خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

دیشب حدود ساعت 12 1 داشتم دینی پیش درس اول رو می خوندم (من اتاقم کنار پنجرس رو به حیات) درس هم که در مورد اثبات خدا بود.داشتم واسه خودم وجود خدا رو نقض می کردم :-? که یه دفه یه صدایی اومد :o :-ss(فک کنم پشه ای چیزی به شیشه خورد) در یک لحظه به خودم گفتم : یا خدا :دی بعد تا یه ربع هم که داشتم هر چی سوره و آیه بلد بودم می خوندم یعنی همچین وجود خدا اثبات شد که نگو
(کلن منو چه به این غلطا :دی والا)
 
پاسخ : سوتی‌ها

دبیر زبانمون داشت فارسی حرف میزد، یه دفه شروع کرد به خوندن از رو کتاب و انگلیسی حرف زدن، منم اصن تو یه دنیای دیگه! برگشت گفت نرو و به من نیگا کرد(narrow) منم تعجب کردم گفتم کجا؟ :-/ :-" نگو نوبت من بوده داشته به من نیگا میکرده :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز دبیر ازمایشگاه فیزیکمون ی ساعت راجب اذب و احترام حرف زدو گف من خیلی بش اهمیت میدم مثلا وقتی شما میتونی بگی بفرمایید نباید بگی بشین و .....کلی سخنرانی کرد
بعد گفت امروز ک ننه باباهاتون میان بهشون بگین راجب معلمای تقویتتیتونم حرف بزنن
 
پاسخ : سوتی‌ها

nدوستم نمی دونس که کلاس هل تمرینش کجاس داشتم با هم پیدا می کردیم! دم یه کلاس وایسادیم من: ببین باید این باشه
یهو یه پسره اومد دم در گفتم آقا ببخشید این جا هلت (هل تمرین ریازی ) هس؟ گف آره گفتم اااا شمام این جا هلت دارین؟ بعد هی هیچی نگف گگفتم می گم شمام هلت ریازی دارین؟ استادتون فلانیه!؟؟؟ باز منو نیگا می کرد گفتم آقا می گم شمام گروه 17 این مسل دوست من؟؟؟؟ بعد یهو گف من معلم هل تمرین هستم....!!! ;)) ;)) ;D :-" :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

باورکنید معلممون دقیقن همینو گفت و ما فقط ماتمون برده بود... سال سوم راهنمایی...

- در جلسه گذشته زمان حال آینده را به شما درس خواهم داد... :o
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر هندسه معلمه گفت تو قضیه ی حمار هم اینو فهمیدید و ..
پرگار تخته صدا میده :-"
یهو این معلمم صدا در آورد همراه پرگار X_X
یهویی دآد زدم :بچه ها پرگارم صدای حمار میده :))
همه: :o X_X
من:چیه؟ :o
یکی از بچه ها:صدا خانوم بود :))
من: هَی وای ِ من :-"
همه : :-" :-" :-"
.
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز یه بنه خدایی یه restore گفت resort :-"
+
همون بنده خدا چن روز پیش اومد تو زنگ ادبیات حرف بزنه برگشت گفت، خانوم این بیت ها متصل المعنی هستن ;;)
معلم: زنگ پیش عربی داشتین؟ :-?
-بله، چه طور خانوم؟ ;;)
-واسه این چیزایی ک به هم میبافی میگم :-" به اینا میگن موقوف المعانی :-"
اون بنده خدا: آره منظورم همون بود :-"
+
یه بنده خدای دیگه میپرسه: تخم مرغ عسلی ینی این ک تخم مرغو با عسل درست کنیم؟؟ :-"
+
سر همون زنگ ادبیات
معلم میخونه:
صد هزاران دام و دانه است ای خدا/ما چو مرغان حریصی بی نوا
یکی میپرسه: دام و دانه استعاره از لذت های مادیه؟
معلم: بله
من: وا گاو و گوسفندم شد مشبه به واسه لذت مادی؟ :-?
بعد همه با تعجب نیگا میکنن هیچی نمیگن..
بعد معلم ادامه میده:
گر هزاران دام باشد هر قدم/چون تو با مایی نباشد هیچ غم
من: اِ! ^-^این دام معنیش گاو نیس ک! :-"
معلم: مگه من گفتم گاوه؟ :-?
من: نه :-[ اما چون شعره زیاد در مورد مرغ حرف زده بود فک کردم اینم گاوه! :-"
معلم: :-w
کلاس: :))
معلم: =))
من: ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

