• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات سوتی‌ها

دهقان خلافکار128

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
805
امتیاز
7,460
نام مرکز سمپاد
حلی دُ
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
96
مدال المپیاد
نقره ریاضی 95
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

یکی از همسایه هامون یه پسر داره 7 ساله ... خیلی باحاله ...
دیروز اونده بود خونمون داشت ما رو نصیحت میکرد ...
من یه جمله از نصیحتش میگم خودتون تا تهش برید ...
"هیچ وقت پفک نخورید حتی آبنات"
کسایی که عربیشون قویه بیان این جمله رو تحلیل کنن ببینم ... :))
 

شبنم...

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
247
امتیاز
1,309
نام مرکز سمپاد
فرزانگان(مادر)
شهر
سیرجان
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

خواهرم داشت عکسای خواننده مورد علاقشو نگا میکرد منم کنارش بودم
-وای خدا چقد دلم برا موهای کر پلاغیش تنگ شده
من:موهای چیش؟ :-?
- موهای خودت چ رنگیه ؟
من: پر کلاغی :|
 

Kabiri

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
241
امتیاز
684
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
96
مدال المپیاد
نقره فیزیک دوره 29
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
فیزیک
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

-در حال خمیازه چن بار ازم عکس گرفتن حتی :))
+(من با خود در ذهن: وا؟! مگه آدم خمپاره میشه؟ یا یه اصطلاح کناییه؟! :-/)

:-" افتخار میکنم به چشمام که هر چی دوست داره رو میبینه :))
 

Agent 47

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
318
امتیاز
1,190
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
تهران
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

- من : به نظرت میتونم با دختری دوست شم که 70-80% از دخترا خوشش میاد؟
- دوستم: اول یه دختر اینطوری پیدا کن.
- من : :|
 

mahsa.n

کاربر جدید
ارسال‌ها
1
امتیاز
212
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
شیراز
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

داشتیم با دوستان درباره ی در ضد سرقت حرف می زدیم یکی از بچه ها پرسید: مگه در رو هم می دزدن؟؟؟
 

Alyssa

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
255
امتیاز
1,789
نام مرکز سمپاد
FRZ orginal
شهر
kerman
مدال المپیاد
ایش!!
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

چند سال پیش سر کلاس دینو زندگی نشسته بودیم ، آخرای زنگ بود ، معلم که داشت تند تند درس میداد ...
تو همین حالت از شدت تند حرف زدن اومد بگه جاندار زنده ، گفت : زاندار ج*** (هی واییییی من ...) من که دیدم از شدت و سنگینی و جدیت درس دادن همه دارن به خودشون میپیچن ولی نمیخندن ، خودمو نگه داشتم ، ولی داشتم میمردم ...
میزو فشاااااااااااااااااار میدادم که خندم نگیره .... ولی ای دل غافل ...
یهو ترکیدم ... : پوفففف ...
کلاس رف تو آسمون ...
... معلمه هم با خنده گفت : بتتتتتترکی .... یه دقیقه تحمل میکردی خو ...
 

first amir

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,142
امتیاز
29,735
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
91
دانشگاه
فردوســـی
رشته دانشگاه
مـهـنــدســی شــیـمــی / حسابداری / روانــشناســی
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

صبح بلند میشی بری دوش بگیری قبل رفتن به دانشگاه

فکرت مشغوله . غرق توی فکر ، مشغول اصلاح صورت میشی ...

