آرزوی دوران بچگی!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع armitaa
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

وقتی بچه بودم دوست داشتم همیشه خلبان شم و بعدشم دکتر
الان که فکر میکنم میبینم چه آروزی بیخودی داشتم
یه آرزوی دیگه هم داشتم اونم این بود که پرواز کنم
 
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

من بچه بودم یه عروسک داشتم که خیلی دوستش داشتم...

حتی شبها براش دو ساعت لالایی میخوندم تا مامانم بیاد بهم بگه ملیکا بسه دیگه خوابش برد...

من یه دفه با خدا قرار گذاشتم خدایا اگه تا فردا یکی از این دوتا آرزو رو نکنی باهات قهرم!

حالا آرزو ها چی بودن!

یا عروسکم جون بگیره بشه بچه ی واقعی.... یا خدا بیاد خونمون!
 
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

دبسـتان که بودم یه دغدغه داشـتم که برم نیم کره ی جنوبی ببینم آدما چه جوری نمیفـتن تو فـضا :-?

بعدش دیدم تو گودر این سوال همچـنان دغدغه ی خیلیاس :)) :))
 
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

آرزو داشتم وقتی موهای عروسکامُ کوتاه میکنم دوباره بلندشه ;D
آرزو داشتم مامان شم ;D
آرزو داشتم نقاش شم ;D
آرزو داشتم بازیگر شم ;D
بدم میومد 7-8سالم بود این مامانا که بچه هاشون تازه زبون وا کرده بودن منو نشون بچ هاشون میدادن میگفتن...وای...نی نی...بچه هم ذوق مرگ میشد
مامانه این شکلی بود ;))
منم این شکلی
 
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

آرزو داشتم تو جنگل گم شم بعد با یکی دیگه ( :دی :-" ) تو یه کلبه قایم شیم
بعد آرزو داشتم پرواز کنم...این مال خیلی بچگیمه، مثلا شال مامانمو برمیداشتم ب جای بال ازش استفاده میکردم...که یه بار بدجور افتادم پایین از بالای تختم و از ماحیه بدی آسیب دیدم :دی
آرزو داشتم یکی( :دی :-") تیراندازی شه بهش من بپرم جلوش بعد من به جای اون تیر بخورم بعد من برم تو کما بعد ازون دستگاهای شوک بهم بزنن بعد یهو دکتره داد بزنه برگشت برگشت همه از پشت در اطاقم خوشحاااال شن :دی من من hero میشم:دی
بعد آرزو داشتم با یکی ( :دی :-") یه جا اسیر شیم بعد دوباره فرار کنیم .
بعد آرزو داشتم با دوچرخه کلی جهانگردی کنم..
آرزو داشتم برم نارنیا یا دستکم هاگوارتز...
بعد اون فیلمه بود، کلید سحر آمیز، که عروسکو میذاشتی تو کمد درو یه دور باز و بسته میکردی زنده میشد، آرزو داشتم ازونا داشته باشم.
این هاگوارتز و جادوگری و اینا دوره ی راهنمایی بود، آرزوی مشترک من و دینا و فاطمه ... قسم میخورم که از ته قلبمون به وجودش ایمان داشتیم :دی
بعد آرزوی مشترک من و پسر عموم که همیشه در موردش خیالبافی میکردیم این بود که یه اکویلا داشته باشیم ( همون ماشین پرنده هه که نامرئی هم میشد:دی) بعد با هم بریم دنیا رو بگردیم بعد بعضیارو اذیت کنیم :دی

هم... اعتراف میکنم که الانم اینا آرزو هستم واسم... :دی فقط یه سری چیزای واقعی تر بهشون اضافه شده!...
 
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

من همیشه دوست داشتم معلم شم....
یکم بزرگتر شدم دوست داشتم استاد دانشگاه شم........
الآن در هیچ حالتی از این کارا خوشم نمیاد....

....

منم مثل شما ها اون سا@ برنارد و خیلی دوست داشتم و دارم.... ;D مخصوصا وقتی تو هری پاتر 3 هرمیون از اون سا@ـا داشت...
من هنوزم از این سا@ ـا میخوام.....

