خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

امروز یه معلم داشتیم که میخواست ترکیبیات بهمون درس بده نمیدونست که ما مقدماتو بلدیم بعد که فهمید یکم هول شد!
اول که داشت مینوشت اشتباه کرد گفت من انگلیسیاشو بلدم فارسیم خوب نیست بعد گفتیم مشکلی نیست اینگیلیسیشو بگو گفت اینگیلیسیمم خوب نیست!
بعد دور میز گرد نشسته بودیم صندلیام پلاستیکی بودن پاش توی صندلی گیر کرده بود ما میزو میکشیدیم!اونم هیچی نمیگفت!
بعد داشت فیلم تعریف میکرد گفت یارو نوبل ریاضی داشته!×ریاضی نوبل نداره!خودش گفت!×
ساعت 6م میخواست یه ربع بهمون استراحت بده تا 7:15 درسو شروع کنه!!!
پ.ن:ولی خیلی استاد خوب و مودبی بودا!فقط یکم سوتی میداد!همین!
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی خودم:
ایکس به توان چهار منهای ایکس به توان سه مساوی است با ایکس
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز با دوستم رفته بودیم کافی شاپ صورت حسابو گرفتیم... پایینش نوشته بود "به امید دیدار مجدد" دوستم داشت میخوند با صدای نسبتا بلندی گفت: به امید دیدار مجرد!!!!!! ;D
از شدت خنده نمیتونستیم تکون بخوریم.... اینجوری شده بودیم =)) بعدش با کمال آرامش پولو گذاشتیم اومدیم بیرون :-"
..................
همین دوستم میخواست یه چیزیو تعریف کنه گفت: همسایه بالاییمون طبقه بالای ما زندگی میکنه!!!!!
ما: :-?===> :o===> :))===> =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز سر کلاس شیمی بودیم ، امتحان داشتیم ! البته امتحان هندسه بود ولی چون هماهنگ بود 4 تا کلاس !

معلم هندسه گفته بود زنگ دوم میگیره ! حالا ما صندلی هامونو مرتب کردیم ! ( این معلم شیمی ما یکم خودمونیه ! :دی )

گفتش که بچه ها الان اقای ... سرویستون میکنه با ورقه ها ! :)) دراز بکشید !!! =)) بعدش : ببخشید ، منظورم همون بشینید بود ! :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز زنگ دینی داشتیم راجع به سیگار حرف می زدیم...بحث کلاسی بود
بعد یکی از بچه ها گفت: بابای من میگه یه بار سیگار کشیده، خیلی بدمزه بوده، دیگه نکشیده...!
بعد سارا یواش گفت:به احتمال زیاد سیگارو خورده، نکشیده!!
ما بهو زدیم زیر خنده، بچهه آبروش رفت!
 
پاسخ : سوتی‌ها

ما یه معلم داریم که وقتی داره مثلا یه بیتی رو میخونه بعضی جاهاشو اشتباه میکنه برای درست کردن اشتباهش همیشه میگه خب 2 نسخه وجود داره.همیشه همینو میگه ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز سر کلاس علوم اجتماعی بحث سر رفتن به ژاپن بود به دبیر گفتیم هر کی بره ژاپن سرطان میگیره دبیر با اعتماد به نفس کامل داد زد:
سرطان لازمه ی زندگیه.!!!!!!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز روز سوتی بود کلا... :-"
1) معلم جغرافیمون به آرتوروز(املا؟) گفت آرتیریز!!!
2)معلم عربیمون رو تخته یه نکته ایو نوشت و گفت: بچه ها حتما این نکته تو تستا پا میشه میاد!!! ;D
3) همکار معلم شیمیمون( معلممون تعریف کرد) میخواسته به بچه ها بگه ز نگ تفریح آب بخورید دستشوییم برید که دیگه سر کلاس اجازه نگیرید... گفته: بچه ها زنگ تفریح آب دستشوییتونو بخورید!!! :))
4) امروز تو مدرسه برنامه ی چکاد بود و مهمونم آقای فاضل نظری بود... مدیرمون آخر برنامه رفت رو سن که بهش یه کادویی به عنوان یادگاری بده بعد هی اسمشو اشتباه میگفت... بهش میگفت آقای فاضل!!!!
ما: :o==> ;D==> :))==>همه بچه ها رفتن زیر صندلیا==> =))
5) تو همین برنامه یکی از معلملی زن رفت یکی از دست نوشته های خودشو خوند بعد که تموم شد میخواس از آقای نظری یه مطلبیو نقل قول کنه بعد به آقای نظری اشاره کرد و گفت: همونطور که نظری گفت...!!!!
من و مهشید: :o==> =)) (خوب یه آقایی چیزی میذاشتی اولش!!! ;D)
کلا فاضل نظری از اومدن خودش پشیمون شد...
 
