خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

معلم ریاضی گفته بودن که درس حد و پیوستگی رو خودمون کنفرانس بدیم.یکی از گروه ها رفتن پای تخته،یه مقداری که توضیح دادن معلم گفت من این قسمتشو نفهمیدم.یکی از اعضاء دوباره توضیح داد،معلم گفت ولی من باز این قسمتو متوجه نشدم.بعد طرف از بچه ها پرسید که فهمیدن یا نه بجه ها همه گفتن:آره ما کامل فهمیدیم.معلم گفت: ولی من نفهمیدم یه بار دیگه توضیح بده تا کامل متوجه بشم.طرف(یکی از اعضای همون گروه) با جدیّت گفت: خانم شما چقد بیسوادین!!! کلاس زد زیر خنده :)) (کلاس مجازأ بچه های کلاس) ناگفته نماند که از 3 نمره،1ونیم نمره گرفتن.
 
پاسخ : سوتی‌ها

ظاهرا هیچکدوم از شما اسم رادافشار به گوشتون نخورده...
رادافشار یکی از بچه های ماست که به تازگی از ترس سوتی دادن و سوژه شدن اصلا حرف نمیزنه!!! اما پارسال همینجوری سوتی میداد...
بذارین از دورگه شروع کنم: یه بار داشتیم با بچه ها می گفتیم فلانی دورگه است که یهو رادافشار با جدیت اومد زیر مچشو نشون داد و گفت: عه منم دوتا رگ دارم یعنی دورگه ام؟!؟!
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه سوتی هم از جنس ماها :
چند هفته پیش که یکی از شهرا بودم جلسه ای داشتم با حراست و رئیس آموزش و پرورش و رئیس سازمان تبلیغات و کلی رئیس روسای دیگه (شانس اوردم امام جمعه نبود)
تو اوج جلسه بهشون گفتم شما ها باید مشکلات جوونا رو از نزدیک بشناسید و باهاش درگیر باشید و لااقل خودتون تجربشو داشته باشید (بعد حواسم نبود بلا فاصله اومدم مثال بزنم گفتم ) یکیش همین خود ارضایی :-&
وقتی سوتیم رو فهمیدم که همه سراشون رو اوردن بالا و چپ چپ نگاه کردن :(
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار معلم دین و زندگی داشت حرف می زد من با رفیقم داشتیم صحبت می کردیم. اون موقع تیکه مد "الکی میگی" بود . من بهش گفتم الکی میگی یه دفه کلاس ساکت شد معلم هم گفت به قرآن ، به خدا میخوای دلیل بیارم :o :-\. یه دفه کلاس منفجر شد >)
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه روز واسه دبیر ادبیاتمون sms اومد همون لحظه دوستم بلند گفت کیـــــــــــــــــــــــه؟!
دبیرمونم زود شروع کرد به توضیح دادن که این sms ها از بانکه کسی به ما smsنمیزنه...
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز واسه امتحان ورزش تو نوبت بودیم,یکی از بچه ها یهو اومد و گفت:خانوم منم میخوام بدم خوب!! یکی دیگه هم جواب داد :برو تو صف,نوبتیه!!
__________________________________________________________________________________________________________________
سر زنگ زیست یه خبر که میگفت یه نفر هم ایدز داشته و هم سرطان و سلولای سرطانیش باعث از بین رفتن ایدزش شده رو 3تا از بچه ها,3بار متوالی با فاصله ی یه دقیقه تعریف کردن و معلممونهم هر دفعه با شوق و ذوق و هیجان بهشون گوش مداد و سوال میکرد!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز معلم زبان انگلیسیمون اومد سر کلاس،گفت :بچه ها،امروز شهبازی(مدیرمون)داره میاد بازدید،خبر مرگتون 5 دقیقه سر کلاس من نخندین!
بعد شروع کرد به پرسیدن،که مدیر سر رسید.همون موقع،از شانس من،معلم منو اورد پای تخته تا از من بپرسه.منم هیچی نخونده بودم!بعد معلم پرسید:
Amir,do you remember our last lesson?
منم در شرایطی که اصلا نمیدونستم درس جلسه قبل چی بود(اخه با بچه ها پیچونده بودیم!)،گفتم:yes sir
بعد معلم گفت:so,look at this pic.this guy asked his mother to touch his head,can u tell me the reason?
منم در کمال جدیت جواب دادم:because he is hot!
خودم گفتم و همون لحظه خودم از خنده منفجر شدم!یه لحظه بعد،کلاس ما رفت رو هوا!!!!!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

