• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

گند های دوران كودكی

ISO9002

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
947
امتیاز
1,655
نام مرکز سمپاد
شهید قدوسی
دانشگاه
صنعتی امیرکبیر
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

4 یا 5 سالم بود که یه بار بابام منو برده بود حمام :D ازون جایی که از شر بودن داشتم می ترکیدم وختی داشت سر و صورتشو می شست و کفی بود و جاییو نمیدید منم ظرف آبو از شیر آب داغ پرکردم. فک کنم نزدیک جوشیدن بود. گذاشتم بغل دستش :> :> :D

اونم که دست زد دید پره برداشت ریخت رو خودش :D :D فکر کن چی شد....

هیچی دیگه تا یه مدت کل تنشو کرم ضد سوختگی میمالید :)) :))
 

پرنیان.ک

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,272
امتیاز
47,387
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
خرم آباد
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

بچه كه بودم روز سيزده به در يه قورباغه گرفتم و انداختم تو بغل مامانم! :>
خودش ميگه اين قد جيغ و داد كرده كه همه فك كردن مار نيشش زده! :-/
فقط نمي دونم چه طوري اون قورباغه رو گرفتم؟ :-/آخه الان خيلي از قورباغه ها مي ترسم!! :-ss
 

Sajal

کاربر فعال
ارسال‌ها
70
امتیاز
417
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
تهران
دانشگاه
تهران!
رشته دانشگاه
تئاتر
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

وقتی 5 6 سالم بود خیلی دوس داشتم موتور سوار شم یه روز با کلی گریه و اصرار بابام قبول کر د منو با خودش ببر ه موتور سواری ولی کلی بهم سفارش کرد که شیطونی نکنم و بچه ی خوبی باشم منم قبول کردم :-"وقتی رفتیم بابام سر یه کوچه جلوی سوپری وایساد خرید کنه موتورو روشن گذاشت گفت چون بچه خوبی بودی رو موتور بشین ولی به هیچی دست نزن زود بمیگردم منم تا بابام رفت سریع دسته ی موتورو گرفتم شروع کردم به گاز دادن!وقتیم موتور حرکت کرد کلی ذوق کردم! ولی متاسفانه بلافاصله با مخ اومدم رو زمین موتورم افتاد روم!!!!!! :D
 

simin

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
119
امتیاز
176
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
دزفول
دانشگاه
شهید چمران
رشته دانشگاه
genetics
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

من كوچيك بودم تو كارتونا ميديدم بادكنك ميبندن به سبد پرواز ميكنن منم جو گير شدم خواستم اين كارو انجام بدم :D

خلاصه همه بادنكنكارو بستم به سبدو حس پرواز گرفتم :Pبعد ديدم بالا نميره :-s

خلاصه گفتم توي هواي آزاد امتحان كنم....رفتم پشت بوم :-[بعد باد بود تك تك بادكنك هارو باد برررررد :((
 

Helius

کاربر فعال
ارسال‌ها
61
امتیاز
41
نام مرکز سمپاد
سمپاديم
شهر
شناسنامه من ميگه تهرانيم
مدال المپیاد
زيست زيست زيست زيست و ادبيات و فلسفه
دانشگاه
دانشگاه تهران(من از اين جا ميرم (تحمل اين جا رو ندارم)(تهران منتظرمه))
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

يهبار كه بچه بودم رفته بود ير يخچال و يه ليوان آب زعفران خورده بودم(يه ذره اش هم دهنتو صاف ميكنه)
همه هم نگران منو بردن دكتر .منم بچه تو دلم ميگفتم بابا من چپ دستم طوريم نميشه
طوريمم نشد B-)
من چپ دستم B-)
 

Sajal

کاربر فعال
ارسال‌ها
70
امتیاز
417
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
تهران
دانشگاه
تهران!
رشته دانشگاه
تئاتر
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

کوچیک بودم که مامانم اینا یه مهمونی گرفتن کلی آدم اومده بود من با ادب نشسته بودم... یکی از فامیلای بابام به من نگاه کرد گفت تو نمونه ی کوچیک باباتی بزرگ شی مث بابات میشی بقیه آدمام تایید کردن! منم یهو زدم زیر گریه هی میگفتم من نمیخوام ریش و سبیل داشته باشم :D خلاصه انقد ضایع بازی دراوردم که اونی که این حرفو زده بود قرمز شد و کلی معذرت خواست!!!!!!!!
 

