پاسخ : سوتیها
سر کلاس کامپیوتر دیدم شلوارم خاکی شده دولا شدم پاچشو پاک کنم یهووووووووووو دیدم بله این که گوشی منه

وسط کلاس خورد زمین سه تیکه شد متشکل از باتری جلد و خودش #-o
معلمه :اون چی بود که الان داری باتریشو میذاری تو جیبت

بچه ها :

کمی بعد

پس از چند ثانیه یکی بیاد اینارو جمع کنه

( بیشعورا

)
من :

:-[ :-s
خدارو شکر بچه ها همه پایه همه گوشی باز

امیدوارم لو نره تا الان انظباطم 18 عه :-s :-s
++
اخر کلاس ریاضی معلمه بچه ها جمع کنید
من اقااااااا جدی چه خوب
معلم

بعدشم پاشدیم با دوستان که دیگه کم کم بریم بیرون همونطور که میخندیدیم یکی ی چی گفت که من مردم از خنده بعد اومدم بشینم رو نیمکت وا3 بقیه خندم تقریبا خودمو رو نیمکت پرت کردم که حدود 3 ثانیه بعد شپلق افتادم رو زمین
ی خوردی اونورتر خودمو پرت کرده بودم

:-[
حالا شانس اوردم tezar نشسته بود منو گرفتتم و گر نه کمرم خورد میشد همچین #-o
(این عو..یااا هم که جا کمک بیشتر میخندن ادم خندش میگیره )
+
معلم شیمی :
بچه ها قبلا به اینا میگفتن بی اثر اما الان میگن نجیب چون....
من: واه واه خدا به دور تا چن وقت دیگه باید بهشون بگیم بی حیا مردم هی تو برقراری ارتباط پیشرفت میکنن

(اینم ی تیکه بی مزه از کلاس شیمی گفتم خوبیت نداره ی تیکه از شیمی نذارم شما به روتون نیارین)
