• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات سوتی‌ها

dark shadow

خائــن.
ارسال‌ها
1,166
امتیاز
13,561
نام مرکز سمپاد
Farz2
شهر
KRG
سال فارغ التحصیلی
1399
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

یه چند وقتی هست که دارن روی دیوار مدرسه رو سیمان می کنن(ازین طرحا هست که درست می کنن با سیمان و برجسته هستن.از اونا).دوتا کارگر دارن کار می کنن.یکی شون سیمان رو روی دیوار میریزه اون یکی هم روش طرح میکشه.اونی که طرح میکشه همیشه روی صندلی می نشسته اون یکی بیشتر کار میکنه.دوستان هم یه چند باری خواستن از پشت براش کاغذ مچاله پرت کنن ولی دیگه این کارو نذاشتم بکنن :D
آقا ما امتحانامون رو توی سالن ورزشی ازمون می گیرن یه جا(هفتم و هشتم و نهم با هم).سالن ورزشی هم بیرون مدرسه تو فضای حیاط هست.امتحان دادیم اومدیم تو مدرسه.اول مدرسه هم یه ورودی هست.دیدیم اونجا شلوغ شده.یکی از دوستام نهمه داشت با ناظم حرف میزد.حالا حرفاشون:
دوستم:خانم احمدی این چه وضعشه؟
ناظم:مگه چی شده؟
دوستم:خانم احمدی کارگرایی که آوردین خیلی پررو هستن!
ناظم:برای چی؟
دوستم:اونی که لباس سیاه پوشیده طرح میکشه رو میگم.خانم هی بر می گرده ما رو نگاه میکنه!!
ناظم: بابا این زن داره تو رو میخواد چی کار؟؟ :)) :))
یعنی وقتی اینو گفت بچه هایی که تو راهرو جمع شده بودن اینو که شنیدن از خنده داشتن می ترکیدن!!و قیافه ی دوست بیچاره ی ما هم دیدنی بود تو اون لحظه :)) :))
 

Anee

کاربر تحت فعال
ارسال‌ها
144
امتیاز
4,147
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک.
شهر
.
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

تا همین چندوقت پیش، این untitled رو حوصله نداشتم بخونم، اصلا نمی‌دونستم تلفظ‌ش چیه :-‌" یعنی حتّی تو ذهنمم مبهم می‌خوندمش و تلفظ درست یا غلطی ازش نداشتم فقط یه چیزی تو مایه‌های یونایتد بود تصورم :))
 

Orelia

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,045
امتیاز
38,775
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
0000
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

یعنی این فقط از توانایی ـای من ـه که: دو ساعت مصممانه دنبال یه کلمه ای که "گ" داره توی المعجم عربی دو، بگردم... :-"
(خب اشکال از تایپیست بوده که جای "ک"، "گ" گذاشته و خب ساعت دو و نیم بعد نصف شب نباید انتظار داشت که نکته سنجی به خرج بدم :-")
 

Diyar

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
514
امتیاز
1,489
نام مرکز سمپاد
shahid beheshti
شهر
بجنورد
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

من که دوم ابتدایی بودم تازه بهمون مترادفو متضاد کلماتو درس داده بودن :))
بعد من هم هر کلمه ای رو میدیدم معنیشو تو کتاب متضادشم برای خودم میگفتم :D
خیلی جو گیر بودم خلاصه :))
بعد پسر داییم تازه دنیا اومده بود من خیلی دوسش داشتم هر روز میرفتم خونشون ببینمش ;;)
بعد اونروزی که من رفتم داییشم اومده بود :-"
بعد داییش میگفت میگن حلال زاده به داییش میره چرا پس این به من نرفته؟ B-)
من هم گفتم پس حرام زادست :-"
تازه فهمیدم چرا انقدر داییم اونجا کتکم زد 8->
 

doctor428

کاربر فعال
ارسال‌ها
56
امتیاز
328
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
مشهد
مدال المپیاد
قصـــــــــــد طلای زیست!!!
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

