گابریل گارسیا مارکز

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Kinder
  • تاریخ شروع تاریخ شروع

Kinder

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
434
امتیاز
2,319
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد ۱
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
مهندسی عمران/جامعه‌شناسی
« صد سال تنهایی » نام اثر بزرگ « گابریل گارسیامارکز » است که توسط دو مترجم ( کیومرث پارسای و بهمن فرزانه )، به فارسی برگردانده شده .

100_Years_of_Solitude.png


این اثر که در سال 1982 جایزه ی نوبل را ازآن خود کرده، بدون مقدمه و با خاطرات یک سرهنگ آغاز می شود !
داستان از زبان سوم شخص حکایت می‌شود. سبک این رمان رئالیسم جادویی است. مارکز با نوشتن از کولیها از همان ابتدای رمان به شرح کارهای جادویی آنها می‌پردازد و شگفتی های مربوط به حضور آنها در دهکده را در خلال داستان کش و قوس می‌دهد تا حوادثی که به واقعیت زندگی در کلمبیا شباهت دارند با جادوهایی که در این داستان رخ می‌دهند ادغام شده و سبک رئالیسم جادویی به وجود آید.
در این رمان به شرح زندگی شش نسل خانواده بوئندیا پرداخته شده است که نسل اول آن‌ها در دهکده‌ای به نام ماکوندو ساکن می‌شود. ناپدید شدن و مرگ بعضی از شخصیت های داستان به جادویی شدن روایت ها می افزاید. صعود رمدیوس به آسمان درست مقابل چشم دیگران کشته شدن همه پسران سرهنگ آئورلیانو بوئندیا که از زنان در جبهه جنگ به وجود آمده اند توسط افراد ناشناس از طربق هدف گلوله قرار دادن پیشانی آنها که علامت صلیب داشته و طعمه مورچه‌ها شدن آئورلیانو نوزاد تازه به دنیا آمده آمارانتا اورسولا از این موارد است.
پیشنهاد می شود این کتاب را در کم تر از 3 روز به اتمام برسانید !!! چون بزرگ ترین نقص در کتاب وجود داستان های بسیار زیاد برای اشخاص و شباهت های نام ها و نسبت هاست و در عرض یک روز همه از یاد می روند !!!
برای مثال، من که در امتحانات شروع به خواندن کتاب کردم، و حدوداً هفته ای 4_5 ساعت بیشتر وقت براش نداشتم، نتونستم تا فصل 14 بیشتر پیش برم !!!!!
و در حوالی فصل 7_8 لجم از کل کتاب در اومد و هی به نویسندش به خاطر انتخاب این نام ها فحش می دادم !!! واقعاً شما هم باشید قاطی می کنید !!!
و در آخر، من نفهمیدم آخرش چی شد !!!!! ;D
جون هر کی دوست دارید بگید !!!!! :((
نظر هم یادتون نره ...
 
من امروز کتاب صد سال تنهایی مارکز را تمام کردم عجب کتاب قشنگی بود من که حظ کردم :)
حالا می خوام یکم در مورد مارکز و سبک معروفش که صد سال تنهایی هم پیرو همون سبکه را یعنی رئالیسم جادویی صحبت کنیم من که این سبک را خیلی می پسندم و دوست دارم کمی در مورد ان توضیح بدهم البته نوشته های من علمی نیست یعنی از کسی نشنیده یا جایی نخانده ام بلکه صرفا چیزی که از خوندن صدسال تنهایی دست گیر خودم شد
توضیح:این سبک همون طور که از اسمش بر می اد نوعید سبکه واقع بینانس ولی با عناصر جادویی شاید بگویید جادو که وجود ندارد و این با واقع بینی متناقض است و جمع متناقضین محال!اما در جواب می گویم شخصیت های این داستان واقعی اند و داستان در فضایی واقعی بر گرفته از فرهنگ امریکای لاتین اتفاق می افتد و اتفاقات جادویی ان هم مثل این است که برای ما ها که زندگی عادی داریم اتفاق بیفتد یعنی در بعضی از جا ها(دقت بفرمایید بعضی از جاها)شخصیت های داستان هم از این اتفاقات شگفت زده می شوند من که به شخصه این سبک را به رئالیسم ساده ترجیح می دهم زیرا رئالیسم ساده اصلا داستان نیست و فقط زندگی واقعی را به تصویر می کشد بدون هیچ تغیری البته من سبک شناس نیستم ولی گمان می کنم کتب جلال ال احمد پیرو این سبک اند.ومن داستان جلال را صرفا به خاطر نوع نوشتن زیبا و دلکش انها دوست دارم نهه به خاطر اصل داستان
شما چه سبک یا رمانی را دوست دارید؟بی ایید در این تاپیک رمان های زیبا را به هم معرفی کنیم تا همه یه کم بیشتر رمان بخونیم
پ.ن:اگه غلط تایپی(ایضا املایی)داره به بزرگی خودتون ببخشید تند تایپ کردم
 
