• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

الیناسیون(از خود بیگانگی)

  • شروع کننده موضوع
  • #1

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,610
امتیاز
22,373
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
موضوع خیلی پیچیده ایه...بیشتر به فلسفه مربوطه تا روانشناسی...
ولی چراییش مربوط به روانشناسیه...یعنی دید مربوط به اینده و گذشته اش متعلق به روانشناسی و دید حالش متعلق به فلسفه است...
این یه مطلب ازش برای اشنایی با فضای کلیش:
مثالي كه هگل براي نمايش «اين بيگانگي از خويشتن» ذكر مي كند، به پرستش بت توسط انسان مربوط است. هگل انسان بت پرست را «جان ناخوش» مي نامد؛ انساني كه به خودش به چشم موجودي ناتوان، نادان و پست مي نگرد و موجودي فراتر از خود را تواناي مطلق و داناي مطلق مي پندارد و همه صفات خوب را بيرون از خود و ذهن خويش در نظر مي گيرد و غيريتي را كل و مطلق مي داند، در حالي كه همه اين صفات از آن اوست و وي چون بدين مسأله التفات، توجه و آگاهي ندارد، «ديگري» را به جاي خود مطلق مي پندارد و از اين رو، در حالت «از خود بيگانگي» به سر مي برد.
 

shekoofeh

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
655
امتیاز
4,354
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
دانشگاه
دانشگاه علوم پزشکی تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : الیناسیون(از خود بیگانگی)

خب واقعا تاپیک عالی ای هست ! :D راضیم !

خب قسمتیش که به روان شناسی مربوطه ؛ علل از خود بیگانگی هست.
از لحاظ روان شناسی اولین علـتش دل بستن به اهداف انحرافی هست ، که باعث میشه انسان خود واقعیش رو فراموش کنه و حتی ممکنه تا جایی پیش بره که واقعیت اون انسان مسخ بشه و تبدیل به اون چیزی بشه که بهش دل بسته. یعنی اون هدف رو (غیر خود ) میذاره جای خود.
دوّمیش خود کم بینی هست : هر آدمی یک تصویری از خودش داره وقتی اون تصویر ضعیف بشه اون آدم در مقابل دیگران کم میاره ، خودش رو فراموش می کنه و اصالت رو به دیگران میده. و امور مختلف رو بر طبق اون دیگری میسنجه.

+ یه چیز جالب که شاید یه ذره فلسفی تلّقی بشه : دیدگاه مارکس در مورد از خود بیگانگی این هست که دین و آموزه های دینی مانع شکوفایی انسان و باعث از خودبیگانگی هست.
دین با دادن وعده و وعیدهای اخروی مانع حرکت توده ی مردم در مقابل حکومت های استبدادی میشن و از انسان موجودی خیالی می سازن و انسان ها هیچ وقت به هویت حقیقیشون پی نمی برن و از حقیقت خودشون دور میشن و از خود بیگانه میشن.

× @ Perbd.chess : خودم نرسیدم بابا ؛ یه کتاب دارم در این مورد ؛ حرف مارکس هم یه جای دیگه خوندم ! این ها از اون کتابا
یادمه ...
 
  • شروع کننده موضوع
  • #3

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,610
امتیاز
22,373
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : الیناسیون(از خود بیگانگی)

به نقل از ' Shek8fe ' :
خب واقعا تاپیک عالی ای هست ! :D راضیم !

خب قسمتیش که به روان شناسی مربوطه ؛ علل از خود بیگانگی هست.
از لحاظ روان شناسی اولین علـتش دل بستن به اهداف انحرافی هست ، که باعث میشه انسان خود واقعیش رو فراموش کنه و حتی ممکنه تا جایی پیش بره که واقعیت اون انسان مسخ بشه و تبدیل به اون چیزی بشه که بهش دل بسته. یعنی اون هدف رو (غیر خود ) میذاره جای خود.
دوّمیش خود کم بینی هست : هر آدمی یک تصویری از خودش داره وقتی اون تصویر ضعیف بشه اون آدم در مقابل دیگران کم میاره ، خودش رو فراموش می کنه و اصالت رو به دیگران میده. و امور مختلف رو بر طبق اون دیگری میسنجه.