چن شب قبل داشتیم با خانواده مستند میدیدیم ;;)
راجبه حیوونای سمی و نیششون و اینا بود
بعد یه گوسفنده رو نشون داد که خفاش گازش گرفته بود...یه آقایی هم داشت محل گازگرفتگیشو با یه اسپری مخصوص پوشش میداد :D
من پرسیدم این چیه؟مامانم گف گاز خفاش!
گفتم گاز خفاش؟؟!! گاز کجای خفاش؟ :| :))
مامانم:هن؟ :|
خواهرم گف ینی این حیوونه اسمش گاز خفاشه؟ (گاز رو با سکون بخونین) =))
مامنم:شما دوتا چتونه؟ بابا میگم این گوسفنده رو خفاش گازش گرفتهههه =))
من فکر کرده بودم اون اسپری،مـثلا باد معده ی خفاشه :D
خواهرمم فکر کرده بود اسم اون گوسفنده "گاز خفاش" هس :D
 

dark shadow

خائــن.
ارسال‌ها
1,166
امتیاز
13,561
نام مرکز سمپاد
Farz2
شهر
KRG
سال فارغ التحصیلی
1399
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

چقدر زود به زود سوتی میدم :-w
دیروز رفته بودیم خرید.رفتیم توی یه مغازه ی عطر و ادکلن فروشی.مامانم چند وقت هست که یه عطری رو استفاده میکنه که کم پیدا میشه.از فروشنده پرسیدیم اونو داره یا نداره.گفت داره اما یه کم با اونی که ما میخواستیم فرق داشت(شکل ،بو و....).ما همون و برداشتیم اومدیم حساب کنیم گفت قیمتش سیزده تومنه.حالا دیالوگ های رد بدل شده:
من:ببخشید من چند وقت پیش اینو خریدم هشت تومن.الان میگید سیزده تومن؟
فروشنده:ببخشید این شیشه ش بزرگتر شده عطرشم بیشتر شده.تازه این مدل جدیدشه.ببخشید شما کی خریدید؟
من:همین چند وقت پیش اردیبهشت ماه!!
فروشنده:اردیبهشت؟؟معذرت میخوام ولی یه چهار چنج ماه دیگه میشه یک سالا!!!
اونجا بود که اونقدر بد ضایع شدم که تا آخرش همش سرم پایین بود :(

بعد از اون رفتیم خرازی.مامانم وسیله ی خیاطی میخواست منم داشتم به بیرون نگاه میکردم.یه مامانی بچش کلافش کرده بود هی میگفت ازین نون شیرینا میخوام.مامانه هم میخره و به بچه هه با صدای بلند گفت:نخوری چشاتُ در میارم!!خیلی وحشتناکم گفت.همون لحظه من داشتم خیلی اتفاقی بیرون رو نگاه میکردم.یهو دیدم مامانه منو دید سریع سرمو برگردوندم.ولی فهمید من داشتم نگاه میکردم.خدا میدونه چقدر خجالت کشید :D
 

Mah O_o

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
254
امتیاز
3,509
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
96
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

صب دیر رفتم مدرسه
حوصله زبان فارسی نداشتم و...
ساعت 8صبح ::
خانم چرا دیر کردی ؟نیم ساعته کلاستون شروع شده
من:: حالم خوب نبود مامانم گف بمون استراحت کن ولی من اومدم :-"
ناظم :: اخی دخترم خب میموندی ;;)
من:: :-s

ساعت 9::
یادم رفته بود با مامانم هماهنگ کنم که اگه زد به مامانم سوتی نده
زنگ زدم بهش ::
-مامان از مدرسه بهت زنگ نزدن؟
مامان ::: اتفاقا ناظمتون یه رب پیش زنگ زد بهم , منم گفتم ماشین بابات خراب شده دیر کردی ;))
من :|
و دوباره من :|
و همچنان من :|
ناظممون در دوردست ها :-w
ماشین بابا :>
حال خراب من :D
:/
و ازون ببعد دیگه هیچوقت دیده نشد بدون هماهنگی با مامان دیر برم مدرسه
 

