




آی میخوردیم...ساندویچ میخوردیم تموم میشد من میوه هامو در میوردم باهم میخوردیم...بعد اون میوه هاشو در میورد میخوردیم...بعد زنگ بعدش میرفیتم پفیلا میخریدیم میخوردیم سر زنگ و اینا...این معلمه هم هی چشم غره میرفت 
گفت دانش آموزم دانش آموزای قدیم...قبلنا دانش آموزا میرفتن میز آخر میشستن با ترس و لرز اون زیر میز چیزی میخوردن ...حالا اینا اومدن میز اول جلو چشم من میلمبونن 




...





اومد نشست كنار من.منم كه پوست پرتغالا تو دستم بود و بوي پرتغال هم كاملا پيچيده بود اينجوريشده شده بودم :-[ 
...
سر کلاس میشستیم جلو چشش با خیال آسوده میخوردیم متوجه نمیشد 

ی کیک از بوفه خریدم و بردم آزمایشگا گذاشتم رو میز . در کیکم بسته بود بعد معلمه اومده میگه محیط آزمایشگا الودس اینا رو آلوده میکنه بیشعور برداشت انداخت سطل آشغال
اِ؟ تو بودی؟ خوبه کنار من میشینی و من نفهمیدمبه نقل از shirin! :منم یه بار سر کلاس تخمه
خوردم حالا بوش بلند شده
بود بچه هام هی
میگفتن کی داره تخمه میخوره بوش میاد
کلا سر کلاس ضایع شدم :)
با چه مهارتی خوردی...
خیلی ضایع بود 

(خلاصه کردم .قضیه یه جور دیگه بود متناسب با تاپیک گفتم)
از خنده مرده بودیم یه دفه جو گیر شد پوست خربزه رو گرفت تو دستش شروع کرد به چرخاندن در همین لحظه تازیکه(دبیر فزیک) درو باز کرد و گگگگگگگگگگگگگللللللللللللللللللللللللللللللللللللللل توی صورت یه پرتاب 3 امتیازی
بدش همه 2 نمره ازمون کم شد :-s اخر زنگم جواد و تیکه تیکه کردیم
ولی من اگه چیزی سر کلاس نخورم تا 3 روز افسرده میشم یه دبیر داریم پسرکلو خیلی باهوشه مچه همه رو میگیره منم که عاشق رقابت همیشه یه کاربدی میکنم که نفهمه کمترینشم خوردنه B-)...........



یه اتفاق مشابه این برای منم افتاده با این تفاوت که:به نقل از ntn :سوم راهنمايي كه بودم يه روز داشتم سر كلاس رياضي پرتغال مي خوردم.معلمه هم داشت بچه هاي اون يكي رديفو مي فرستاد پاي تخته.
هر كدوم از بچه ها رو كه مي فرستاد پاي تخته خودش مي نشست جاي اون.اون روز از شانس گند من بغل دستيم غايب بود.وقتي نفر آخر اون رديفو فرستاد بره تمرينو حل كنه به جاي اينكه بشينه جاي اون(خودش مي گفت به علت كمر درد)اومد نشست كنار من.منم كه پوست پرتغالا تو دستم بود و بوي پرتغال هم كاملا پيچيده بود اينجوريشده شده بودم :-[
![]()


) میخوردم 