Emperor of Shadow

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
82
امتیاز
40
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
خیلی دور
رشته دانشگاه
هوافضا
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

از بس تو بچگی به من شلوغ نکنیا که من هیچ گندی به یادم نمیاد
ولی سوتی یکی از آشنایان اینه:
وقتی تو علوم میخونه گرما باعث انبساط میشه پرتغال رو میگیره زیر آب گرم تا زیاد(بزرگتر) بشه
 

ــــــبا

کاربر فعال
ارسال‌ها
73
امتیاز
71
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1 تهران
شهر
طهرون!
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

یه بار همسایه مون زنگ خونمونو زد . مامانم رفت از اون سوراخه (!) نگاه کرد ! نمیخواس باش حرف بزنه ! به من گف " سبا ! برو بگو مامانم خونه نیست ! "

من رفتم گفتم " سلام ! مامانم گفته بهتون بگم خونه نیست ! " :)) :D

و بعد محکم درو بستم ! :D
 

sk1v

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
721
امتیاز
1,933
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی 3
شهر
تهران
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

با پوزش از آذری زبانان عزیز
من5 یا6 سالم بود که یه خانواده از آشناها اومدن خونه ما و
ازقضا یه وقتی که پدر خانواده مهمان نبود ماجرایی پیش اومد و من در کمال راحتی درباره عزیزان آدری شروع بنطق غرایی! کردم
بعد از اتمام سخنرانی مادر خانواده مهمان گفتن که پدر خانواده مهمان(همسر ایشون) آذری هستن و من.... :-[ :-[ :-[
 
ارسال‌ها
1,901
امتیاز
14,051
نام مرکز سمپاد
شهید حقانی
شهر
بندرعــباس
سال فارغ التحصیلی
1392
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

یه بار 2-3 سالم بود بعد میریم خونه عمویه بابام خیلی بودیم بعد یه سفره بزرگ پهن میکنن بعد اینا سفره رو داشتن وسایلو میوردن حواسشون به من نبوده منم میرم وسط سفره و...:D
بنده خداها رفتن یه سفره دیگه اوردن منم همینجور با خنده نگاشون میکردم:D
 

demon

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
238
امتیاز
700
نام مرکز سمپاد
فرزانگان زینب
شهر
تهران
دانشگاه
علم و صنعت
رشته دانشگاه
فیزیک
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

یه بار مامانم تو پشت بم بود رفتم پیشش ولی برگشتنی درو از پشت قفل کردم!
مامانم اومده بود دیده بود در بسته س داشت صدام میکرد که بیا درو باز کن
منم رفتم بالا اخرین پله پام لیز خورد سه طبقه رو پله ها قل خردم حسابی زخم و زیلی شدم!
مامانمم که صحنه افتادنمو دیده بود با سنگ شیشه درو شکسته بود که چفتو باز کنه به داد من برسه! :))

یه بارم گیر دادم میخوام کیک درست کنم ترشی و پیاز و با شکر و ارد ریختم تو مخلوط کن گذاشتیم پخت! :D
 

Nevermind

کاربر فعال
ارسال‌ها
53
امتیاز
67
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی !
شهر
اهواز !
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

من یه بار تو 5 سالگی برای اولین بار پشت ماشین نشستم !
B-) ;;)
البته من گاز نمی دادم !
من رو پای بابا نشتسه بودم و اون گاز می داد ، من هم مقداری ، فقط مقداری فرمون می دادم !

خیلی حالی می داد !
:D
یه بار خواستیم از در پارکینگ بیاییم داخل !
من هم داشتم فرمون می دادم !
B-) B-)
خیلی باحال بود ولی نا گهان ... !

من که اودم حرفه ای عمل کنم ( مثلا !! :D ) یه هو فرمونو پیچدونم سمت راست محکم خودریم به در !

نصف سمت راست ماشین کلا 5 خط موازی با هم و عمیق برداشت ! :D
منم سریع دویدم رفتم تو خونه و نشستم پا کامیپوتر و خودمو زدم به اون راه که مثلا من نبودم ! :D

بعدش بابام مجبور شد 800 هزار تومن خرج ماشین کنه !
چون مثل این که جلو بندیش هم اومده بود پایین !
:P :P
 

Emperor of Shadow

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
82
امتیاز
40
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
خیلی دور
رشته دانشگاه
هوافضا
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

یه چیزی بگم گوشتتون بریزه من و برادرم که بچه بودیم عید رفته بودیم خونه ی یکی از فامیلامون. حوصله مون سررفته بود تو خونشون یه توپ پنچر پیدا کردیم چون توپ پنچر بود ما برای شوت کردن می رفتیم رو پاگرد پله ها شوت کنیم نوبت من که شد منو جو گرفت اومدم دور خیز کنم از بالا افتادم پایین(حدود3و4متر) دندون جلویی گیر کرد به سیمان دیواره پله ها و کنده شد ولی حالا دراومده :-&
 

Nevermind

کاربر فعال
ارسال‌ها
53
امتیاز
67
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی !
شهر
اهواز !
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

7 سالم بود !

سال بعد از اون ماجرایی که بالا نوشتم !

یه لیوان کوچیک مخصوص خودم داشتم که باهاش آب می خوردم !