شارژ ماشین اصلاح تموم میشه ، میگی اوکی میزنی به شارژ و میری دوش بگیری

میای بیرون ...لباس میپوشی ..... میری تو مترو ...میبینی خانومه فیس تو فیس میشهب اهات..اول یکم تعجب میکنه ..بعد میخنده و سرش رو

میندازه پایین

اعتنا نمیکنی ...میری که وارد دانشکده بشی .. ورودی دانشکده ... در دانشکده ...رفلکس طوره ... صورت خودتو توش میبینی

و دوباره نگاه میکنی :| ... و باز نگاه میکنی :| و هی نگاه میکنی :| و باور نمیکنی و بعد یادت میاد که قرار بوده وقتی ماشین اصلاح شارژ شد

باقی مونده صورتت رو اصلاح کنی اما یادت رفته و تو با همون وضعیت صورت با نواحی ای از ریش که به صورت جسته گریخته روی صورت مونده

کل مسیر خونه تا دانشکده رو پیمودی :|

کلاس هم نمیتونستم غیبت کنم .. یک ساعت و نیم دستم رو صورتم بود و سر به زیر بودم که مثن دارم فکر میکنم :|
 

دهقان خلافکار128

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
805
امتیاز
7,460
نام مرکز سمپاد
حلی دُ
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
96
مدال المپیاد
نقره ریاضی 95
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

عاقا دیدید مثلا یکی داره صحبت میکنه میگه : "کلاس ، ملاس" یا مثلا "چمن ، ممن"
ما تو یه جلسه نشسته بودیم ... حاج آقا داشت صحبت میکرد ... بحث این بود که ملت با قمه زدن جلوه بدی از محرم نشون میدن ...
حاج آقا با کمی عصبانیت و صدای بلند : "بعضی از این جوونا میان قمه ممه میگیرن دستشون ..."
بعد فک کنید همه به زور خودشونو نگه داشته بودن ... حاج آقا عه هم فهمید بحثو برد سر یه چیز خنده دار دیگه همه ترکیدن ... :))
 

dark shadow

خائــن.
ارسال‌ها
1,166
امتیاز
13,561
نام مرکز سمپاد
Farz2
شهر
KRG
سال فارغ التحصیلی
1399
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

دوستم تغریف می کرد یه روز بارونی رفته بود رفت بیرون با دوستش واسه خرید.کارش که تموم میشه زنگ میزنه آژانس که بره خونه.یه ده دقیقه ای میگذه .یهو می بینن که جلوی پاساژ یه ماشین وایساد.این بنده خدا هم فکر می کنه آژانسه میره بغل ماشین میگه :آژانسه؟
عاقا راننده یه پسره بود .دوستم که این جوری میگه راننده یهو میگه :پوووووووف!بعدم گازشو میگیره و میره.بیچاره دوستم میگفت آخرم پیاده رفتم خونه!
 

shaylin

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
150
امتیاز
1,323
نام مرکز سمپاد
farzanegan
شهر
khorasan
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

زنگ جغرافی بود ساعت اخرم بود
خیلی خسته بودیم معلممونم خیلی اروم حرف میزنه
هممونم سرمونو گذاشته بودیم رو میز معلممون کلن زیاد گیر نمیده ما خوابمون گرفته بود اینم انگار داشت لالایی میخوند :-" :-"
داشت توضیح میداد که یه دفعه یه جا رسید گفت تو این مناطق هندوانه تخمی یافت میشه :)) :)) :)) :))
هندوانه تخمی !
تخمی :)) :)) :)) :))
تا یه ربع خندمون قط نمیشد :) :) :)
 

Suspected Girl

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
986
امتیاز
6,214
نام مرکز سمپاد
فرزانگان2
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
1397
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
علوم‌تربیتی
تلگرام
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

اومدم خیر سرم متنِ ادبی‌طورانه از خودم دَر کنم،اینو نوشتم؛ خیلی شیک توی چنلمم فرستادمش. :))
- [Forwarded from Fawz]
جرم قتل جسم؛ اعدام است.. این یعنی مقابله‌به‌مثل.
جُرم قتل روح امـّـا...
:‌)


@fawz_v


×بعد تازه اون ته هم یوزرو نوشتم ملت کپی کردن واسه این و اون فرستادن شرفم رفت. :))
 

shaylin

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
150
امتیاز
1,323
نام مرکز سمپاد
farzanegan
شهر
khorasan
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