+ یه چیز جالب که شاید یه ذره فلسفی تلّقی بشه : دیدگاه مارکس در مورد از خود بیگانگی این هست که دین و آموزه های دینی مانع شکوفایی انسان و باعث از خودبیگانگی هست.
یه سوال شکوفه...اینا رو خودت گفتی و بهش رسیدی یا کپیه؟! :-"ووواخه زیادی کامل و جامعه به نظرم حرفات! :-"
در هر حال...اون حرف مارکس عزیز رو در مثال هگل نیز میشود دید...در واقع میتوان به جای بت خدا گذاشت...
اما ایراد خداباوران به حرف مارکس چیست؟...اینه که اشکال نداره ما نزدیک میشیم به غیر خود شدن...چرا که خدا در ما روح دمیده است ...پس ما تا حد زیادی مانند خدا هستیم و بد نیست به سمتش برویم...خوب نیز هست...ضمنا خدا کمال است...و به کمال رسیدن بد نیست...
حال ایرادی که ملحدان(امثال فروید نابغه)به این حرف گرفتن چیه؟...اون دلیل اولی که گفتی...این که نفس انسان کمرنگ میشه...
ولی بنده ملتمسانه! :Dخواهش میکنم بحث رو فلسفی نکنید(گرچه بحثایی که من توشون هستم خود به خود فلسفی میشن :-" :rolleyes:)...بیشتر از جنبه ی روان بش بنگاهیم...
ممنون از تاپیک زیبا!
 

mahshid_f

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
909
امتیاز
5,940
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
روان شناسی
پاسخ : الیناسیون(از خود بیگانگی)

خب خیلی فرق میکنه که انسان چه چیزی رو خوبی ِ مطلق و اینا بدونه...

مثلا بت یا حالا هر چیز دیگه ای مسلماً خوب نیس

ولی آیا بر طبق ِ این عقیده، اعتقاد به خدا هم از خود بیگانگیه؟!

حتی اگر خدایی وجود نداشته باشه هم باز به نظر ِ من، تاثیرات مثبتی که اعتقاد به خدا روی زندگی آدم میذاره،

خیلی بیشتر از تاثیرات ِ منفیه. و اینکه اکثرا توی ادیان مختلف تاکید شده که آدما هم صفات ِ خدا رو دارن، فقط کمتر...
 
  • شروع کننده موضوع
  • #5

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,610
امتیاز
22,373
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : الیناسیون(از خود بیگانگی)

به نقل از مــــَه شیــــــــد :
خب خیلی فرق میکنه که انسان چه چیزی رو خوبی ِ مطلق و اینا بدونه...

مثلا بت یا حالا هر چیز دیگه ای مسلماً خوب نیس

ولی آیا بر طبق ِ این عقیده، اعتقاد به خدا هم از خود بیگانگیه؟!

حتی اگر خدایی وجود نداشته باشه هم باز به نظر ِ من، تاثیرات مثبتی که اعتقاد به خدا روی زندگی آدم میذاره،

خیلی بیشتر از تاثیرات ِ منفیه. و اینکه اکثرا توی ادیان مختلف تاکید شده که آدما هم صفات ِ خدا رو دارن، فقط کمتر...
در مورد خدا...
1-فرویدیان!:خدا باعث میشه تو بار رو از دوشت برداری و بندازی رو دوش خودت(الیناسیون)
2-معتقدیان!:خدا حتی اگر نباشد یک الگوی کمال و پشتیبان است و بسیاری از نیاز هایت را برطرف میکند(بنده قبلا شدیدا نسبت به این عقیده جبهه میگرفتم اما الان تا حد زیادی میپیذرمش)
ولی تو رو خدا انقد ربه خدا گیر ندید! :D...تنها موضوع در مورد خدا نیست...الیناسیون خیلی بزرگتر از این حرفاس...میتونه به بسیاری از چیزای دیگه مربوط باشه...
 

yeeganeh

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
368
امتیاز
2,494
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نیشابور
دانشگاه
دانشگاه صنعتی شاهرود
رشته دانشگاه
مدیریت صنعتی
پاسخ : الیناسیون(از خود بیگانگی)

