خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

خونه مامان بزرگم اینا بودیم...

بعد یکی از آشنا های دورشون که خیلی آدم مذهبی ای بود کلی هم باهاش رو در بایستی داشتن اومده بودن خونشون...

منم هندزفری تو گوشم داشتم آهنگ گوش میکردم کلی خوش شاد و اینا :-"

یه دفه هندزفری درومد شروع کرد با انتهای ولوم بلند خوندن:

-اون دختره چه نازه...

چ لبایی داره...

حالا هر کاری میکردم مگه آهنگه قطع میشد؟ X_X

کلی خجالت زده و اینا آخرش باطریه گوشیو در اوردم و از صحنه ی جرم دور شدم :-" X_X :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

دبیر ادبیات:من همه چیو با چشمای خودم نوشتم :-"
-------------------------------------------------------------------
دبیر دینی:اگه شما از ما اطاعت نکنید ماهم شما رو میکنیم X_X
------------------------------------------------------------------
اونروز دبیر ادبیاته اون بیته تو شعر رستم و اسفندیار که پیر و جوان داره رو خوند داشتیم آرایه هارو میگفتیم همه گفتیم تضاد داره ...بعد گفت خوب خود این پیر و جوان یه آرایه ی دیگه به جز تضاد داره بگین چی بوده؟هر چی ما فک میکنیم میگیم خدایا چیه...بعد هر چی میگفتیم میگفت نه...
-کو بگین بچه ها به جز تضاد چی داره؟ 8-^(خیلی علاقه به کلمه ی کو داره ;Dبیشتر نیشابوریا به کار میبرن در مواقع خاص)
بعد برگشته میگه چقد شماها خنگین خوب تضاد داره دیگه :-w
بعد ما همه مردیم از خنده برگشت گفت چیه؟خوشحالین میدونین تضاد چیه؟یا نکنه میخواین اینم براتون توضیح بدم؟ :o
بعدشم وقتی کم میاره میگه :کو من قاطی کردم کو یکبار برای دوستای خودتون بگین ببینم ;))
بعدشم که چه سوتیهای مضخرفی بود :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

ntn داشت می گفت که این آهنگه ایتالیایی بوده. من پریدم وسط حرفش گفتم دیدی نوشته بود داوینچی. حالا من 2 ساعت هنگ بودم مگه داوینچی نقاش نبود؟ ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

استاد کلاس زبانم داشت وسط کلاس قدم می زد که یهو پاک کن دوستم (یه پاک کن مشکی کوچولو..!!! ) افتاد زمین... استادو می گی از ترس دوید رفت گوشه کلاس ایستاد ( :o ) به این حالت: :-ss
ماهم به این حالت: :)) =)) =))
بیچاره فکر کرد سوسکه.... :)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

اقا از شما چه پنهون این مدیر ما خیلی شبیه حبیب کاشانیه! :-[یه بار داشتیم از کنارش رد میشدیم من با خودم گفتم اا این که مدیر لنگیاس بذار برم یه تیکه ای بش بندازم...رفتم بش گفتم اقای کاشانی تیمتون هم که ... X_X :^o
 
پاسخ : سوتی‌ها

نمی دونم میشه اسمشو سوتی گذاشت یا نه. ولی خب: :-\
سر کلاس المپیاد ریاضی بودیم (معلممون مَرده) که یهو برق رفت :(( :(( (البته فقط برق سالن ما قطع شد)
همه :-ss بودیم که من لامپ موبایلم رو روشن کردم /m\
بعد یکی از بچه ها به معاونمون زنگ زد و ماجرا رو توضیح داد #:-S
وقتی قطع کرد، گفت که خانوم x پشتِ تلفن گفت: خاک به سرم X_X
در این حالت که نور موبایلم رو صورت معلممون بود دیدم که بعد از شنیدن این حرف داره هِر هِر میخنده =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از kousar73 :
نمی دونم میشه اسمشو سوتی گذاشت یا نه. ولی خب: :-\
سر کلاس المپیاد ریاضی بودیم (معلممون مَرده) که یهو برق رفت :(( :(( (البته فقط برق سالن ما قطع شد)
همه :-ss بودیم که من لامپ موبایلم رو روشن کردم /m\
بعد یکی از بچه ها به معاونمون زنگ زد و ماجرا رو توضیح داد #:-S
وقتی قطع کرد، گفت که خانوم x پشتِ تلفن گفت: خاک به سرم X_X
در این حالت که نور موبایلم رو صورت معلممون بود دیدم که بعد از شنیدن این حرف داره هِر هِر میخنده =)) =))
(استادمون یه پسر جوونه،مجردم هَس...! ;D اون روزم کلاسمون شب تشکیل شد..!!! ;D)
بعد از چند دقیقه دوباره برق رفت.. :|
رفتم دفتر به معاونمون میگم خانوم برقا رفته،میگه: خُب؟!
من: خُب چی؟!
اون: خُب ینی چی؟!
من: خُب به مستخدم بگین بیاد درست کنه... :|
اون: وقتی برقارو بردیم ینی برید خونه دیگه...
من: ینی به آقای x (استادمون) بگم کلاس تعطیل؟!!! :o
وقتی فمید پسره سر کلاسمونه خیلی گیج شد.. بدو بدو رفت مستخدمو صدا کنه بیاد درستش کنه... :)) =))
آخه چی در مورد ما فکر کرده؟! کاری نمیخواستیم بکنیم که... :))
انقد استاد میترسه که هروقت کلاسمون شبه بعد از کلاس که میریم ازش سوال بپرسیم میگه بریم تو دفتر ج بدم...!!! :)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