دو تا تو یه صفه
ولی خب داغه داغه ! :-"

با دوستم رفته بودیم بازار الانا برگشتیم بعد دوستم رفته بود اتاق پرو کیف و اینا رو داد به من که یه دفه یکی زنگ زد گوشیش
برداشتم بعد دوس پسرش بود

اون : کجایی عزیزم خوبی ؟!
من : اوهوم
اون:کجایی؟!
من : بازار تو کجایی ؟!
اون :مگه بت نگفتم مسابقه عم الان
من : مسابقه چی ؟!
اون : [با حالت پوکر فیس] فوتبال دیگه ; من رشتم چیه ؟!
من : اهااااو چن تا گل زدی ؟!
اون : حالت خوبه ؟! من در وازه بانم مهاجم نیستم که :|
من : ولش کن ... جان [در حال کوبیدن به سر و به یاد اوردن اسم پسره] امممممم ولش کن سعید جان
اون : سعید جان ؟! اسمم سالار بود ها :|
من : وای نه ببخشید سالار جدیدا حافظه اسمیم ضعیف شده چه خبر باز ؟!
اون : هیچیییی ارمین و گفتم بردن بیمارستان ؟!
من : ارمین؟! اسم داداشت مگه ارش نبود ؟!
اون : :| :| :| :| حالت خوبه امروز ؟! چت شده ؟!
من : هیچی از خواب بیدار شدم اومدم خیابون گیجم هنوز
اون : بابامم شرکت نرفت امروز
من : مگه بابات مغازه نداشت ؟!
اون : واقعا نمیدونم چی بهت بگم معلومه انقد با صد نفر بودی که همه رو فاطی کردی حیف من که عشقمو ریختم پای تو [اینجا داشتم غش میکردم از خنده :)) :)) :)) :)) ]

بعد قطع کرد :| :| :|
خدایی من قصدی نداشتم حرفای دوستم فاطی پاتی شده بود با بقیه
قصد خیر بود بوخودا :)) :)) :)) :))
 

sadlove

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,382
امتیاز
31,812
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شـیراز
سال فارغ التحصیلی
93
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

این بخاطر افکار منحرفه :-"""
بدون شرح :
flq7_1.png



× مدیون شدم متاسفانه :-"""
 

Quf

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
960
امتیاز
4,226
نام مرکز سمپاد
حلی
شهر
تهران
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

من: استاد این مقاطع مخروطی خوار مارو...
استاد: :|
من: شت ریدم که!
استاد: :|
من: وای بازم که... اه!
استاد: :-w
من: استاد ببخشید این مقاطع مخروطی خیلی اذیت میکنن... :D
استاد: :)) :)) :)) برو نبینمت!

خلاصه که قبل از ورود به دانشگاه یکم تمرین کنید درست صحبت کنید!
 

MHO

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
688
امتیاز
6,765
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

سوال امتحان شیمی اول یا دوم راهنمایی:به چه علت دماسنج های پزشکی،اندازه کوچکی دارن؟
خب منم شیمی داغون،چ میدونستم،اخرش نوشتم:واسه اینکه تو دهن مریض جا بشه!:)))

جوابیه معلم بعد از تصحیح:چ دهن گشادی !! :|

پ.ن:البته الان ک میبینم ربطی ب شیمی نداشت این سوال،یکم اطلاعات عمومی میخواست ک نداشتم:))
 

سیزیف

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
757
امتیاز
1,740
نام مرکز سمپاد
فـرزانگان
شهر
مشهد
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

آقا من پارسال خیلی گیج میزدم وقتی ازکتابخونه برمیگشتم بعد یبار ساعت ده شب زنگ زدم تاکسی جلوی کتاب خونه هم وایستادم تا تاکسی بیاد طرفم گفته بود پرایده سفیده خلاصه کوچه هم خلوت بود و من اولین پراید سفیدی که دم در کتاب خونه نگه داشت رو به فال ِ تاکسی گرفتم وسوار شدم و آدرس دادم که بعدش طرف برگشت و گفت "ببخشید ،من داداش ِ هلیام " با رویی شرمسار گفتم ببخشید و اومدم پایین و منتظر تاکسی وایستادم درحالی که هلیا و دوستان داشتن زمینو گاز میگرفتن . خیلی تجربه تلخ ِ مضحکی بود خلاصه .

