داستان بسازیم (یک جمله اضافه کنید)

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع alemzadeh
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : داستان بسازیم(یک جمله اضافه کنید)

اونم چه عروسی ای ! بزن و بکوب و .... عشق و حال :-"
 
  • لایک
امتیازات: JB
پاسخ : داستان بسازیم(یک جمله اضافه کنید)

جای شما خالی مختلط بود !!! عجــــــــــــــــــــــــب جایی بود
 
  • لایک
امتیازات: JB
پاسخ : داستان بسازیم(یک جمله اضافه کنید)

دختر و پسر با هم میرقصیدن . اووف خدای من چه صفایی ، یه دفعه دیدم یکی صدام کرد برگشتم...
 
  • لایک
امتیازات: JB
پاسخ : داستان بسازیم(یک جمله اضافه کنید)

اون وسط یه نفر بیهوش شده بود! ;D

و مامانم منو صدا زد! مامان بزرگم بود که بیهوش شده بود یکی زنگ زد آمبولانس بیاد و...!
 
پاسخ : داستان بسازیم(یک جمله اضافه کنید)

عروسی کلن بهم ریخت ...
 
پاسخ : داستان بسازیم(یک جمله اضافه کنید)

آمبولانس اومد و مادربزرگمو برد...
 
پاسخ : داستان بسازیم(یک جمله اضافه کنید)

مریم(عروس خانم)استرس داش...من نمیخواستم روز عروسیمون بهم بخوره واسه همین....
 
پاسخ : داستان بسازیم(یک جمله اضافه کنید)


خودم رفتم پشت میکروفن و شروع کردم به خوندن ;D
 
پاسخ : داستان بسازیم(یک جمله اضافه کنید)

همین طور که داشتم می خوندم، مامانم عصبانی داشت می اومد طرفم........
 
پاسخ : داستان بسازیم(یک جمله اضافه کنید)

گف با این وضع مامان بزرگت این چرتو پرتا چیه میگی پای میکروفن .مریم...
 
پاسخ : داستان بسازیم(یک جمله اضافه کنید)

منم گفتم راست میگی ...
دوباره شروع کردم به خوندن

تمام سال من بی تو

پر از سوز زمستونه :((
 
پاسخ : داستان بسازیم(یک جمله اضافه کنید)

مریم گفت دلم داره میگه اره دوست داره گرفتاره بعد مامانش....
 
پاسخ : داستان بسازیم(یک جمله اضافه کنید)

به نقل از لیندا :
مریم گفت دلم داره میگه اره دوست داره گرفتاره بعد مامانش....
دیگه از کوره در رفتو...
 
پاسخ : داستان بسازیم(یک جمله اضافه کنید)

خودش رفت پشت میکروفن !!
 
پاسخ : داستان بسازیم(یک جمله اضافه کنید)

به نقل از iJB :
خودش رفت پشت میکروفن !!
گف بس کنید دیگه....
 
پاسخ : داستان بسازیم(یک جمله اضافه کنید)

اصلا نمی خوام داماد شی !!!
 
  • لایک
امتیازات: *M.M*
پاسخ : داستان بسازیم(یک جمله اضافه کنید)

به نقل از iJB :
اصلا نمی خوام داماد شی !!!
همه خشکشون زده بود...مریم داش آروم گریه میکردو....
 
پاسخ : داستان بسازیم(یک جمله اضافه کنید)

مادرم مریضه!تو بیمارستانه!استیو جابز مرده!بچه هادارن تو افریقا از گشنگی میمرن,بچم رو گازه,شوهرم معتاده, :)) تو به فکر دامادی هستی؟؟
ناگهان مادر داماد...........
 
  • لایک
امتیازات: JB
پاسخ : داستان بسازیم(یک جمله اضافه کنید)

یه مشت زد تو چونه یکی از فامیل هایه عروس و گفت مگه الکیه ...
 
پاسخ : داستان بسازیم(یک جمله اضافه کنید)

به نقل از iJB :
یه مشت زد تو چونه یکی از فامیل هایه عروس و گفت مگه الکیه ...
منم بدون توجه به حرف مامانم رفتم پیش مریم...دستشو گرفتمو دل داریش دادم گفتم:....
 
Back
بالا