پاسخ : گابریل گارسیا مارکز از دید صدسال تنهایی(سبک شناس

من رمان پارسال خوندم و برخلاف همه ی دوستام ازش خوشم اومد
 
پاسخ : گابریل گارسیا مارکز از دید صدسال تنهایی(سبک شناس

به نقل از GOD FATHER :
نه قبول ندارم چون در این تاپیک بیشتر منظور سبک نوشته و نوشته های دارای ارزش ادبیست

در این صورت، شما نمی تونید تنها با استناد (املا؟!) به یک رمان در موردش قضاوت کنید !
ضمن اینکه مثال و ریشه ی اصلی بحث شما اثر گابریل گارسیا مارکز و سبک ایشون هست ! :)

در مورد کتاب :
من نتونستم لذتی رو که باید از کتاب ببرم !
کتاب با تکرار خیلی مسائل، و استفاده از مزخرف ترین سبک موجود برای گیج کردن خواننده، یعنی استفاده از 1000 اسم متشابه که گاهی خواننده شخصیت ها رو از یاد می بره، خواننده رو در دنیای خودش سردرگم کرده ! پیدا کردن هدف اصلی کتاب سخت تر از چیزیه که در ظاهر به نظر میاد !
به طوری که خواننده به مرور زمان از این دنیا خسته می شه؛ من شخصاً از صفحه ی 300 جا زدم ! احساس کردم شخصیت ها رو نمی شناسم، هنوز بر این عقیده هستم که شخصیت های کتاب بیش از چیزی که باید هستند، اسم های شبیه به هم و نسبت های این دوستان که کاراکتر بودند، کار رو به جایی کشوند که من هر خطی رو که می خوندم به نویسنده ی عزیز فحش می دادم !!! ( و البته هیچ وقت این کتاب رو تموم نکردم ! )

عذر می خوام اگر دیدگاه منفی ای نسبت به کتاب دارم، سلایق متفاوته، و البته، دیدگاه شما و کسانی که این اثر رو لایق جایزه ی نوبل دونستن محترم تر خواهد بود ! :)
 
پاسخ : گابریل گارسیا مارکز از دید صدسال تنهایی(سبک شناس

[
به نقل از Kinder :
در این صورت، شما نمی تونید تنها با استناد (املا؟!) به یک رمان در موردش قضاوت کنید !
ضمن اینکه مثال و ریشه ی اصلی بحث شما اثر گابریل گارسیا مارکز و سبک ایشون هست ! :)

در مورد کتاب :
من نتونستم لذتی رو که باید از کتاب ببرم !
کتاب با تکرار خیلی مسائل، و استفاده از مزخرف ترین سبک موجود برای گیج کردن خواننده، یعنی استفاده از 1000 اسم متشابه که گاهی خواننده شخصیت ها رو از یاد می بره، خواننده رو در دنیای خودش سردرگم کرده ! پیدا کردن هدف اصلی کتاب سخت تر از چیزیه که در ظاهر به نظر میاد !
به طوری که خواننده به مرور زمان از این دنیا خسته می شه؛ من شخصاً از صفحه ی 300 جا زدم ! احساس کردم شخصیت ها رو نمی شناسم، هنوز بر این عقیده هستم که شخصیت های کتاب بیش از چیزی که باید هستند، اسم های شبیه به هم و نسبت های این دوستان که کاراکتر بودند، کار رو به جایی کشوند که من هر خطی رو که می خوندم به نویسنده ی عزیز فحش می دادم !!! ( و البته هیچ وقت این کتاب رو تموم نکردم ! )