پ.ن :یکبارم رفتم کتابخونه واسه بچه ها صحبت کنم مسئول کتابخونه گفت " دمت گرم نفیسه ، هر وقت بچه ها بیکارمیشن تو زنگ تفریح خاطره تو و داداش ِ هلیا رو تعریف میکنیم میخندیم " ، لازم به ذکر است آن ها حتی از تعریف کردن ِ این سوتی مضحک واسه اون پسر مو فرفری سیاه پوش وحشتناکه که میخواست دام بخونه واونم جلوی خودم نگذشتن .#با نهایت غم :-<:))
 

иιℓσσ

Niloo
ارسال‌ها
29
امتیاز
1,743
نام مرکز سمپاد
farzanegan amin1
شهر
esfahan
سال فارغ التحصیلی
1397
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

+ :خانم ،شمام بزرگ دوسدارین؟
-:حالا بزرگه خیلی هم نه ولی کوچیکم نه دیگ....

(+:یکی از دوستام سرکلاس
-:دبیرمون)

من و بغل دستیام: :)) :)) :)) :)) :)) :)) :-" :-" :-" :-" :-" :-" :-"
دوستم خطاب به من :توهم همونی ک من فکر کردم و فکر کردی؟ :-" :-" :-"
من:بدتر از اون حتی :-" :-" :-" :-" :-" :)) :)) :)) :)) =)) =)) =))


و داشتن درمورد سایز گوشی حرف میزدن :-" :-" :-" :-"
 

versa

کاربر فعال
ارسال‌ها
61
امتیاز
682
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
97
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

یکی از دوستام(مریمه اسمش) داییش قاری خیلی معروفیه.ازون بین المللیا
بعد یبار سرزنگ دینی دبیرمون قلم هوشمندشو در آورد که قرائت آیه ها رو بذاره
بچه ها بحثو کشیدن به اینکه صدای کدوم قاری ها تو این قلم هست

منم نه گذاشتم نه برداشتم داد زدم:

الان چیزِ داییه مریم تو چیزتونه؟؟ :|


یه صدنفری کشته دادیم ازون حادثه... :D :D
 

arezoo.s

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
151
امتیاز
1,808
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک مشهد
شهر
مشهد
مدال المپیاد
فقط نه فصل مورتیمر خوندم......
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

جمله تو ذهنم:بیاین فردا بریم برف بازی وعشق وحال
جمله ای که میگم:بیاین فردا بریم عشق بازی!!!!
:-" :-"
 

Suspected Girl

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
986
امتیاز
6,214
نام مرکز سمپاد
فرزانگان2
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
1397
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
علوم‌تربیتی
تلگرام
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

[با ولومِ صدای بسی بالا]:
- بابا خانوم فُلانی تا خلوته بیاین بریم تو اتاق بهتون بدم دیگه.
+ بچّه وایسا من اینا رو بذارم بالا میام بهم بده.
- نه نه همین الان بهتون بدم. :/ اینا میان شلوغ می‌شه نمی‌ذارن بهتون بدماااا!! توروخدا بیاین به‌تون بدم..
- تو فعلاً برو به خواهرِ صفا بده.
+ نه به خواهرِ صفا که خودتون باید بدین، من دیگه در اون حد روم نمی‌شه که بخوام به خواهرِ صفا هم بدم.
دوستان: چه خبره؟ کی می‌ده؟ بیاد به‌ما هم بده یه دور.


من دگ عرضی ندارم. :‌| و من الله التوفیق.
پ.ن: لازم به‌ذکره منظور کتاب بوده. :‌|
 
بالا