خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

میخواستم اس ام اس سال تبریک بفرستم وقتی افرادو انتخاب کردم اشتباهی دستم رفت رو سند اس ام اس خالی فرستادم
همینجوری که داشتم تلاش میکردم جلو سند شدن اینو بگیرم به دختر خالم گفتم که: فلانی حواسم نبود کلی اس ام اس خالی فرستادم
بعد اون پرسید: فارسی فرستادی؟!
منم جواب دادم: نه انگلیسی بود!!
بعد یکم دقت کردم فهمیدم چه سوتی دادیم :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

دبير دفاعيمون کلا سوتيه :)
اين هفته هم خيلي سوتي داد اما چون همون وقت نيومدم بنويسم فقط 2 تاش يادمه
1. گفت انگشت انگشتري همون اشاره هستش بعدش خودش فهميد ;D
2. اما اين يکي ;D
يه مثلث قائم الزاويه کشيد ، وترش رو نوشت 1000 cm بعدش يکي از اضلاع ديگش هم نوشت 1000 cm ، هر کاري کرديم که بگين اين قلطه قبول نمي کرد ،
مي گفتيم : بر اساس فيثاغورث اين قلطه ، اثبات هم ميشه
مي گفت : يشين بچه چرت و پرت نگو
بالاخره قبول کرد که بيايم اثبات کنيم چيزي به اين سادگي رو ، من رفتم پاي برد رابطه رو نوشتم و تا گفتم در مثلث هاي قائم الزاويه گفت : اين که مثلث نيست ، گفتم : پس چيه؟ ;D ، گفت : يه سه ضلعي با زاويه 90 درجه هست ;D
کلاس رفت رو هوا تا حدي که مدير اومد و ابروشو پيش مدير برديم :))
 
پاسخ : سوتی‌ها


*من هی می گَم دیوونه ی این دبیر *****مون هَستـ ـَم هی بگـَن نه !
فحشش در ری اکشِن به آدامس جـویدن یه بدبَخت :
" هـــ ـای ... خانوم ِ آدامس قَشَنـ ـگ تو دَهَن !!"

* یه دبیر هم داشتـیم به وَالله می گُف " وُلّا !! Volla "

* یه بنده خدایی هم هَس تو کادر مدرسـ ِ به شناژ میگــه " شِنــاز !!!"
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از afroDt :
امروز سر كلاس تاريخ بوديم! معلممون عينكيه!
بحث سره عينكه جديدش بود كه يكي از دوستان پرسيد:
خانوم شما چشاتون ضعيفه؟

اصن همه تركيدن!
منو میگه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! تشویقم نکنید!!!!!!!!!!!!!!
در اصل منظورم این بود چشماتون آستیگماته یا نزدیک بین بد گفتم!!!!!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

اونروز سر کلاس ریاضی دبیر در حین توضیح یه سوال بسیار سخت بود !
یکی از بچه ها وارد کلاس شد!
اومد از کنار من رد شد منم پامو گرفتم جلو پاش که بخوره زمین ...
این پای منو دید از رو پام پرید همینجوری با پرش تا سر میزش رفت !
یهو دبیره عصبانی برگشت ...
گفت این کارا از شما بعیده این کارا مال موجوداتی غیر از انسانه !
منظورش جفتک انداختن دوست گرامی ما بود !
خلاصه دیگه هیچی نگفت تا نیم سعت بعدش یهو موجی شد ....
رفت یه منفی واسه من گذاشت یکیم واسه دوستم !
البته خوب تقصیر من بود!
منم آخر کلاس رفتم بش گفتم منفی اونو پاک کنه واسه من دوتا بذاره !
در کمال پررویی منفی اونو پاک نکرد واسه من یکی دیگه گذاشت!
بعدشم گفت : فلانی(منظورم خودمم) دست از مردم آزاری بردار بشین درستو بخون !
حالا یکی این سوتی منو درست کنه این پستو با پست قبلی ادغام کنه!D:
 
پاسخ : سوتی‌ها

کلاس سوم راهنمایی بودیم
یکی از زنگامون یه تکزنگ اولش ورزش بود دومی دفاعی
یه روز ناظممون(که معلم دفاعی هم بود) زود زنگو زد
ابعد من داشتم وارد کلاس میشدم خواستم به طرف یه چیزی بگم
تا حرف اولش از دهنم در اومد دیدم سر کلاسه!

یه بارم سر کلاس عربی معلم یه چیزی پرسید منم نمیدونستم جریان چیه و کلن گوش نمیکردم
بعد بچه ها چیزی نگفتن بعد گفت: سکوت علامت رضاست
منم حواسم نبود گفتم: نه جواب ابلهان خاموشیست!