پاسخ : سوتی‌ها

سارا جان خیلی ... هستی. مگه قرار نبود خانوم م***د ش**ی رو من بگم؟!
حالا همین آقای فاضل نظری، داره خیلی عارفانه مثال می زنه، برگشته میگه:
مثلا خرگوش هویج می خوره. من نمی دونم غذای هویج چه چیزای دیگه ایه!!!!!!!!!
بعد دوباره هی می گه :غزل!!! من از غزل خوشم میاد... حالا من غزلو انتخاب کردم یا بهتره بگم غزل منو انتخاب کرده... و دوباره:من غزلو خیلی دوس دارم!!!! (آقا بی خیال دیگه!!!!)
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز سارا داشت یه آهنگی می خوند. آهنگه اینه که: خونم غربشه...
بعد سارا گفت: خونش غربمه!! بعد من خندیدم. برگشته با اعتماد به نفس میگه: مگه چیه؟ خونش غربمه دیگه!!!
یکی دیگه از دوستامم تعریف می کرد، خواهرشو که راهنمایی خودمونه، بردن پارک روبروی مدرسه، اونجا سه تا قبر دیدن( توی پارک) هی فک کردن چرا اونجا قبره! سنگ قبر هم نداشته، فقط از این سنگا بوده که عمودی بالا سر قبر می ذارن. رفتن اسم اولی رو خوندن، دیدن نوشته: جعفری. گفتن خب فامیلی یاروئه. بعد رفتن دومی رو خوندن، نوشته بوده: تره.... =))
سومی هم یه سبزی دیگه...(یادم نمیاد!!)
یکی دیگه هم اینکه: امروز یکی از بچه ها داشت با لهجه خیلی خارجکی یه مجله خارجی رو می خوند( اسما و اینا رو...) بعد مثلا می گفت این فلانیه... من می گفتم: خب منم مهشیدم. سارا می گفت: خب منم سارام!! بعد یکی رو پرسیدم گفتم این کیه؟ گفت: پسر فلانیه...
گفتم خب منم پسر محمدم!! =))(دقت کنید...پسر!!! ;D)
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز زنگ آمار تقریبا هیچ کس کتاب نداشت بعد معلممون گفت یکی بخونه

بعد گفت اونایی هم که کتاب ندارن خط ببرن =)) =))

ما داشتیم از خنده میمردیم
 
پاسخ : سوتی‌ها

جاتون خالی ...سر کلاس ادبیات شنبه بازم با سوتی های همیشگی من و سمی (سمیه) کلاس رفت رو هوا
دبیر ادبیاتمون که صدای وحشتناک رو اعصابی داره یه شعر ی رو خوند تا بگه شعر نو از لحاظ معنایی بهتره و شعر کهن از لحاظ زیبایی ظاهری.
شعر نویی که خوند خیلی چرت بود.
منم در اوج اینکه فکر نمی کردم کسی صدامو بشنوه اومدم به دوستم گفتم این شعر بود یا ...شعر؟اونم بلافاصله گفت فکر کردی خودت بلدی ...شعر بگی؟
یهو کلاس منفجر شد. :)) :))دبیرمونم سرشو انداخت پایین و خندید.
"ببخشید اگه نکته اخلاقی داشت"
 