پارسال اخرین اردویی که رفته بودیم با بروبکس جوجه موجه ردیف کردیم بزنیم تو رگ حالا بماند چطوری درست کردیمو خوردیمو اینا...........
دوغ موغ گرفته بودیم دوغه گازدار بود هی تو اتوبوسه تکون خورده بود گند خورده بود توش سره سفره(مثلا سفره)که خواستیم باز کنیم کف میریخ بیرون ازش منم داشتم ازون صحنه فیلم میگرفتم از کارایی که بچه ها میکردنو اینا گفتم"نیگا کن دوغ چسیده!!!!!! این اسگلا دارن چیکار میکنن "..........
خلاصه من فلشم ثابت تو dvdهستش ایلیای 3-4 ساله هم که مخ تلویزیونو ایناس مثل اینکه من میرم مدرسه یه دور همه ی فیلمای فلشمو میذاره نیگا میکنه مثه شبکه پویا..............
خلاصه اصل مطلب اونروز جمعی با خانواده و اینا نشسته بودیم میخندیدیم یهو ایلیا خان اومده و به باباوبابابزرگم گفت بابا"اجی عسل میگه دوغ توسیده هه هه :))"-ت اولش رو یه چی بین ت و چ میگفت-
من و مامیم:ایلیا تورشیده ;)
ایلیا:-صورت منو گرفته میگه- عسل توسیدددددددددددههههههههههههه
بابام:چی؟؟
من: ~X(تورشیده
ایلیا:نه
بابام:اهان X-(
من X_Xمنو این حرفا :)) :)) :)) :))
بابام:اتفاقا بهت میاد..
من:از دهنم پرید والا که... ;D ;D ;D ;D
من ;D ;D ;D ;D ;D
بگذریم موضوعه مهمی نیس
بابام:میدونی روت زیاده ;)
من:همه همینو میگن :)) :)) :)) :))
بابام:خودتو بیشتر ثابت کن
من:همه منو میشناسن نیازی به اثبات نیس :)) :))
بابا: X-( X-(
 
پاسخ : سوتی‌ها

اومدم ب پسرداییم بگم جون تووجون این وسیله گفتم جون تووجون من ;D ;D ;D
مامانم انقدخندید
 
پاسخ : سوتی‌ها

جواب پ.خ شخص A رو به B و جواب B رو به A فرستادم!!!! :-""""" ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

زنگ تفریح بود، زنگ بعدش امتحان ریاضی داشتیم. دوستم از یکی که دمِ در کلاس روبروییمون وایساده بود(کلاسی که زنگ قبلش امت داشتن) پرسید" امتحانتون چطور بود؟ از کدوم تمرینا سوال داده بود؟ برگه هاتونو داد؟.."
منم دهنم پُرِ سیب بود داشتم به زور تند تند میجوییدمش تا بهش بگم قبل از اینکه بیشتر سوتی بده :-" یهو یه جماعتی زدن زیر خنده که این که تو کلاس خودتونه:))
-اِ چرا نمیگی خب؟ :-"
من بعد از قورت دادن سیب: دهنم پر بود :دی
-(خطاب به اون یکی): گلایل چهاری؟ #-o :-"
- آره اونورِ کلاس میشینم ;D
- نمیدونستم خُ :-"""
 
پاسخ : سوتی‌ها

با زینب و فریده رفته بودیم حرم بعد اومدیم بیرون میخواستیم سوار اتوبوس بشیم بعد دوتا اتوبوس وایساده بودن که باید سوار جلوئیه می شدیم بعد از کنار عقبیه که رد می شدیم این زینب اومد مسخره بازی دربیاره شروع کرد در اتوبوس رو زدن و خواهش واسه اینکه درو باز کنن به گمان اینکه کسی توش نیست!
بعد رفتیم جلوتر دیدیم راننده ـش تو اتوبوس نشسته به حالت :o داره زینب رو نگاه میکنه!
مائم با سرعت برق و البته :-" زنان از کنارش رد شدیم ... تا مقصد میخندیدیم به زنب :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