...

یه عروسک داشتم اسمش ستاره بود...
انگار خواهرم بود.... خیلی دوسش داشتم... میخواستم زنده شه....

...

؟؟؟ یادم نمیاد ؟؟؟؟
...

هر روز که میگذره ادم میفهمه دیروز چقدر اسکول بوده... ;D
 
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

ارزو داشتم مامان شم :))
ارزو داشتم معلم شم اون وقت بچه ها رو بزنمو هی
بهشون املا بگم :))
یه روزم دکتر بشمو به همه مریضام امپول بدم :)) ;D
 
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

بچه که بودم دوست داشتم اشپز شم ;D
تو بازیامم همیشه غذا درست میکردم
میرفتم تو حیاط با گلای باغچه و سیخ کباب درست میکردم :))
 
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

من دوس داشتم هنرپیشه شم!
دوس داشتم یکی از دوستای هری پاتر باشم...!
دوس داشتم خونمون استخر داشته باشه، از این خارجیا... :دی
یه مدت به شدت دوس داشتم تو پرورشگاه زندگی کنم :))
و دوس داشتم خواهر برادر داشته باشم...!
آهان! ??? دوس داشتم خونمون پله داشته باشه :)) =))
 
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

تو ي يه كارتوني بود
بچه هه يه موش داشت كه اين موشه باهاش حرف ميزد
كاراي جادويي ميكرد
اينا...
من از اونا ميخواستنم
مثلا ميشستم تو اتاقم گوشه ي كمد رو با دقت نگاه ميكردم و مطمدن بودم همين الانه هاست كه يه دونه از اونا بياد پيشم :))

بعد تازه با خودم كلي تمرين ميكردم و خودمو قانع ميكردم كه اگه اومد پيشم نترسم كه فرار نكنه :)) :))
 
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

من با اینکه دختر هستم...نمی دونم چرا دوس داشتم راننده ولوو بشم!
اول که مامانم واسم اینو گفت باور نکردم ولی حتی فیلمشم داره! :>
 
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

من پستای جدیدو خوندم یه چیزی یادم افتاد :))
منم همیشه میخواستم عین فیلما، تو کمدم، پشت چوب لباسیا،
یه دری باشه برم تو یه دنیای دیگه :))
(البته این مال خیلی قبل نیست :دی )
 
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

من آرزوم این بود که ظهرا بخوابم...
نمی دونم چرا ولی هر کاری می کردم ظهرا خوابم نمی برد... :-/
 
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

آرزو داشتم یه ماشین قرمز داشته باشم و مربی مهد کودک باشم...
آرزو داشتم که یه خواهر دو قلو داشته باشم
آرزو داشتم تو مدرسه سر زنگ ورزش یه عالمه خوب باشم تا همه دوست داشته باشن تو تیم من باشن
آرزو داشتم برای همه بچه های یتیم مامانُ بابا پیدا کنم
8-^ ;D
 
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

من می خواستم با همه ی بچه های همه جا دوست شم! ;D
 
آرزوی دوران کودکی

نخندینا
من عاشق آزمایش ادرارو مدفوع و اینا بودم
بعد همش دوس داشتم مریض شم برم تو اون ظرف خوشگلا جیش کنم:ایکس
 
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!


آرزو داشتم جنگ شه ، بعد من برم حسین فهمیده شم :>

آرزو داشتم بازی دووم واقعی شه ;D :))

آرزوی یه چیزی شبیه به کینکت امروزی داشتم ( یکم پیچیده تر البته )

آرزو داتشتم منو ببرن تو برنامه کودک ( آخرش بردن ;D هنو فیلمشو دارم :P )

آرزو داشتم کلکسیون هواپیما هام واقعی بودن همشون ( هنو دارمشون ، سالم سالم )
 
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

نمیدونم اون موقع چرا اخه اینقدر اسگل بودم که می خواستم زن بگیرم ;D ;D ;D ;D ;D
 
Back
بالا