MHO

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
688
امتیاز
6,765
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

به نقل از امین :
این که یکی اومد Adele رو عادله تلفظ کرد و گفت چن تا از آهنگای این خانوم رو معرفی کن گوش بدم، حسی رو در من ایجاد کرد که اصلا در قالب جملات برام قابل وصف نیست :‌))))))))
باز عادلهمیگی طرف فارسی خونده اما من برای عدلِّه(ک ی دوستی داشت خیلی با اعتماد ب نفس هم صحبت میکرد)توجیحی پیدا نکردم:)))
 

иιℓσσ

Niloo
ارسال‌ها
29
امتیاز
1,743
نام مرکز سمپاد
farzanegan amin1
شهر
esfahan
سال فارغ التحصیلی
1397
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

+:چقدر آباش خوشمزس :-" :-" :-" :-"
-:وای ن من خیلی بدم میاد از اینک فشار بدم ُ بخورم ،دوسدارم خودش بیاد :-" :-" :-" :-"
+:نیلوو :-" :-" :-" :-" :D :D :D :D
- :جونم؟
+ :=)) =)) =)) =)) =))
- :=)) =)) =)) =)) =)) =))

و داشتیم در مورد آب خوردن از آب سرد کن حرف میزدیم! :D :D :D :D :-" :-" :-" :-"
اصلنم فکر نکنین من" -" بوده باشم :-" :-" :-" :-" :-" :-"
 

a.khakpour77

گُم‌دَرسَر!!!
ارسال‌ها
1,402
امتیاز
17,207
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 5 تهران
شهر
فرز 1 بندرعباس/فرز 5 تهران
سال فارغ التحصیلی
1396
مدال المپیاد
مدال که نه...اما سه تا مرحله یک دارم...
دو تا ادبی، ی زیست...
دانشگاه
علوم‌پزشکی تهران
رشته دانشگاه
ژنتیک
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

ماه رمضون بود...بعد زولبیا بامیه خریده بودیم رفتیم خونه ی داییم اینا...
موقع افطار داداشم سر ی موضوعی قهر کرد گفت من لب ب این زولبیا بامیه ها نمیزنم...اگه زدم اسممو عوض میکنم و از این حرفا...
شب خونه داییم موندیم...
آقا چشمتون روز بد نبینه...ساعت سه نصف شب یهو ی صدایی گف گوووومپ...!!!
همه سراسیمه با اون قیافه های خوابالو رفتیم تو حال...
دیدیم یه موجود سیاه با کله تو جعبه شیرینی پخش زمینه...:))
رو شو که اینوری کرد دیدیم بعله...برادر عزیزتر از جونمه که کل هیکلش پر شیره و زولبیا بامیه شده!!!
تهشم نتونسته بود شیکمشو نگه داره...
واقعن خدا هیچ آدمیو اینجوری ضایع نکنه...بدبخت هنوزم ک هنوزه سوژس!!!!:))) :)))
 

Rain Man

Monsieur Noir
ارسال‌ها
198
امتیاز
1,750
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
University of Alberta
رشته دانشگاه
Computing Science
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

یک دفعه یکی از معلمامون زنگ آخر باهش داشتیم و اعصابش خورد بود و ما هم خودمون حوصله نداشتیم و کلا کلاسش رو هوا بود
بعد بنده خدا داشت مسئله حل میکرد اما هیچکس گوشش با معلم نبود
بعد از طرفی هم تو مسئله ی خودش گیر کرده بود :))
یکی از بچه ها هم برگشت یک تیکه ای به این دبیر محترم انداخت
ایشونم نه بردن نه آوردن گفتن "آقای فلانی! نذار دهنمو وا کنم ب*ینم روت :)) :))!"
بعد ما ها همه مونده بودیم بخندیم نخندیم زار بزنیم
دبیر که پشت کرد کلاس منفجر شد! :))
بعد برگشت میگه "به چی میخندین شماها؟! :-??"
یکی از بچه ها "هیچی استاد! به سیستم گوارش بعضیا شک کردن بچه ها =))!"