اینم یه خاطره از پارسال!!!
یه روز که دوباره بچه ها جیم زده بودن و معاونمون اسامیمونو در اورده بود زنگ میزنه به ولی یکی از دانش آموزا بعد بهش میگه : اگه فردا با بچتون نیاین مدرسه پیگرد قانونی داره :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر زنگ هندسه بودش ... معلممون جوونه ... تو کلاس همهمه بود و یه نفر هم پای تخته داشت یه سوالی رو حل میکرد
یکی از بچه ها پرسید ازم که به نظرت این معلمه زن داره ؟؟ منم داد زدم : نه بابا کی به این زن میده ؟؟ :))
یه لحظه معلمو نگاه کردم دیدم زل زده رو من و کلاسم کاملا ساکته ... همه زدن زیر خنده : :)) معلمه عیکنشو داد بالا ... سرشو برگردوند ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

- (با خوشحالی) چند روز دیگه دختر داییم به دنیا میاد!
- آخه! دختره یا پسر؟!

(یکی از دوستام در مورد زن داییش حرف می زد)
- ازدواج کردن؟ :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

امتحان ترمه پارسال...
سر امتحان يه دفه اي گوشي مراقبمون زنگ خورد...
زنگ گوشيش ع ماله من بود....
من يه دفه رنگم پريد بعد كه جواب داد
بلند گفتم: اخيييييييييييييييش....فك كردم گوشي من بود! ;D
تهش خودم خودمو لو دادم!
البته چيزي نشد...معلمه پايه بود!
 
پاسخ : سوتی‌ها

قدیمی ه ! امروز یادی ازش شد گفتم بگم !
ما سوم راهنمایی که بودیم کلاس 6/3 بودیم , صبحا خارج از دید مدیر که بالا منبر بود با دومیا والیبال بازی میکردیم واسه همین صف 6/3 , خالی بود فقط 3 تا بچه + ا وامیسادن !
یه بار خون ناظم به جوش اومد که صف خالیه به سمت زمین والیبال داشت میومد همه متفرق شدن , اولین مکانی که میشد بش پناه اورد , گلاب کاشان به روتون , wc بود ! من و یه سری قبل از رسیدن ناظم در رفتیم از دستشویی ولی 3 تا بچه ها مونده بودن تو یکی از دستشویی ها ,زنگ اول هم دینی داشتیم ,یکی که خونده بوده داشته واسه بقیه سامری میداده اون تو,یادشون رفته بیان بیرن! ناظمم دم درش واساد, اینا میخواستن ادا در بیارن که یکی تو دستشویی ه هی آفتابه پر میکردن میریختن! بعد واسه اینکه طبیعی جلوه کنه , یکی شون سیفون رو میکشه , لوله ش ترک داشته , میپکه ! :)) میگفتن از تو بالا و پایین آب میپاشیده اینام جییییغ ! ناظم با پا میکوبه به در , کل دفتر جلو دستشویی واساده بودن, 3 تا موش آب wc کشیده اومدن بیرن ! ;D میخواسن اخراجشون کنن ...
=============================================================

یکی بچه ها داشت لوبیا میخورد , من اومدم یه چیز بگم یه لقمه شریک شم باش :
من : من کنسرت لوبیا خیلی دوست دارم ! ;D
لوبیا دار : منم کنسرت لوبیا و تن ماهی دوست دارم.
شخص سوم : کنسرو نیس اون ؟ ;D

==============================================================================

دبیر حسابان پا تخته بود , داشت سوال حل میکرد بعد گفت : " چون x میشه منفی این تیکه قبول نی " . یکی اومد تیریپ بیاد فهمیده خیلی متفکرانه گفت : " به قول خودتون چون x میشه منفی این تیکه قبول نی " :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

