نابرده رنج...!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع meli
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : نابرده رنج...!

به نظر منم منوچو مار نیش میزنه..اما اگه عمادو مرضیه باهم ازدواج کنن خیلی باحاله چون تقریبا کسی حدس اینو نمیزدو آدم غافلگیر میشه

بدم میارد از فیلمایی که آخرش معلومه
 
پاسخ : نابرده رنج...!

مرضیه دل به جابر بسته
با عماد هم اگه ازدواج کنه، خواست خودش نخواهد بود ;D
 
پاسخ : نابرده رنج...!

اینجا رو ببینید
http://www.farsnevis.ir/fun-pic/%d8%b9%da%a9%d8%b3-%d8%b3%d8%b1%db%8c%d8%a7%d9%84-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86%db%8c/11507/%d8%b9%da%a9%d8%b3-%d9%88-%d8%aa%d8%b5%d8%a7%d9%88%db%8c%d8%b1-%d8%b3%d8%b1%db%8c%d8%a7%d9%84-%d9%86%d8%a7%d8%a8%d8%b1%d8%af%d9%87-%d8%b1%d9%86%d8%ac-%d8%b9%da%a9%d8%b3-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d9%be.html
:دی
 
پاسخ : نابرده رنج...!

اون عکسه که میگین عماد و مرضیه هم پیر شدن اگه میشه بزارین!
 
پاسخ : نابرده رنج...!

منم مشتاقم که اون عکس رو ببینم!
 
پاسخ : نابرده رنج...!

به نقل از SaTuRn :
به نظر منم منوچو مار نیش میزنه..اما اگه عمادو مرضیه باهم ازدواج کنن خیلی باحاله چون تقریبا کسی حدس اینو نمیزدو آدم غافلگیر میشه

بدم میارد از فیلمایی که آخرش معلومه

خواهر تو خودت داری حدس می زنی! :))
بعد میگی کسی نمیتونه این حدس رو بزنه! (این حدس رو خیلی ها زدن ;D)


یه یادی هم از گذشته ها بکنیم:
اسد : نمیدونم چرا هر جا میریم ما رو با یکی دیگه اشتب میگیرن؟! (:|
عماد : نیس ما گردیم همه ما رو با گردو اشتباه میگیرن =))
 
  • لایک
امتیازات: meli
پاسخ : نابرده رنج...!

به نقل از SaTuRn :
به نظر منم منوچو مار نیش میزنه..اما اگه عمادو مرضیه باهم ازدواج کنن خیلی باحاله چون تقریبا کسی حدس اینو نمیزدو آدم غافلگیر میشه

بدم میارد از فیلمایی که آخرش معلومه
خواهر منم اون حدسو زد!


منم اون عکسو دیدم که عماد پیر شده.
جابر فکر کنم شهید بشه.
pcb3401665ff97ccef365d5d40821a6416_nabordehranj05.jpg
اون جا بهشت زهراست؛ نه؟

منوچهر خیلی باحال زمینو میکند! =))

ولی آدم یاد اون جاهای مسخره ـش میفته، روده بر میشه! مخصوصا اون دفتر 60 برگه! عین انشای بچه سوم ابتدایی بود! =))
 
پاسخ : نابرده رنج...!

خیلی ناراحت کننده تموم شد :(( :(( :((

بیچاره عماد :( :( :(
 
پاسخ : نابرده رنج...!

نمیدونم فکر کنم از اونجایی که همه میگفتند فیلم ایرانی =عروسی این دفعه خواستند خیلی متفاوت کار کنند.

تهش هم زد به یاد شهیدان *** و *** و ...
واقعی بوده جریان؟
 
پاسخ : نابرده رنج...!

خيلي قشنگ بود من كه خوشم اومد..
حداقل قسمت اخرش غيرقابل پيش بيني بود!
 
پاسخ : نابرده رنج...!

خوب بود ... نه به اولٍ فیلم و نه به آخرش :-\
مطمئنا از این جور اتفاقا افتاده ..اونم نه کم، زیادش :(
 
پاسخ : نابرده رنج...!

اصلا فکر نمیکردم اینجوری تموم شه :-<
غیر قابل پیش بینی بود حداقل برای من، خیلی ناراحت شدم
اون تیکه ش که عماد سر خاک عماد حرف می زد داشت اشکم در می اومد :((
 
پاسخ : نابرده رنج...!

آخرش خیلی غم انگیز بود ... :((

فیلم خیلی قشنگی بود! >:D<
اما یه جورایی میتونست قشنگتر تموم شه!
مثلا مرضیه و عماد بعد از 25 سال انقدر افسرده و غمگین بودن که انگار همین دیروز فهمیدن جابر و اسد شهید شدن!
تازه اگه تکلیف گنج معلوم میشد بهتر بود!
 
پاسخ : نابرده رنج...!

خوب مثل اینکه بچه زرنگ تهرون هم بالاخره آدم شد !
 
پاسخ : نابرده رنج...!

بد تموم نشد خدایی
البته من که کامل ندیدم ولی فک کنم عماد مرضیه رو نگرفته بود که اگه نگرفته بود جدید بود : ;D
من که فک می کردم الان وسط ِ جنگ اینا ول می کنن می رَن اون جابر مرضیه رو میگیره کامبیز دیربازَم یارو نیمچه دکتره رو . ;D
 
پاسخ : نابرده رنج...!

آخر فیلم من پشمام ریخت! دیدین چی شد؟
وقتی عماد و مرضیه داشتن چای میخوردن
& وقتی سر قبره بودن
دقیق به دیالوگا دقت کردین؟
وقتی چای میخوردن برخلاف بقیه فیلما داشت از مدرنیته دفاع میکرد
و سر قبر در کمال تعجب عماد گفت دیگه نمیایم سر قبر، مرضیه گفت کفشه رو انداختم بیرون بعد پشیمون شدم، عماد گفت خوب کاری کردی، آدم باید در زمان حال زندگی کنه
من کپ کردم با این دیالوگ :o
و به جرات میتونم بگم کل فیلم یه طرف، این تیکه هم یه طرف!
تحول در تلویزیون ایران مشهوده، اون از ستایش، اینم از نابرده رنج!
امیدوار شدم
 
پاسخ : نابرده رنج...!

خيلي ناراحت كننده تموم شد لعنتي!! من كلي گريه كردم :(( :(( :((
ولي خيلي جالب بود كه غير قابل پيشبيني بود،عمرا فكر نميكردم اينجوري تموم شه...
 
پاسخ : نابرده رنج...!

به قول فرشيد اصن من كف كردم فك كن عماد برگشت گفت بايد دقت كنيم مادر بوردم داشته باشه،
خيلي توپ بود!
ولي اونجاش كه مرده عماد رو مسخره كرد خيلي ناراحت شدم!:-(
 
پاسخ : نابرده رنج...!

از دلایلی که معلوم میشه عماد با مرضیه ازدواج نکرد :

1. چندین بار مرضیه خانوم صداش کرد و یه جوری باهاش حرف میزد انگار دو سه نفر دیگه هم تو جمع ان

2. موقعی که صحبت از کامپیوتر شد گفت یکی از مسافرام تو کار کامپیوتر و از این حرفاست و گفت بهش میگم دوتا واسمون جور کنه . خوب اگه اینا زن و شوهر بودن نیازی به دوتا کامپیوتر ندارن یکی هم کار جفتشون رو راه میندازه پس معلوم میشه جدا از هم زندگی میکنند
 
Back
بالا