+این بنده خدایی رو که این جواب اخریو داد، تا 3جلسه کلاس راه نداد!
در نتیجه توصیه میشه هیچ وقت با معلمتون کل کل نکنین! حتی اگر سیستم گوارشش برعکس بود :-"
 

arezoo.s

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
151
امتیاز
1,808
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک مشهد
شهر
مشهد
مدال المپیاد
فقط نه فصل مورتیمر خوندم......
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

دبیر دینی : بچه ها اسرافیل خیلی عظیمه....ینی اصن شما نمیتونین تصورشو بکنین
یکی دانش آموز: برا همینه بهش میگن فیل؟؟؟؟؟؟
 

Suspected Girl

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
986
امتیاز
6,214
نام مرکز سمپاد
فرزانگان2
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
1397
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
علوم‌تربیتی
تلگرام
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

رفیقم اومده بود خونمون، گلاب به‌روتون یه‌سر رفت مستراح. بعد منم حوصله‌م سر رفته بود؛ رفتم پُشت در ضرب گرفتم و شروع کردم به‌خوندن و اینا.
حالا مامانِ گرام: عه، نکن دیگه. الآن بچّه اون‌تو اشتهاش کور می‌شه. :/
اوشون از اون تو: وات؟ اشتهام؟ دست شما درد نکنه دیگه. :‌|
:))
 

a.khakpour77

گُم‌دَرسَر!!!
ارسال‌ها
1,402
امتیاز
17,207
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 5 تهران
شهر
فرز 1 بندرعباس/فرز 5 تهران
سال فارغ التحصیلی
1396
مدال المپیاد
مدال که نه...اما سه تا مرحله یک دارم...
دو تا ادبی، ی زیست...
دانشگاه
علوم‌پزشکی تهران
رشته دانشگاه
ژنتیک
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

امتحان زبان داشتم...بعد چون ب دلیلی نتونسته بودم خوب بخونم٬ امتحانو خراب کردم!!!:((
یکی از بچه ازم پرسید چطور دادی امتحانو...منم داشتم میگفتم رییی*** م ک یهو فهمیدم ناظممون ک خب باهاش رودربایستی دارم نزدیکمونه!!!
منم یهو جملمو تغییر دادمو گفتمread amiable!!!!(مهربان٬بخون)
واقعا نمیدونم چجوری این جمله رو گفتم و اون لحظه چی شد!!!!
فقط میدونم تا دو ساعت تو هنگ بودم!!!
حتی ب معنیشم فک نکردم اون لحظه!!!! :D
 

arezoo.s

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
151
امتیاز
1,808
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک مشهد
شهر
مشهد
مدال المپیاد
فقط نه فصل مورتیمر خوندم......
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

دبیر ریاضی :بچه ها یک دوم چیه؟؟؟؟؟
دانش اموز:پنج پنجم!!!!
-نخیر q ئه....این چه حرفی بود؟؟؟؟
-بیا حالا باز همه گردنا افتاد تقصیر من!

دوستم یکم ناخوش بود!
 

sadlove

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,382
امتیاز
31,812
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شـیراز
سال فارغ التحصیلی
93
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

مورد داشتیم "تخفیف خورده شده 130 تومن" رو "130% تخفیف داره" خونده :-"
شما حالا حساب کنین 130 درصد تخفیفو 30 درصد قیمت رو هم انگار باید بهتون بدن :D :-"
 

*Reihan*

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
578
امتیاز
7,415
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
خوی
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
علوم پزشکی تبریز
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

نمیدونم این خاطره رو پارسال نوشته بودم یا نه...