من كه ديگه مدرسه نميرم ، اما كتابخونه ميرم ، ميشه يه خاطره بگم ؟ ;D
يه رفيق دوران دبيرستان داشتيم كه چند روز پيش ديدم اومده تو كتابخونه و ثبت نام كرده . . .
بعدش كه يكم درس خونديم ، گفت بريم بيرون يكم استراحت كنيم ، منم گفتم باشه
خلاصه يه گوشه در حال بگو بخند بوديم كه يهو متوجه شديم يه دختري ( قدش يكم كوتاه بود ) پشت به ما وايساده و دوستم گفت من ميخوام بش تيكه بندازم
منو سايرين هي سيريش شديم كه آقا زشته نكن اين كارو ، خلاصه ايشون تيكه رو انداخت
دختره كه برگشت همه رنگمون مثل ديوار سفيد شد
آخه دختر نبود ، خانوم .. . . ، رئيس كتاب خونه بود :-[ :-[ :)) :)) :))
البته شانس آورديم زياد گير نداد
بعدشم يكم خنديدم
البته چند دقيقه بعد اكيپ اصلي بچه ها رسيدن با شنيدن قضيه همشون منفجر شدن از خنده ;D :-[ :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی بود یکی نبود:
سر کلاس عربی نشسته بودیم دبیر داشت ترجمه رو می گفت ما بنویسیم اما کسی نمی نوشت!!!
بعد یهو اومد مارو نصیحت کنه گفت بچه شما الان باید تو نوشتن چست و چالک باشین ;D
دیگه بعدشو دریابید که چی شد!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

آخی سکرت.یادش بخیر... همین دو هفته پیش بود. ;D

همون دبیر عربی: دختره با ماژیک فسفری نارنجی دور سوال یه خط قرمز گنده کشیده...

زنگ زبان فارسی:

مدرسه شاهد ادبیات تا آخر کمال الملک رو خوندن. شما کجایین؟

-ما گاویم. ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

هفته ی پیش وقتی ناظممون داشت حرف میزد دندون من شکست! به ناظممون که گفتم میشه برم بیرون دندونم شکسته گفت ا خب با چسب بچسبون!( خیلی جدی گفتو اون موقع عصبانی بود و بچه ها هم نمی تونستن بهش بخندن!)
 
پاسخ : سوتی‌ها

يه بار داشتم با يه ناظمي خوشش از ادامس نمياد ميحرفيدم وسط حرف ادامسم تف شد تو صورتش
اخه مگه ادامس چشه الن بوفمون ادامس ميفروشه ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز معلم عربی داشت یه سری اسم منقوص مثال می زد ، یکی از مثال هاش این بود "کبری" ولی نقطه هاش رو یکم اشتباهی گذاشته بود ....من هم گفتم : اقا فکر کنم کبری رو اشتباه نوشتین ...!! (کلاس هم منفجار شد... )
بعد یارو (ملعم) سریع فهمید !! نقطه اش رو پاک کرد ، گفت که ذهنت خرابه !!! کلمه درست هست ... و یه مشت چیز دیگه که به خاطر خنده ی زیاد نشنیدم ... :-"

بعد یکی از بچه ها از معلم پرسید که امتحانتون رو چطوری می دین ، من هم بلند گفتم : کبریایی .... :-" :-" معلم هم به روی خودش نیورد ...

==================
این سوتی ها هم ماله پیارسال و پارسال هستن ...
یارو شلوارشو پشت و رو پوشیده بود !!(شلوار ورزشی نبوداااا !! ) و برای چند سال ما هنوز تو فکر این هستیم که چطوری دکمه هاش رو از پشت بسته بود ! :)) (البته بعدش فهمیدیم که شلوارش دکمه نداشت ... کشی بود ... :-" )
همون بالاییه ، اومد قرآن بخونه ، گفت : اعوزو بالله من الشيطان "الرحیم" ... :-" :-"

یه مشت سوتی ی دیگه هم داده یارو که من یادم نمی اد دیگه ... :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

مال امروز نیست الان یادم اومد !! :-" :دی

بعد امتحان یکی اعتراض کرد که خانم چرا سوالا رو تایپ نکردید ! خیلی بدخط بود !!

بعد یکی گفت اِ ! مگه تایپ نکرده بود ؟! :دی


بعد 60 دقیقه امتحان نفهمیده بود ! :دی
 
Back
بالا