عذر می خوام اگر دیدگاه منفی ای نسبت به کتاب دارم، سلایق متفاوته، و البته، دیدگاه شما و کسانی که این اثر رو لایق جایزه ی نوبل دونستن محترم تر خواهد بود ! :)
kinderزیز منون از تظرت در جواب شما یا شایدم در تامل با شما باید یه قضیه ای را برات تعریف کنم:نمی دونم کتابای امیر خانی را خواندی یا نه اما ایشونم همین جور سعی میکنن با لغات عربی و خلاقیت زیادشون ادم را گیج کنن یکی از دوستانم شخصا از ایشون پرسید که کتاباشان را برای چه افرادی می نویسند و ایشون هم گفتند برای افراد باهوش
البته منظورم این نیست که خدایی نکرده شما با هوش نیستید یک وقت سو تعبیر نشود ها فقط خواستم بگویم باید این قبیل کتاب ها را با حوصله خواند
در پایان از شجاعتت خوشم اومد زیرا نظری مخالف جمع دادی و باید بگویم نظر شما بسیار بسیار ارزشمنده
 
پاسخ : گابریل گارسیا مارکز از دید صدسال تنهایی(سبک شناس

حق با شماست، در هر صورت، شاید من به خاطر سنم یا حوصله ای که البته در زمینه ی ادبیات فکر نمی کنم فاقدش باشم، قادر به درک این اثر نباشم؛
شاید هم به رمان های تخیلی نوجوون ها عادت کردم و این شیوه و نثر برام غیر عادی باشه و قادر به تشخیص ارزش اثرات نویسندگان بزرگ نباشم !
و شاید هم به قول شما ( ;) ) هوش لازم رو برای فهم این کتاب ندارم !

اما بعضی اوقات، این سبک مبالغه ای که نویسنده در پیش می گیره، خسته کننده می شه !
اینکه آقای مارکز داستان رو کش می ده، اینکه سعیش بر گیج کردن خواننده مشخصه، اینکه سردرگمی مخاطب به نوعی به یک نوع هدف تبدیل می شه، اینکه نتیجه گیری یک ابزار ثانویه به حساب میاد، و این اصلاً مورد توجه خواننده ای مثل من قرار نمی گیره !
من خواننده ی سخت گیری هستم، و از نظرم، اینکه نویسنده توانایی داشته باشه تا در ضمن اثرش، هر خط کتابش رو به یک راز تبدیل بکنه ارزش داره !
نه اینکه از شدت خستگی و نفهمی (!!!) هر فصل کتاب رو 3 بار بخونم تا فقط بفهمم چی شد !

من در مقابل، « کوری » ِ ژوزه ساراماگو رو می بینم، که بر خلاف گارسیا مارکز، در تمام کتاب حتی یک اسم نمیاره؛ اینکه چطور کاراکتر ها رو بدون توصیف به تصویر می کشه و داستان رو با تمام سادگیش، ولی با محتوی ای سنگین پایان می ده و خواننده تا مدت ها نمی تونه از فکرش در بیاد ...
 
پاسخ : گابریل گارسیا مارکز از دید صدسال تنهایی(سبک شناس

به نقل از Kinder :
حق با شماست، در هر صورت، شاید من به خاطر سنم یا حوصله ای که البته در زمینه ی ادبیات فکر نمی کنم فاقدش باشم، قادر به درک این اثر نباشم؛
شاید هم به رمان های تخیلی نوجوون ها عادت کردم و این شیوه و نثر برام غیر عادی باشه و قادر به تشخیص ارزش اثرات نویسندگان بزرگ نباشم !
و شاید هم به قول شما ( ;) ) هوش لازم رو برای فهم این کتاب ندارم !

