پاسخ : سوتیها
چنان سوتي دادم تو مدرسه يه بار كه الان واقعا كسي ببينه از مدرسمون سوتيمو بدبخت شدم

دوستان از مدرسه ما و از دوستان اگه دارين ميبينين نديد بگيرين، از عمد نبود به خدا

قضيه از اوجا شروع شد كه يه روز نيومده معلم زبان...
بچه هام نشسته بودن داشتن taken2 ميديدن...
بعد من نميرم سركلاسا...(المپياد)بعد حوصلم سر رفته بود تو حيات بودم يوهو ديدم ا..بچه ها دارن فيلم ميبينن!!

(ساختموني كه ما توش هستيم طبقه ي به حساب هم كفش پله ميخوره ميره پايين..درنتيجه پنجره هاي كلاسا هم سطح حياط ميشن.)
بعد منم دوييدم برم بپيوندم بهشون...رسيدم سر پله ها بيام پايين ديدم مدير گرام از كتابخونه اومدن بيرون

[nb]لازم به ذكره كه كتابخونه يه جورايي نقطه اتصال اين ساختمون با اون ساختمونه، و اينكه اخيرا اگه توي كلاسي معلم نيومده بود،مدير ميرفت سرشون براشون حرف ميزد(نهايت ضدحالي

)اون موقع هم خيلي نگذشته بود از زنگ..[/nb]
گفتم خدايا الان ميرن سركلاس ما

بدبخت ميكنن همه رو! هيچي ديگه، گفتم من كه بالاي پله هام دارم ميدوئم،اونا تازه در كتابخونن..من قبل اونا به در ورودي ميرسم!!
(كه يه جورايي نميدونم چرا، اما حس ميكردم بايد قبل اونا برم تو وگرنه دير ميشه ديگه...)
نتيجه:من كه خودم نفهميدم واقعا اين اتفاق افتاده، ولي گويا با هم رسيديم دم در، اونا زودتر حتي!!و من دركمال خونسردي در رو باز كردم،اونام به اميد اينكه الان من مثلا براشون
در باز كردم كه برن تو(زهي خيال باطل

)اومدن بيان تو،من از وسطشون(مدير مدرسه و معاون پيشا)خيلي شيك دوييدم رفتم تو

الان اصلا فكر نكنيد از اين ناراحتم ها..نه..
از اينكه وقتي فهميدم چي شده و كلي عذرخواهي كردم ازشون، دبير شيمي مياد سر كلاس ميگه يكي از سوما اين كار رو كرده

X-(
اين هم به جهنم!!خو مدير سر يه قضيه اي اومد سركلاس،فحش رو عملا كشيد به تربيت خونواده ي من و اينكه خونوادشون اين طورن حتما X-(
جالب اينجاس كه من هميشه هركس ميخواد رد شه در رو براش باز نگه ميدارم...