یکم ساده تر توضیح بدید بچه ها :D :D
 

سیزیف

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
757
امتیاز
1,740
نام مرکز سمپاد
فـرزانگان
شهر
مشهد
پاسخ : الیناسیون(از خود بیگانگی)

به نقل از پوریا عابدی :
فرویدیان!:خدا باعث میشه تو بار رو از دوشت برداری و بندازی رو دوش خودت(الیناسیون)
شیفته ی اون پارادوکسم یعنی بار روازدوشت برداری بندازی رودوش خودت؟ :|
 
  • شروع کننده موضوع
  • #8

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,610
امتیاز
22,373
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : الیناسیون(از خود بیگانگی)

به نقل از سیزیف :
شیفته ی اون پارادوکسم یعنی بار روازدوشت برداری بندازی رودوش خودت؟ :|
چ عقاید جالبی داشتم من قبلا :))
در هر حال مقصود اون موقعم این بوده ک فروید معتقده نباید موهومی ب نام خدا تعریف کنیم برای تخلیه ی فشار زندگی و انداختن همه چیز بر گردن او...انسان خود بر خود موثر است!
 

ShiNinG

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
326
امتیاز
4,247
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
مشهد
پاسخ : الیناسیون(از خود بیگانگی)

Alientation from self

برای توضیح دادن ِ این مشکل ، از جمله مشکلات ِ انسان های عصبی ِ باید یک بک گراندی رو بدم از مبحث ِ عصبیت .
افراد ِ عصبی برای تسکین کمبود هایی که در دوران ِ کودکی بهشون تحمیل شده ، و در مقابل ِ تمام ِ هیجانات ِ کاذب و غرور ها و باید های عصبیشون (که هرکدوم مبحث مفصلی در روانکاوی و روانشناسی) برای خودشون شخصیتی رو به وجود میارن که بهش میگیم خود ِ ایده آلی . اون ها خود ِ ایده آلی شون رو مظهر ِ تمام ِ صفات ِ مثبتی می بینن که حتی داشتن ِ تمام اون خصوصیات ِ مثبت برای هیچ انسانی قابل تحقق و دستیابی نباشه ، و بدین وسیله خود ِ واقعی شون یا هم فعلی شون رو که در ناخودآگاه اون رو پست و حقیر می بینن رو از ذهنشون خارج می کنن . و خودشون رو تسکین میدن .
انسان در روند عصبیت به تدریج از خود ِ واقعی ، افکار و آرزو ها و امیال ِ طبیعیش فاصله می گیره و ازون خواسته و ناخواسته دور میشه ، تا کمبود هایی که عده ای ساخته ی ذهن بیمارش هستن و عده ای هم طبیعی َن و عده ای هم در جریان ِ عصبیت در خودِ واقعیشون به وجود اومده رو نبینن . در این روند کم کم انسان نسبت به کلیه ی جریاناتِ دهنی و معنوی خودش بیگانه می شه و شبیه انسانی میشه که همه چیز رو راجب ِ خودش از پشت مه و هاله ای به صورتِ مبهم می بینه . به طوری که عملا خودش رو حس نمی کنه و دچار کرختی احساسی میشه .
شخص عصبی که دچار بیگانگی با خود هست ، ناخودآگاه تمام ِ جهان ِ حقیقی رو به دست فراموشی میسپره و با اون غریبه میشه . حتی نسبت به جسم خودش. گاهی از اوقات وقتی در مقابل ِ آینه قرار میگیره هم در چند ثانیه ی اول جا میخوره . و خودش رو نمیشناسه .نسبت به اموال خودش هم همین حس رو داره . سال ها در منزل خودش زندگی می کنه و هنوز درست اون رو نمیشناسه .
اون با خودش غریبه اس و وقتی راجب ِ خودش و نیاز هاش حرف میزنه با گنگی راجبش صحبت می کنه و اون هارو حقیقتا حس نمی کنه . گویی از یک فرد دیگه حرف می زنه .
همه ی اینها به این خاطر ِ که تمام ِ احساسات ِ فرد عصبی اجباری و بی اختیار و به حکم ِ باید های عصبی ایجاد شدن .

+ مبحث ِ مفصلی ِ و اگر سوالی داشتین خوشحال میشم کمک کنم . مطالعه زیاد داشتم راجب این مباحث . ; )
 
بالا