پارسال زنگ جغرافیا بود،معلممون داش میگف که صب وختی میرم دخترمو بذارم مدرسش و بیام اینجا،اولیای مدرسشون که اونام دخترشونو میارن،با چنان وضعی ارایش کرده میان که نمیدونم کی بیدار میشن آرایش کنن که ساعت 7 اونجوری میان...
بعد دوستم که همتختیمه،برگشته میگه:خانوم اونا میکنن،میخوابن... :-"

معلم: :|
بچه ها: (درونی: :)) )،بیرونی: :-[ :D
دوستم:که خیلی اصرار داره بفهمونه منظورش چی بود... X_X
و بازم ماها در اخر سر: =))
هیچی دیگه،معلم جمع کرد اخرش گف کی داوطلبه؟ :))

............................

اونروز داشتیم ناهار میخوردیم،منم تلوزیون نمیدیدم،شبکه خبر بود...بعد انگاری یه عکسی نشون داده و زیرش جمله ای نوشته که اونو میخونه:به قول بزرگی که گفته:صبح که از خانه بیرون میروم،نمیدانم دکمه های لباسم را چه کسی باز خواهد کرد...خودم،یا دیگری...

بابام:چه جمله ی قشنگیه...
من:هاع؟ :-[

بعد من زیر چشمی یه نگا انداختم به تلوزیون،دیدم زیر عکس یه غسالخونه نوشته اینو...
و بازم من: X_X
هیشکی نفهمید ولی کلی از خودم خجالت کشیدم...
خب شمام بودین،به احتمال زیاد مث من...........
 

YaSm!nA

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
281
امتیاز
1,717
نام مرکز سمپاد
فرزانگان حکیم زاده
شهر
یزد
سال فارغ التحصیلی
98
تلگرام
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

مدیرمون : رضوی تو پارسال وبلاگ نویسی رتبه آورده بودی نه ؟!

من : بله خانوم.

- خب ، حالا صفحه اول وبلاگت اطلاعات کامل ... اسم مدرسه ... پایه و .. اینا رو مینویسی ! بعد وبلاگتو میریزی رو سی دی و شنبه میاریش!

- :O :O اما .. خانم.. وبلاگ ک رو سی دی ... (حالا من هی میترسیدم یه چیزی بگم بدش بیاددد ~X( ) .. پارسال.. وبلاگ رو سی دی نمی ریختن .. نمی ریزن..

- میدونممم ! پارسال ما خودمون ریختیم رو سی دی و فرستادی اداره

- :O حالا من باید چی کار کنم ؟

- شما وبلاگتو کامل کن .. بعد شنبه بیارش ما می ریزیم رو سی دی


:| :| :|

جدا صحبتی ندارم :|
من شنبه چی کار کنم ؟!!!!! :| ~X(
 

سیزیف

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
757
امتیاز
1,740
نام مرکز سمپاد
فـرزانگان
شهر
مشهد
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها



امروز رفته بودیم باغ وحش بعد اینا به بز کوهی هویج دادن و بعد بزکوهی هویج رو نخورد وگذاشت توی قفس ِش وبعدش ما رفتیم سمت شتر ها وبه شتر ها هویج دادند این ها [خانواده ] وبعد شتر خیلی با اشتها هویج خورد وبعدش مامانم به من به شوخی گفت که "برو هویجا رو ازتو قفس بز کوهی بیار بدیم به شترا " وبعدش بابام سریع جدی افزود که "نه نفیسه دستاش کثیف میشه " !!! شما حساب کنید بابای بنده اصلاً نرده ها وشاخ ِ بزکوهی و چگونگی وارد شدن بنده به قفس رو حساب نکرده بود وبعد نگران کثیف شدن دستای من بود : )) .
 

دهقان خلافکار128

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
805
امتیاز
7,460
نام مرکز سمپاد
حلی دُ
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
96
مدال المپیاد
نقره ریاضی 95
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

سر کلاس بودیم و معلم شیمی داشت توضیح میداد که وسط توضیحش پرسید :
- خوب حالا این که اینجوری شد ... کسی میتونه بگه چراااااا ؟
یکی از بچه هامون دستشو بلند کرد :
من میتونم ... چراااااا ؟ :))
شانس آوردیم معلمه پایه بود ...
 
بالا