خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

Breaking SOOTI :-"
آقا من تا همین چند لحظه ی پیش اگه یه متنی پاورقی داش هی این scrollbar رو میووردم پایین می خوندم بعد کلی باید اسکرول بار رو می بردم بالا :-"
پ.ن : اگه رو عدد کلیک کنی خودش میره تو پاورقی بعد دوباره تو پاورقی رو همون عدد کلیک کنی میاد همون جا : اینا نگا (کلیک کن رو عدد ! )[nb]با توجه به شهر محل سکونت بنده مشخص این سوتی چقدر اهمیت داشته (روی این عدد هم کلیک کن ) ;D[/nb]
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

.
..
جهت طویل کردن پست
.
.
 
پاسخ : سوتی‌ها

اولی:سلام دلستر دارین؟
دومی: نه دوغ نداریم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یک دفعه سوم دبستان بودیم منم دیرم شده بود همون موقع ها بود که سویس گرامی از راه برسه منم سریع کتابام رو ریختم تو کیف یک چیزی گذاشتم توی دهنم و دویدم سمت در تااومدم کفشام رو بپوشم یادم افتاد یک چیزی جا گذاشتم برگشتم بیارمش، برش داشتم و رفتم پریدم تو سرویس خلاصه ما رسیدیم مدرسه من اخرین نفر پیاده شدم که یهو دوستم گفت: اع زهرا چرا با دمپایی اومدی منو بگو تازه دیدم که اون موقع چون دیرم شده بودی اومدم زود بیام یادم رفته کفش بپوشم یعنی اون روز واااااااای افتضاح بود برای اولین بار هیچ کدوم از زنگ تفریح ها رو از تو کلاس بیرون نرفتم!!!!!
ضایع در حد تیم ملی!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

چند روز قبل سر یه موضوع درسی با دوستم حسابی درگیر بودم ! بعد به این نتیجه رسیدیم که از معلم سوال کنیم . وقتی که معلم جواب رو گفت فهمیدیم حق با من بود ! بعد دوستم برگشت به من گفت: دیدی گفتم !
بعد تازه بعد از 5 دقیقه فهمید حق با من بود بعد هم از خنده منفجر شد!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

سرکلاس زیست بودیم بعدیه فرمول بودبرای به دست آوردن تراکم جمعیت فرمولش:NبرSیاVبودکه Nمیشدتعداد

Sمی شدمساحت معلممون رسیدبهVگفت بچه هاVچی میشه من باصدای بلندازته کلاس (سرعت) دبیرمون این جوری بود :o :o :oبعدگفت Vمی شه حجم نه سرعت منم این جوری ;D ;D :-[ :-[ :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس اجتماعی باید یه شغل انتخاب می کردیم دلایلش رو هم می گفتیم بعد یکی از بچه خر خون هامون رفت گفت می خواد متخصص مغز و اعصاب بشه معلممون هم گفت پس حتما بچه ها رو مجانی ویزیت می کنی! بعد اون هم گفت بله شما رو هم مجانی ویزیت می کنم!
معلم: X-( مگه من مشکل مغزی دارم؟؟؟
دانش اوز خر خون: X_X
بچه ها: :)) :)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

منو دختر عمه ام یک شب تصمیم گرفتیم یکی از این روزنامه کار هارو برداریم وبهشون زنگ بزنیم یک بار که نوبته من بود گفت کجا زندگی می کنید گفتم نجف اباد بعد از کلی حرف گفت از کجا می ایید گفتم خاقانی #:-S :-s :-s :-s :-s :-ss :-ss =P~ 8-} 8-} :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتیم 4به4 گل یا پوچ بازی می کردیم

دست یکی رو پوچ کردم... بغلیش گفت اِاِ من فکر می کردم تو دست توِ بغلیش هم گفته آره منم فکر می کردم تو دست توِ

تابلو شود تو دست نفر چهارمِ دیگه B-)....
 
پاسخ : سوتی‌ها

فامیل یکی از دوستام خادمیِ.

دبیر ریاضیمون:شما...خانومِخاتمی...نه حاتمی...
من:آقا ادامه بدین,رفسنجانی,خمینی,خامنه ای,و...

