدی من واقعا مفهوم"سرکوب تفاوت"را لمس کردم :)...اگر قرار است ما دولت آنها نباشیم پس بگذار اصلا دولتی نداشته باشند!
یا کوری نیست ک بیماری است...متفاوت بودن بیماری است...چ بسا یک بینا در میان چند نابینا مجرم باشد!

خب بپردازم ب کتاب :-" #-o
داستان از اونجا شروع میشه ک انتخابات کشور با مشارکت وسیع مردم شروع میشود...
اما...
چ مشارکتی!...

واقعا لذت بردم از این مجموعه...ب نظرم دومی رو مستقل بخونید...دراین صورت شاید تایید کنید نظرم رو ک دومی از اولی هم قشنگتر بوده
 
  • شروع کننده موضوع
  • #19

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,610
امتیاز
22,227
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : گاو-۶۴۷۹

انجمن شاعران مرده

در مورد فراموشی فعال ب دو پست بالاتر مراجعه کنید :|
من"انجمن شاعران مرده"را فراموش کرده بودم...در حالی ک شاید چندین ماه از عمرم رو با این کتاب زندگی کردم...
خب کشش داستان رو از 5 بش 5 میدم...شخصیت پردازی رو از 5 بش 3 میدم!...فضای داستان رو از 5 4.5 میدم...مفهوم داستان رو از 5 10 میدم!...
واقعا خودم رو در حدی نمیبینم بخوام روی این کتاب نقد بنویسم...نویسندش رو اصلا نمیشناسم...
از نظر فلسفی هم حتی مخم هنگ کرد در برابر زیبایی این تراژدی...
نیل پر/تاد اندرسن/ناکس اورستریت/چارلی والتون...
جان کیتینگ...
معلم ادبیاتی ب مدرسه وارد میشود...میخواهد آنها را با شعر آشنا کند...
و بچه ها یکی از پس دیگری در انجمنی وارد میشوند...
انجمنی کاملا غیرقانونی با قوانین مدرسه...

از این کتاب فقط میتونم ی تیکه نقل کنم...همین
"تاد رو ب کیتینگ ک داشت وسایلش را جمع میکرد تا از مدرسه برود فریاد زد"ناخدا.ناخدای من!"
:|

نمیدونم کلمه ای بالاتر از توصیه هست یا نه...ولی اگه هست همون :|
 
  • شروع کننده موضوع
  • #20

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,610
امتیاز
22,227
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : گاو-۶۴۷۹

پیامبر و دیوانه

گویا فراموشی فعال با من عجیب عجین است :|این کتاب مدتی فکر شریعتی ب عنوان تئوریسین محبوبم رو از مخم زدود!...واقعا میستودم جبران رو...
ولی باز... :-<

خب در واقع این دو کتاب هست...یک کتاب با عنوان پیامبر و کتابی دیگر با عنوان دیوانه...ک ناشر آمده آنها را در یک کتاب منتشر کرده است...در مورد اینک این کار شایسته بوده یا نه در ادامه خواهم گفت...
خب در مورد کتاب پیامبرش...پیامبر میخواهد از شهری ب شهری دیگر برود...مردم آن شهر ابتدا التماسش میکنند ک نرو و...
ولی پیامبر باید برود...
پس یکی از مقدسین شهر(با نام میترا)از پیامبر میخواهد برای آنها در باب های مختلف نظرات الهه گونه اش را بگوید...
و یکی یکی پرسش ها شروع میشود...از عشق تا خوردن و آشامیدن گفته میشود...
کتاب بسیار قشنگیه...ولی بیش از قشنگ بودنش میشه گفت بسیار مفیده...
نظراتش در مورد عشق بود ک باعث شد این بشر را بسیار فراتر از شریعتی بپرستم!...صرفا چند عبارت کوتاه میارم ازش چون احساس میکنم قسمتی را آوردن بی انصافی در حق قسم های دیگر است!...
"زیرا عشق برای عشق کافیست..."
"عشق اگر شما را دارای صلاحیت بداند راهبرتان خواهد شد...پس سعی در درک عشق مکنید"
"زیر عشق هیچ نمیستاند و هیچ نمیدهد!..."
صرفا میتونم دعوتتون کنم ب خوندن کسی ک در آمریکا کتاب هایش بسیار فروش کرد(و این برای یک نویسنده ی عرب ب دلیل مناسبات سیاسی-عقیدتی بسیار عجیب است!)
کتاب"عیسی پسر انسان"از همین نویسنده تا مدت ها کلیسا را ب چالش کشاند...

و اما در مورد کتاب دیوانه...
ی سبکی بود اگه اشتباه نکنم حدود 1920 تا 1930...خیلی سریع اوج گرفت و متاسفانه ب همون سرعت از بین رفت(البته اثرش رو در ادبیات جهان گذاشت)...
این سبک مبتنی بر تز"ناخودآگاه"فروید بود...نویسندگان این مکتب حرف هایشان را مینوشتند اما"نه برای هدفی خاص"...مدعی بودند پاکترین قلم قلمی است ک تداعی های آزاد و نزدیکترین گزاره ب ناخودآگاهشان را ب زبان بیاورند...
"چرا ک آنها معتقد بودند انسان ها در اعتقاد یکسان نیستند...انسان ها در تداعی آزاد و داشتن ناخودآگاهی مستقل با یکدیگر مشترک هستند...."
پس این گروه هر چ ب ذهنشان میرسید مینوشتند بدون هیچ قضاوتی!...جبهه گیری هایی شد...و این سبک محدود و معطوف ب"پست مدرن"شد...
حال کتاب"دیوانه"را ب غایت میتوان پست مدرن تر از پست مدرن نامید!...در این کتاب...
یک دیوانه علت دیوانه شدنش را در توصیف هایش با زبان بی زبانی بیان میکند!!
شاید خوندن این کتاب برای کسی ک دنبال عقیده نیست و صرفا تداعی میخواهد بسیار شیرین تر از خواندن پیامبر باشد....

و اما در مورد کنار هم آوردن این دو کتاب...
لایک شدید میخوره این کار ناشر...
چرا ک..
کتابی بدون هیچ قضاوت ظاهری(اما سرشار از قضاوت ها و تضاد های درونی ک ب جنون منجر شده اند)در کنار کتابی آمده است ک در آن پیامبر حقیقت را بر خلاف دیوانه یکتا و مطلق میداند!!...این قیاس میتونه از خوندن خود دو کتاب مفیدتر باشه برای خواننده!

لایک شدید این کتاب >:D<....مگه ی فیلسوف از ی کتاب چی میخواد؟ >:D< x:
10 از 10 :-"
بخونین...
 
بالا