اما بعضی اوقات، این سبک مبالغه ای که نویسنده در پیش می گیره، خسته کننده می شه !
اینکه آقای مارکز داستان رو کش می ده، اینکه سعیش بر گیج کردن خواننده مشخصه، اینکه سردرگمی مخاطب به نوعی به یک نوع هدف تبدیل می شه، اینکه نتیجه گیری یک ابزار ثانویه به حساب میاد، و این اصلاً مورد توجه خواننده ای مثل من قرار نمی گیره !
من خواننده ی سخت گیری هستم، و از نظرم، اینکه نویسنده توانایی داشته باشه تا در ضمن اثرش، هر خط کتابش رو به یک راز تبدیل بکنه ارزش داره !
نه اینکه از شدت خستگی و نفهمی (!!!) هر فصل کتاب رو 3 بار بخونم تا فقط بفهمم چی شد !

من در مقابل، « کوری » ِ ژوزه ساراماگو رو می بینم، که بر خلاف گارسیا مارکز، در تمام کتاب حتی یک اسم نمیاره؛ اینکه چطور کاراکتر ها رو بدون توصیف به تصویر می کشه و داستان رو با تمام سادگیش، ولی با محتوی ای سنگین پایان می ده و خواننده تا مدت ها نمی تونه از فکرش در بیاد ...
خواهش می کنم شکسته نفسی نفر مایید من نگفتم کم هوشید دور از جان بله نظر شما بسیار عالیست ممنون
 
پاسخ : گابریل گارسیا مارکز از دید صدسال تنهایی(سبک شناس

کتاب کسی به سرهنگ نامه نمی نویسد مارکز را هم خوندم یه تلمیحی داشت به صد سال تنهایی
 
پاسخ : گابریل گارسیا مارکز از دید صدسال تنهایی(سبک شناس

کتاب خوبیه.فقط یه جاهایی زرد نوشته.همش کشش میداده.ولی نفهمیدم چرا همش یه اسم میذاشتن رو بچه هاشون!!!!
 
پاسخ : گابریل گارسیا مارکز از دید صدسال تنهایی(سبک شناس

بر خلاف نظراتی که دارید سبکش عالی بود!

یعنی بالا و پایین داشت!! خسته می شدی ولی با یک اتفاق جدید دوباره حواست جمع می شد!!

کلا خیلی شاخه!! نویسنده مورد علاقمه!! یه 2 تا کتابه دیگش رو خوندم!! نشر ماهی یه کتابش به نام "گزارش یک مرگ "رو داره حتما بخونید هم حجیم نیست هم خوبه!

البته اگه این سبک رو دوس دارید بخونید!
 
پاسخ : گابریل گارسیا مارکز از دید صدسال تنهایی(سبک شناس

به نقل از legend :
بر خلاف نظراتی که دارید سبکش عالی بود!

یعنی بالا و پایین داشت!! خسته می شدی ولی با یک اتفاق جدید دوباره حواست جمع می شد!!

کلا خیلی شاخه!! نویسنده مورد علاقمه!! یه 2 تا کتابه دیگش رو خوندم!! نشر ماهی یه کتابش به نام "گزارش یک مرگ "رو داره حتما بخونید هم حجیم نیست هم خوبه!

البته اگه این سبک رو دوس دارید بخونید!
اره راست میگی سطحی نگاه کرده بودم!طولانی بودنش هم جالبه.حق با توه
 
پاسخ : گابریل گارسیا مارکز از دید صدسال تنهایی(سبک شناس

به نقل از prabd.chess :
کتاب خوبیه.فقط یه جاهایی زرد نوشته.همش کشش میداده.ولی نفهمیدم چرا همش یه اسم میذاشتن رو بچه هاشون!!!!
دلیلش این بود که اون خانواده محکوم به صدسال تنهایی شده بودن!!

