چقدر غریبانه :) حس عجیب غریبی بود که خودش نیست و ارسال هاش مونده... که حرفاش که روزایی که دستاش روی کیبورد بود و مینوشت و ارسال میکرد موندن و خودش... روحش شاد
داشتم به مرگ فکر میکردم.. یهو اینجارو دیدم...
با اینکه نمیشناختمون؛ ولی خیلی غمگین شدم که یکی وجود داشته و اینجا بوده و حالا دیگه نیست
حس خیلییی عجیبی دارم...چقدر زندگی وحشتناک و غم انگیزه...
روحتون شاد و در آرامش باشه...
من اصلا ایشونو نمیشناختم حتی نمیدونستم تو سایت فرشید نامی هست همین الان خیلی اتفاقی تو اون تاپیک تبعیض جنسیتی فهمیدم ولی به طرز غریبی دلم شکست و غم امروزم بیشتر شد..