خالم و مامان بزرگم و شوهر خالم و مامانم و بابام نشسته بودیم سر سفره!
بعد هرکی غذا آورده بودو اینا!
بعد من تو مرغ یه مو پیدا کردم فک کردم مامانم درس کرده!
یهو بلند گفتم : هه مامان ببین!! بعد مو ئـِ رو آوردم بالا!
مامانم یه ویشگون گرف... بعد سرخ شدم....... #-o
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو کلاس یکی داشت داد میزد اومدم بگم کر شدم گفتم " کورم کر شدم"! ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

آغا یه سوتیه ضایع ;D
اسم استاد المپ ما سپهر طالبی هس..
طرف اومد میگه من سپهر طالبی هستم ;D
بعد من گفتم منم سوگند هندوانه ای هستم ;D :)) :-"
کلاس ریخت بهم :)) =))
بد بخت مرد از خجالت ;D :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر كلاس زبان داشت گرامر درس ميداد بعد بحث رفت سر لهجه و اينكه اگه يه نفر چي بگه ما ميفهميم كه كجايي هست!

گفت:
for example:some people see
"مگس",
and say
"پشه"!

در ادامه گفت شيرازيا اينجوري ميگن!بعد كلي خنديديم و اينا!!!

بعد گفت تازه كجاشو ديدين
some people see
"خربزه"
and say
"خيار"!!!

گفتيم: بازم شيرازيا؟! :))
-: نه!كرمانيا! :-"
- :o :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

تست ادبیات داشتیم...
بعدش یکی از سوالا این بود که شخصیت های اصلی رو توی داستان گاو نام ببرین...
بعد همه اسمارو یادمون رفته بود.
یکی از بچه ها تا برگشو داد گفتیم شخصیتارو چی نوشتی؟؟؟
گفت: مشدی حسن، اصلان، گاو !!!!!! :)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز صبح رفتم به دوستم میگم ببین قلم چی دیروز ظهر چه سریع رتبه و تراز و اینا رم داد...

بعد گزینه دو تا الان هنوز درصدای بعضی مراکزم نداده هنوز

من اگه میدونستم که نمیرفتم گزینه دو میرفتم گزینه یک :))




آقا سوتی وحیدو نمیشه بنویسم میمونه تو دلم عقده ای میشم خُ :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز امتحان ادبیات داشتم این درس رستم و اسفندیار که 60 من آرایه و معنی داره هم جزوش بود ...خلاصه دیروز خوندم بعد دیشب اومدم به مامانم گفتم بیا ازم بپرس ساعت دوازده شب بود مامانمم خوابش میومد ...
اون قسمت شعر که توش رود هیرمند داره...مامانم در اوج گیجی اومد بگه رود هیرمند گفت رید هورمند ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلم رياضيمون اومد يه جمله بگه بعد جمله بنديش خيلي ناجور شد
بعد ما گفتيم خانم چي گفتين؟!
گفت: "بچه ها ببخشيد جمله بنديم يكم بد خط شدِش" :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

هوا خیلی سرد بود منم که سرمایی ام روبه روی در کلاس رو شوفاژ نشسته بودم . بچه ها هم که هی داخل و خارج میشدن درو باز میذاشتن خواستم بگم " الیز دالیزا یتیشمیر ؟" (دستتون به پشت سرتون نمیرسه-یه اصطلاحه تو ترکی-) گفتم " دلیز الیز یتیشمیر ؟ ;D
کل کلاس : ابتدا :o
سپس : =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه چیز خفن آقا! ;D
آغا این شوهر خاله ی ما یه سوتی داده در حد المپیک! ;D :-"خودشم بگم مهندسه هاا!! ;D
این کامران هومن هس.(خوننده هسن ;D)....شوهر خاله مون اساشونو نمیدونس...بعد میدونی...کامران موهاش بلنده دیگه...بعد این تا پارسال فک میکرد کامران زنه..فک میکرد که دختره کامران! ;D :-" :)) =)) =))
اونروز خونشون که بودیم تی وی اونارو نشون میداد برگش گف..این دختره هم چه قد صداش کلفته! ;Dمنظورش کامران بود ;D :))
بعد ما یه دفه :)) =)) =)) =))
اونم ;D :-?? X_X #-o
 
پاسخ : سوتی‌ها

بله آغا ;D
 
Back
بالا