یک بارم همین امسال قبل از اینکه معلم بیاد با بچه ها هماهنگ کردیم ساکت بشینیم و رو به تخته جوری
که انگار معلم سر کلاسه بعد که معلم اومد جلو در اول رد شد بعد برگشت بعد دوباره رد بعد اومد آروم درو
باز کرد جوری که انگار معلم سر کلاسه(یه بار یکی دیگه از کلاسا به مدت ۱۵ دقیقه اینطوری اسکلش کرده بودن)

یه بار سوم راهنمایی امتحان قرآن داشتیم سر کلاس فیزیک معلم فیزیکمون هم بسیار آدم بد اخلاقی بود
بعد من یکی از سوالارو بلد نبودم به بهونه آوزون کردن کاپشنم از جام بلند شدم و وقتی داشتم کاپشنمو آویزون
میکردم به برگه اونی که اون نزدیک بود یه نظری انداختم اون احمق هم برگشو پوشوند واسه همین مجبور شدم
بیشتر دقت کنم! خلاصه یه زمانی نامعمولی در حال آویزون کردن اون کاپشن بودم
از اون روز به بعد این به عنوان یک روش تقلب و به نام روش کاپشن معروف شد

یک بار سر کلاس کانون زبان یکی از بچه ها با یه کلمه یه جمله ساخت جملش یه همچی چیزی داشت:
Those men were gay in the park.

معلممون هم زن بود(توضیح اون کلمه قدیما به معنی خوشحال استفاده میشده و این دوست ما دقت نکرده بود که کنار اون معنیش نوشته
old fashioned)
 
پاسخ : سوتی‌ها

;D

معاونمون داشت واسه همایش بزرگداشت عطار رضایتنامه میداد گفت کیا میان ؟ همه بچه ها رضایتنامه گرفتیم ،
اونم به همه داد ،
رفت پایین یکم اکسیژن به مغزش رسید برگشت بالا گفت شما میخواین کلاس بپیچونین ، هاااااااان ؟؟؟؟؟ بدین رضایتنامه هارو ، بدین =))



از دبیر فیزیک پرسیدیم آقا شما سبزواری هستین ؟ گفت اصالتا نه سبزواریم نه نیشابوری یه جایی بینشون ، یکی از بچه ها گفت بچه پلیس راهید لابد ، کلاس منفجر شد دبیرمون هم از کلاس بیرونش کرد ;))



توی اردو هم اتفاقات فان باحالی پیش اومد هیکیش این بود که یکی از بچه ها به هفت خبیس میگفت آفتاب خبیس ;D



........
 
پاسخ : سوتی‌ها

اين خاطره اي که الان مي خوام بگم ، نميشه اسمش رو سوتي گذاشت ، بلکه ضايع شدن دبير هستش .

دبير زبان فارسيمون داشت سوالاي مسخره درس هاي مقاله و يادداشت برداري و از اين جور چيزا رو حل مي کرد ، به يه سوال مسخره که رسيديم همون وقت يکي از بچه هاي خرخوان کلاس زد زير خنده
دبيرمون گفت : (( اين سوال خنده هم داره ، حق داري که مي خندي ))
دانش اموز با کمال پررويي جواب داد : (( به اين سوال که نمي خندم ، شما اشتباه مي کنيد ، من دارم به عکسي که تو اين اعلام مصور هست مي خندم )) ;D :-"
براي يه لحظه معلممون ساکت شد، اخه فهميد ضايع شده ، همه کلاس هم داشتن بي صدا مي خنديدن از معلم ;))
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز دبیر زبانمون میخواست بگه یه writing بنویسیم :
میگه:its better to write بر اساس on your character ، هاااااااااا؟
همیشه فارسی انگلیسی قاطی میکنه!
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز از معلم هندسمون همون که هفتاد سالشه پرسیدیم ببخشید سوالای تشریحی تست اون کلاس چی بود؟ گفت همش مثه هم بود بعد خودش نفهمید داره چی می گه گفت همش مثه هم بود ولی خیلی با هم فرق می کرد یهو کلاس ترکید.
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز تو کنفرانس آداب معاشرت یکی از بچه خرخونای مثبتمون به اسکل گف اِسکِل ( esekel ! )

کلاس رفت رو هوا !