یعنی یه جورایی قبلا سرنوشتشون معلوم بود و کلا تمام خاطرشون رو در آخر کتاب از میان برد! یعنی در آخر داشتیم به تاریکی می رسیدیم!!

میدونید چی میگم؟ یعنی داشت مثلا شهر رو نابود میکرد نسنده و تاریک نشون میداد و در آخر فقط 1 عضو از خانوادشون توی اون شهر زندگی می کرد که ..!
 
پاسخ : گابریل گارسیا مارکز از دید صدسال تنهایی(سبک شناس

کتاب جالبیه "تاحدودی ;D"

به نظرمن که سرنوشت انسانو عاقلانه پیش بینی کرده ینی هروقت بفهمیم قیامت چیه همون روز قیامت میشه
 
پاسخ : گابریل گارسیا مارکز

خوب باو خودت داری میگی فرمدیت! ;D

من هم وقت ندارم هم فرمدیت دارم! در نتیجه شما رو ارجاع میدم به قفسه کتابام! و نقدی که برا یه اثرش نوشتم (برا 2 یا 3 تا دیگه از اثرش فعلا ننوشتم) بعد میتونید تو قفسه های دیگه هم برید و نقدشون رو بخونید! ;D

بعد بیاید اینجا و بگید به نظرتون سبکش چه جوریه نثرش چه جوریه! و ....! ;D

خوب وقتی یکم بحث شکل گرفت بیاید منم میحرفم! خوب نیما یه توضیح بده در مورد نثرش و سورئال و..! چمیدونم یه چیزی بگو بحثش راه بیوفته! ;D
 
پاسخ : گابریل گارسیا مارکز

نظر شکیرا راجع به کتاب صد سال تنهایی اش : انقد دوسش دارم که میتونم تمامشو با آواز براتون بخونم :)
 
پاسخ : گابریل گارسیا مارکز

به نقل از Limooo torsh :
نظر شکیرا راجع به کتاب صد سال تنهایی اش : انقد دوسش دارم که میتونم تمامشو با آواز براتون بخونم :)
;D

خوب من چیکار کنم!

ولی بعضی ها نقد تقریبا کاملی نوشته بودن! خوشمان آمد!

اما کلا اون داستان به اون قشنگی رو جوری برات تعریف مرده که هیچ وقت برات خسته کننده نمیشه!

بعدشم سوژش واقعا شاهکار بود! :x
 
پاسخ : گابریل گارسیا مارکز

من دارم اولین کارش رو میخونم! تا اینجاش که قشنگ بوده اما خوب ترجمه نشده انصافا!

ولی با این حال مارکزه دیگه!

آهان راستی اسمش توفان برگه! یه نکته جالب در اون اینه که اول شخصه کتاب اما یهو وسطش از اول شخص پدر میره به دختر و....! و این نکته رو من تو کتاب های نادری دیدم! و خیلی هم جذاب کرده کتابشو!
 
پاسخ : گابریل گارسیا مارکز

من صد سال تنهایی رو نخوندم...
یه سری داستان کوتاه ازش خوندم که نشر ثالث چاپش کرده... خیلی باهاش ارتباط برقرار نکردم... یعنی یه جوری نبود که منو هی جذب خودش بکنه و یه کاری کنه که کتاب از دستم نیافته... شاید ترجمه اش بد بوده یا شاید هنوز شعور ادبی من اندازه ی درکش نیست... ولی به هر حال تا اینجای کار که باهاش ارتباط برقرار نکردم...! ;D
 
صدسال تنهایی

دارم روز شماری می کنم امتحانا تموم شه شروعش کنم!
هی...این کتاب نوبل گرفته مطمئنا ارزششو داره! =D>
 
پاسخ : گابریل گارسیا مارکز

با یک کتاب ازش نمیشه شناختش باید کلی کتاب ازش بخونید!

سبکش برای خیلی ها خوش نیست! ولی واسه شروع از صدسال تنهایی شروع نکنید!

از گزارش یک مرگ و سرگذشت یک غریق شروع کنید! بعد برید توفان برگ و بعدم صدسال تنهایی و ....!
 
Back
بالا