يادمه يه روزي معلممون گفته بود كه بايد يه رو امضا كنيم ولي من يادم رفته بود.....بعد گفت به من كه برقه رو امضا كردي؟ گفتم كه امضا كردم ولي يادم رفت بيارم....گفت الان زنگ ميزنم به مامانت كه بيارتش... منم از ترس گفتم برگه رو اوردم ولي خودم امضا كرددم...يني آخرش!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفتم حرف بزن پست بدم ، پست‌ه پوریا رو دیدم فک کردم خو حتما الان تازه از مدرسه رسیده و اینا دیگه. گفته چون سینا گفته امتحان ریاضی و اینا حتی تو سرویسم نمیتونم بخوابم‌ (هم امروز امتجان ریاضی داشتیم هم فردا داریم ) کلی اومدم براش دلایل عاقلانه اوردم که آره و اینا و تو میتونی بخوابی و اینا ، و داستانی که ساختی نقص داره و اینا . نگو همون صبح که منم صبح دادم اینم پست داده پست‌ه منم خونده که گفتم امروز امتحان داریم و اینا تازه شروع کرده واس امتحان خوندن.
 
پاسخ : سوتی‌ها

ازین روسری سبُکا من زیاد سرم میکنم :دی
بعد دیروز تو اتوبوس بودم هی همه چپ چپ نگام میکردن
منم اصن توجه نمیکردم که چرا بم نگا میکنن ،رومُ برگردوندم با یه حالته بدی که دیگه نگام نکنن :دی
بعده چن مین اومدم خیره سرم روسریمو بکشم جلو دیدم افتاده بوده کلن بعد من نفهمیدم :)))
 
پاسخ : سوتی‌ها

اون روز رفتـه بودم خونـه راهـله اینـا کـه خیـر سرمون بشینـیم ریاضـی بخونیـم؛
بعد دوسـاعت ور زدن،
راهله: خاطره بیا بشین ریاضی بخونیم.
: باشه. (:|
: خوب این سوال بنویس - جنبالـه هفتـم ...
: ^-^
: :-[
: ;))
: ;D
: =)) =)) =))
: =)) =)) =))
(جنبالـه : جمله + دنبالـه ) ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

فامیل معلم قرانمون کراچیانه بعد روز اول که اومد تو کلاس من و دوستام مشغول حرافی بودیم در نتیجه فامیلشو درست نفهمیدیم ...

بعد یه سوال داشتم پاشدم گفتم : ببخشید خانوم کرانچی ؟ ;D :-"

23 نفر از بچه ها : :))

1 نفرشون : چی توز موتوری ... ;D

1 نفر دیگشون : با طعم آتشین و پنیر اضافه :))

خدا لعنتشون کنه ان قد خجالت کشیدم

معلم راستی : :|
 
پاسخ : سوتی‌ها

ماشینمون توی پارکینگ عمومی بود رفتم برگه رو بدم دم کیوسک که دیدم کسی نیس
داد زدم مامان مطمئنی اینجا مراقب ماشینا هستند
یه دفه ای یه مردی از توی تاریک گفت
خانم معلومه که مراقبند فقط جایی میشینند که موچ خلافکارا رو بگیرند
منو بگو اول از ترس داشتم میمردم بعدشم از خجالت آب شدم :-[ :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

ما:استاد آقای امید معظم شنبه ها میان
استاد:پس چرا تا حالا ندیدمش؟
ما:استاد ما طبقه ی پایین هستیم...شما پایین میاین؟
استاد:آره بالا هم میرم
ما: :| :|نمیدونیم چرا تا حالا ندیدین ایشون رو :|
:-" :))
-----------
سینا گفت استاد ورزش یاد شاهکارهاشون افتادم :))
اول ک گفت حرف نزنید موقع دویدن...حرف زدن بیشتر از دویدن لاغرتون میکنه :-?
دقیقا :|شدم...گفتم استاد پس من چرا این همه حرف میزنم لاغر نمیشم؟! :-" :| ;D
جوابی نداشت :))

بعد میگه بچه ها شما سختترین درستون چیه؟...
میگیم فلان درس
میگه این حرکات کششی از اونم راحتتره :-<
ما: :| :|استاد نباید الان میگفتین"آسونترین"درستون چیه؟ =)) =)) :|
استاد:حالا فلسفیش نکن
:| :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی های بچه ها سر زنگ زبان:
number B
به جای
part B

و

homewife
به جای
housewife

=))
 
Back
بالا