تازه ما بعدش با کلی تفسیر به این نتیجه رسیدیم که بین اون و یه بچه مثبت دیگه اختلاف نظر داشتن سر تلفظ اسکل ! یکی میگفته این eskol ِ یکی میگف oskel که توافق کردن گفتن eskel !
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز یکی از بچه هامون رفته بود پیش معاونه ( یکیشون که خیلی پایه س !:دی ) و داشت واسش تعریف میکرد که ما صب

از مدرسه فرار کردیم رفتیم عکس گرفتیم و اینا ! بعد معاونه ازین چور کارا بدش نمیاد کلی خوشش اومده بود .بعد چن دیقه

یهو دوهزاریش افتاده بود ؛ فهمیده بود ما دوربین آوردیم تحویل ندادیم !:)) خلاصه خنده بود !
 
پاسخ : سوتی‌ها

ديروز رفتيم ميدون تير ;D
کلش خنده بود ، اينقد از اين سپاهي هاي بد بخت خنديديم ، عوضش اونما هم تنبيهمون مي کردم اما به خندش مي ارزيد ;D
*يکيشو داشت واسمون درباره اسلحه کلاشنيکف توضيح مي داد ، گفت : (( اين اسلحه در سال يک هزار نهصد و هشتصدو ... )) ;D
*به يکي از بچه ها گفته بود کفشتو در بيار ، اونم در اورد بعدش باز پوشيد اومد جلو سربازه گفت ، من در نميارم ، اون دست پاچه شد گفت :(( بپوش بپوش سريع بپوش ;D)) يه نگاه به دانش اموزا انداخت ديد همه دارم مي خندن ، تازه فهميده بود سوتي داده :))
و و و ....
حوصلم نميشه الان بنويسم (:|
 
پاسخ : سوتی‌ها

هفته ی پیش سر زنگ دینو زندگی معلممون داشت درس 14 و 15 که درباره ی دوست بودنو درس میداد...
منم اون روز کلا گیج بودم...
یه دفه معلممون گفت: دوست باید کریم باشه... کریم کیه؟
من که فقط جمله ی آخرشو شنیده بودم گفتم: خب پسرخالمه دیگه... :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز یکی از دوستام وسط کلاس پا شد صندلیشو گرفت جاشو عوض کرد معلم فیزیکمونم گفت که سه تایی نشینین اونم نمی خواست سه نفری بشینه منم برگشتم گفتم کی خواست سه تایی بشینه =))
ضایع شد
چون اون یارو اصلا رفت یه جای دیگه نشست;)
 
پاسخ : سوتی‌ها

خیر سرمون ملا اورده بودن مدرسه مون.
گفتش:الهی من فدای حضرت علی برم!!!!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

پریروز معلم شیمیمون داشت آلی درس میداد بنده میخواستم اثبات کنم که درسته یکی درمیون میام سرکلاس ولی آلی بلدم(آخه ترم دوم غیبتام بیداد میکرد!)بعد با کمال غرور گفتم خانوم ببخشید دی آلکنم مال دبیرستانه؟!
×نکته:اگه به آلکا دی اِن بگی دی آلکن یعنی اینکه سوتی در حد تیم ملی دادی چون از مباحث اولیه ست تقریباً!جالب اینه که فقط معلممون فهمید من چه سوتی ای دادم:دی
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلم ديني مون:هر سیبی که گردو نیس!!(معلومه که نیس!).
_(یکی از بکس):خانم توی کنکور چقدر از دینی دو میاد؟؟؟معلم ديني مون:_نصفش یعنی یک سوم!!!!!!(از کی تا حالا نصف شده یک سوم!)

یه سوتی از خودم :سر امتحان جغرافیا بودیم منم که هیچی نخونده بودم رفتم سر یه سوال که گفته بود برنامه های توسعه ی شهری واسه چی تدوین میشن؟
منم گفتم شاید سوال نکته انحرافی داره گفتم:برای توسعه ی شهر ها!!(بالاخره تیز هوش هم باید یه جا بزنه دیگه!!)
 
پاسخ : سوتی‌ها

دبیر ریاضیمون پای تخته نوشت ac < 0
گفت این وقتی درسته که a و c ، مختلفُلـــــــ...
من داد زدم اضلاع :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتیم از امتحانای ترم اول برمیگشتیم،با معلم فیزیکمون تو یه تاکسی بودیم.داشتیم با هم حرف می زدیم،دیدم خیلی نزدیکیم گفتم بذار یه خوشبو کننده دهان بخورم محض اطمینان.قبل از خودم به خانوممون گرفتم.گفتش چیه؟گفتم خوشبو کننده دهان.
بیچاره با خجالت گفتش ببخشید....امروز تو مدرسه بهمون صبحانه ندادن اینطوری شده...
 
Back
بالا