پاسخ : سوتی‌ها

قبل از عید روز آخر موقع خدافظی یکی از بچه های کلاسمون به دوستم گفت عید خوش بگذره اینم که حواسش نبود گفت: باشه حتما!!!!! ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز سر کلاس زبان دوستم یه چیزی به معلممون گفت(بالای سرمون وایساده بود)
بعد من یهو برگشتم گفتم:«زر می زنه :o،باور کنید!!!!»
بعد: :-" :«یعنی مزخرف میگه... :-s :-ss ;D ...یعنی... :-[ (در حال تفکر که معادل مودبانه ی "زر زدن"چیه) :-/ آها!! :) اشتباه می کنه!!! =D> =D> =D>»
معلممون هم داشت منو با نگاهش قورت می داد!! :-w
بعد که پشتشو کرد همه ترکیدیم! :)) :)) =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

سره کلاس شیمی بودیم معلم گفت ی مادی رنگ بر نام ببر گفتم آب هیدروژنه
 
پاسخ : سوتی‌ها

دبير درس شيرين آمادگي دفاعي سر كلاس ميخواست بكه زلزله زدگان بم گفت:بم زدگان!
مثل هميشه كلاس تا حد انفجار رفت،بعد سكوت عجيبي همه ي كلاسو پر كرد و يه هو خود معلم زد زير خنده!
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلم شیمی ما یه تکه کلام داره به اسم

نه عزیزم ...

امروز بغل دستیم داشت اداشو درمیاورد 8-}

یهور هردوتامون برگشتیم سر میزمونه داره نگامون میکنه! :o
 
پاسخ : سوتی‌ها

دبیر ریاضی در و باز کرد ,اومد تو کلاس. یکی از بچه ها پا شد براش دست زد!
 
پاسخ : سوتی‌ها

چند روزیه سر کلاس المپیاد داریم با مدیر چک و چونه میز زنیم . امروز دوستم بعد چند روز تازه اومده بود مدرسه پرسید چه خیر ؟ گفتم کلید کلاسای طبقه سومو نمی دن . گفت چرا ؟ گفتم چمیدونم بابا این مدیره دورباره چل شده مالیخولیا گرفته !!!!بلند هم گفتم یهو دیدم مدیر به فاصله 5-6 قدمی مونه و اومد طرفون و گفت نکیسا برای کلاس شیمی چه تصمیمی گرفتید؟ اصلا باورم نمی شد مدیری که از اول سال تا حالا پاشو طبقه 2 نذاشته امروز جلوم سبز شد . منم از کنار دوتاشون پررو پررو گذشتم و جیم شدم !
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلمی که برای اردوی دفاعیمون بود گفت میخوام براتون وصیت نامه شهید بخونم یکی از بچه ها گفت:اِ ایرانی بوده؟!
معلممون گفت اگه ستون درجه رو روی 3 بذاریم بُرد سلاح 3 متر میشه اگه روی 10 بذاریم 1000 متر!بعد میخواست تصحیح کنه گفت نه ببخشید 10 رو در 10 ضرب میکنیم که بشه 1000!
بعد از تموم شدن درس هم پرسید:کسی هست اسمشو ندونه؟!!!×بعدها کشف کردیم که منظورشون این بوده که کسی هست اسم قسمتی از سلاحو یاد نگرفته باشه!×
یکی از بچه ها داشت اسم قسمتای سلاحو میگفت به جای مگسک گفت مگس کش!همون اولِ کلاسم من داشتم تاریخچه کلاشینکُف رو توضیح میدادم به جای شعله پوش گفتم تن پوش سلاح!
آخرِ کلاسم داشتم اسلحه میبستم روپوش محافظ رو میخواستم بذارم سر جاش بدون اینکه سر روپوش محافظ رو ثابت نگه دارم محکم مشت میزدم به اسلحه که بره سرِ جاش!پرت میشد یکم منم دوباره همونکارو میکردم!آخرش معلمه بهم گفت:تو یا نمیفهمی یا واقعا دلت نمیخواد درست انجام بدی!!
 
Back
بالا