یه روز رفتم حموم :-[! خیلی تشنم شد ! لبه ی در رو باز کردم ! دیدم یه لوان لبه ی دره !

لوبان خودم بود ! خیلی خوش حال شدم !

لیوان رو برداشتم ! امید وار بودم توش آب باشه !

آره آب بود ! ایول !

سریع با یه نفس لیوان رو بالا کشیدم ! حس کردم طعمش ... یه جوریه ! دهنم کف کرد ! :-s

احساس کردم زبونم داره سر جاش لیز می خوره !

یه هو یه صدایی شندیم که گفت کی این لیوانی که تو ریکا بود رو خورد ! حس من این بود :-& :-&

دشتم بالا می آوردم ! یه هو جلوی چشمام سیاهی رفت ! دیگه نفهمیدم چی شد ! فقط دیدم من تو بیمارستانم و دو تا لوله تو دماغمه و یکی تو دهنم !

داتم معدمو شست و شو می دادن ! :D :(

وحشتناک بود ! :-&
 

sara_naz

کاربر فعال
ارسال‌ها
58
امتیاز
63
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
همدان
مدال المپیاد
...!
دانشگاه
خدا بخواد بهشتی---> خدا خواست
رشته دانشگاه
صنایع شاخه ی کنترل کیفی
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

یه بار من 5 سالم بود خونه تنها بودم
می خواستم مثلا ماست بخورم ولی ظرفش با جاش خالی شد رو فرش
منم مثلا اومدم پاکش کنم بد تر با کف دو تا دستام مالیدمش روی فرش خلاصه خیلی گند کاری شده بود
یهو یه فکری به سرم زد خودم نشستم روش تا وقتی مامانم بیاد مثلا فکر می کردم اون جوری معلوم نمی شه!
وقتی مامانم اومد خونه من همون جوری پاهامو دراز کرده بودم و نشسته بودم روش که یهو یه کاره و بیکاره نه سلامی نه علیکی برگشتم گفتم من ماست نریخت مامان در صورتی که هنوز مامانم نفهمیده بود وقتی این حرف و زدم تعجب کرد و گفت پا شو ببینم بعدش که بلند شدم گذاشت دنبالم!!!!!!!!!!!!!
 

Sarina_ahm

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
717
امتیاز
5,265
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امين یکـــ
شهر
جَهــان / ٢
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
علوم پزشكى اصفهان
رشته دانشگاه
پزشكى
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

یه بار مامان بزرگم دعوام کردن منم با جارو گذاشتم دنبالشون!
روزیم که میخاستم برم واکسن بزنم یه ساعت تمام توی کابینت قایم شده بودم!
بزرگترین گندی که زدم این بود که تمام عکسای نوزادیمو با قیچی بریدم بعدم از ترس دعوای مامانم تو باغچه چالشون کردم!:D!
 

Vahid.

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
361
امتیاز
949
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
نیشابور
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
فردوسی
رشته دانشگاه
عمران-سازه
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

سه سال و نیمم بود رفته بودیم اصفهان،بابام مأموریت داشت،اولی که رسیدیم رفتیم تو یک میدون که وسطش حوض آب بود،منم خیلی هیجان داشتم،مامان و بابام رفتن روی یه صندلی نشستم و من به سرعت به سمت حوض رفتم،و.....پریدم توش!!!یادمه داشتم میمردم بعد بابام اومد درم آورد و بردنم بیمارستان تا یک سال مریض بودم!!!
 

Rubiker

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
541
امتیاز
653
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
نیشابور
دانشگاه
ان شاء الله "علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
ان شاء الله "پزشکی"
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

بچه بودمو از دستشویی چون لامپش سوخته بود اونم توی روز میترسیدم از اونجایی که ما پی پی داشتیم رفتیم تو باغچه و گلاب به روتون .........
یه دفه بابام که با دوربین عکاسی کمین کرده بود یه عکس خوشگلو شکار کرد که الانم در بهترین جای آلبوم قرار داره!!!!!!!1
 

shershere

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
987
امتیاز
1,798
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
اصفهان
مدال المپیاد
اینم هه هه!
دانشگاه
پلی تکنیک تهران
رشته دانشگاه
مهندسی مکانیک
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

بچه بودم سیم نمیدونم چی بود از زیر فرش رد شده بود رو جوییده بودم ... یه مقدار روکشش پاره شده بود ... :D

چند روز بعدش رو همون ناحیه فرش گواش ریخت ... رفتم یه تشت اب با صابون اوردم ریختم روش که مثلا تمیزش کنم ... :-"

چند ثانیه بعد از انجام عملیات مامان بزرگم که اصلا حواسش نبود پاشو گذاشت رو سیم ... :O

خب چی شد؟

هیچی دیدم مامان بزرگ عزیز داره می پره بالا پایین :D ... و دچار برق گرفتگی شد بنده خدا! ;))
 
بالا