دوستم:خادمیم من!

ما: :)) :)) :)) =))
آقامون(!): :-[ :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو همین هفته آموزش پرورش یه آزمون تشخیصی گرفت!ما زنگ قبلش هندسه داشتیم یه سوالی سر کلاس حل شد.دقیقا همون سوال اومد تو آزمون منم کلی از تیز بودن خودم لذت بردم نخونده گزینه رو زدم.اومدیم بیرون بچه ها میگن اون سوال هندسه چرا عدد نداشت؟ گویا همون سوالی بود که من گزینشو زده بودم :))
الان منتظرم از آموزش پرورش برام تقدیر نامه بیاد :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

منم یه بار به دبیر ریاضیمون ( مرد بود ) گفتم خانوم بعد خودش خندید گفت بگو اشکالل نداره من عادت دارم ;D
یه بارم سرکلاس همین آقا میخواستم بگم اعداد گویا گفتم اعداد goya ( او نگفتم o گفتم )
 
پاسخ : سوتی‌ها

یادش بخیر در دوران دبستان یا همین راهنمایی و دبیرستان که به جای خانم خاله(بعضی اوقات مامان) می گفتیم!
دیگه عادت کردیم!!!!!به همین خانوم!!!!!!!!!!!!!!!! ;))
 
پاسخ : سوتی‌ها

سرکلاس منطق وفلسفه
معلممون ارمحدثهرسید نام دیگه ی اارسطو چیه ؟گفت افلاطون ..یعنی کلاس منفجرشذ ازحنذه :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

بابام میخاس بهم بگه ای دختر بیشعور!! گف: ای دختره بی شوعر!
من: ;))
بابام: :-"

دو ثانیه بعد:
من: :))
بابام: :))
مامانم: :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

من : مکار شیرازی رایتلو ممنوع کرده...
امتحان ادبیات داشتیم داشتم شعر سهرابو که حفظ کرده بودم میخوندم دوستامم گوش میدادن گفتم مردم شهر به یک چینه دان چنان مینگرند
معلممون اومده میگه بچه ها میخام ازتون امتحان انلاین بگیرم. یکی از بچه ها در حالی که داشت ذوق مرگ میشد گفت اخ جون میریم کافی شاپ
 
پاسخ : سوتی‌ها

نپرس که یه کاری کردم فوق سوتی :)) :)) :))

جای شما خالی حدود یه ماه پیش با دوستان گرامی داشیم میرفتیم کتابخونه...سر چاررا که رسیدیم...میخواستیم از خیابون رد شیم...
میدونین از اونجایی که من فوق با ادبم...هر وقت ماشینی وایمیسته اجازه میده اول من رد شم یه تشکر کوچک با تکون دادن سرم میکنم...
اون روزم یه خانم محترم برامون واستاد تا رد شیم...خوب منم تشکر کردم دیگ...
ولی دیدم با در حالتی که تعجب درونش سیل میرفت(از موج میزد اونور تر...)هی شونه هاشو بالا مینداخت به معنای خودمونیش(ها چی میگی؟چته؟)
منم با خودم گفتم یعنی حالیش نمیشه منظورم چیه...خلاصه...تو فکر بودم که نگام افتاد به چراغ راهنمایی و مشاهده کردم که.........
چراغ قرمزه =)) =)) =))
به خانمه حق دادم نفهمه چی میگم اون واسه خودشو پولش واستاده بود که به جیب آقا پلیسه نره.....
و بعد کلی سوژه بروبچ که اصلا منتظر سوژه نیستن شدم ;) ;) ;)
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز توی مترو : مسافرین محترم، قطار آماده ی تأخیر میباشد. لطفا مانع بسته شدن درب های قطار نشوید :|
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر ِ زنگ ِ فیزیک) اندر مباحث اتمی:

معلممون میگه بچه ها u ( همان amu ی خودمونه ) رو مساوی ِ فلان عبارت قرار میدیم، بعد، مول رو توش جاگذاری میکنیم (بخاطر ِ لهجش mool تلفظ میکنه ) اونوقت انرژی ِ بستگی به ازای هر یول بدست میاد! ( منظورش u بود) =))
 
Back
بالا