آرزوی دوران بچگی!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع armitaa
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

من نه تنها وقتی بچه بودم آرزو داشتم سا@ برنارد داشته باشم بلکه وقتی بزرگ شدم هم همچنان آرزو داشتم ساعت برنارد داشته باشم ;D
 
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

دوست داشتم 1 سوپر داشته باشم برم لپ لپ و توی باکس و کیندر هایی که داررو بردارم برای خودم ! ;D
دوست داشتم برم بانک دزدی برم هر چی پول رو بردارم برم توی 1 مرکز تجاری که دیدم هر چی داشتو بخرم ! ;D
;D ;D
دوست داشتم داییم ازدواج نکنه که فقط منو دوس داشته باشه =(( برام کیندر بیاره =((
 
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

من کلا دو تا رویا داشتم و سه ا آرزو که جالبیش اینجائه که اون دو تا رویا دو تا از آرزوهامم بودن
البته به دلایل امنیتی از گفتنشون معذورم B-) ;D
 
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

من آرزوم بود پليس بشم مخصوصا وقتي فيلم ناتاشا رو ميزاشت اما حالا كه فكر ميكنم ميبينم كار خطرناكيه اين پليسي

من آرزوم بود جاي نقش اصلي فيلماي تخيلي ميبودم مثل هري پاتر اين فيلمه چي بو هر كدومشو يه حيوني داشتن باهاش به جنگ آدماي بد ميرفت
 
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

من آرزو داشتم تابستونا که عمه م میومد باهاش برم سوئد :( مامانم میگفت نمیشه میگفتم خب منو بذارن تو چمدونشون =(( ;))
اما کاش همون موقع رفته بودم :-<
 
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

من آرزوم این بود که عروسکام باهام حرف بزنن! ;D
یکی دیگه از آرزوهامم این بود که یه خونه ی شکلاتی داشته باشم، عینه داستان هانسل و گرتل! ;D
یه آرزوی دیگمم این بود که خونه ی درختی داشته باشم! ;D
 
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

من وقتی خیلی کوچیک بودم آرزوم این بود که با خودکار یه دفترو کامل بنویسم!
(دلم واسه خودم میسوزه! :()
 
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

من بچه بودم آرزو داشتم فوبالیست بشم!! :))
البته الانم آرزو دارم!
 
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

دوست داشتم قهرمان کاراته بشم :دی بعد بزرگ که شدم تکواندو کار شدم :))
دوست داشتم مثه پیرزن سر کوچمون بقال بشم :دی الانم که بزرگ شدم فک کنم دانشگاه قبول نشم باید برم سراغ همون شغل شریف :دی
 
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

آرزو داشتم ...........
نه........آرزویی نداشتم ..........
الانم ندارم........
 
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

آرزو داشتم موهام بلند باشن!همش فک می کردم موهام دلشون می خواد بلند شن ولی گیر کردن...واسه همین جلو آینه موهامو دو دستی می کشیدم تا کمکشون کرده باشم بلند شن!راس راسیم بلند می شدن،ولی نگو واسه این بوده که از شدت کشش پیچ و تابشون وا شده بود...
 
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

من موقعي يكمي بچه تر بودم هميشه آرزو داشتم تك فرزند خونه باشم...........
فكرشو بكن همه چي واسه خودت تلويزيون،كامپيوترو...
ولي الان كه خوب فكر مي كنم مي بينم يه ذره خود خواهيه ;D
 
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

خيلين الان اين يادمه
دوست داشتم تو 100 هزار ساله قبل بودم امپراطور ميشدم يا ميرفتم معبده شائولين
خودمونيم چه دستنيافتني بودن همشون :|
 
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

بچه که بودم اینقد دوست داشتم خواهرم زود تر عروسی کنه تا کل اتاق و وسایلاش بشه واسه من که خدا میدونه ...راست میرفتم چپ میرفتم هی بهش میگفتم شوهر کن برو دیگه ...
اما الان که عروسی کرده فقط آرزوم این شده که یه بار دیگه یه شب بیاد تو اتاق شبا اینقد با هم بحرفیم تا خوابم ببره ...حاضرم کل زندگیمو بدم فقط یه بار دیگه خواهرم برگرده پیشم ...همه چیمو ...تنهایی خیلی بده ..به خصوص واسه منی که خواهرم کل زندگیم بود ...
 
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

بشم همکار ِ اون مجله ای که همکار افتخاریش بودم .. یا اینکه خانوم دکتر شَم ...یا گربه ی سیاه پلیس آسمونی رو نکشه ، یا بفهمم میتی کومان چیکاره بود که همه تا نشانشو می دیدن :(( می شدن... ، یا چرا اسم ِ سگ ِ زُمبَس !!! بچه بودیم چقد چیز بودیم !!!

فقطَم نصغه نیمه فهمیدم میتی کومان چی کاره بوده... راست ُ دروغش پای خودش ولی دوستم می گُف تو ژاپن بقالی داشته : ;D
 
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

دوس داشتم یه خونه ی شکلاتی داشته باشم ;D
 
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

بچه بودم آرزو داشتم از تنهایی در بیام که 1سال و 1 ماهی میشه دیگه تنها نیسم :x
 
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

بعلاوه دوس داشتم یه شیشه شیر کاکائو ی گنده داشته باشم . دوس داشتم یکی از دوستای صمیمیم که اسمش آناهیتا بود مامانم بشه و آرمان هم بابام بشه!!
 
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

وقتی بچه بودم دوست داشتم دکتر بشم و دوست داشتم دلو رودهی آدمارو از نزدیک ببینم و بدن آدمارو بررسی کنم ;D
 
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

دوس داشتم یه خونه از خوراکی داشته باشم......
بعد جادو گرم بشم..همه رو طلسم کنم...
>)
 
  • لایک
امتیازات: psi-3
Back
بالا