خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

سال 91 بود. دقیقا شب قبل از کنکور . با دوستم رفتیم بیرون شام بخوریم. فست فودی که رفته بودیم از این درای برقی شیشه ای داشت. شاممونو که خوردیم یه خانوم خیلی با شخصیت میخواست بیاد داخل ولی در رو ندید و محکم با صورت خورد تو در. خیلیییییی سعی کردم خودمو نگه دارم و نخندم. بقیه ی افراد داخل مغازه هم جلوی خودشون رو گرفته بودن. خلاصه خانومه با خجالت و اخم اومد توی مغازه. همون موقع من به سمت در حرکت کردم تا برم بیرون یکم بخندم و سبک شم که با تمام قدرت خوردم تو همون در... :-[ 8-} دیگه ملت نتونستن جلوی خودشون رو بگیرن و کل مغازه رفت رو هوا... تیکه ی جالبش اینه که اون خانومه از شدت خنده پخش شده بود کف مغازه [-(
 
پاسخ : سوتی‌ها

من دیشب داشتم برای مسیول مدرسه تو وایبر چیزی میفرستادم برای تصحیح و اینا بعد ایشون بعد اینکه همه رو فرستادم گفت مرسی عیدتونم مبارک و اینا بعد من یکم فک کردم که خب اینکه از اول عید منو دیده براچی الان داره میگه عیدت مبارک الان یادش اومده ؟ :)) با جدیت تمام گفتم ممنون عید شما ام مبارک سال خوبی داشته باشین :)) بعد الان یادم اومد که امروز عید عه :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوم راهنمایی بودم مارو بردن اردو مشهد :D

بعد رفتیم الماس شرق گروه بندی شدیم هر 10 تا با یک دبیر

منو دوست صمیمیم {زهرا} با هم دیگه بودیم و رفتیم تو یه مغازه و وقتی برگشتیم دیدم هیچکی نیست :D

و منم شیطون گفتم بهتر زهرا بیا تا طبقه ی بالا بریم بعد زنگ زدم به یکی از بچه گفتم هر وقت جلو در جمع شدین بهم خبر بده که سریع بیام

هیچی دیگه جلوی یه بدلیجات وایستاده بودیم میخواستیم دستبند بگیریم زهرا جلوی من بود :D من یه لحظه چشمم به عطر فروشی افتاد رفتم اونجا زهرا هم نفهمید دو دقیقه بعد برگشتم صحنه ای دیدم :))

" پشت زهرا یه پسره ای واستاده بود بعد زهرا هم فک میکرد منم یهو دستشو کشید گفت بیا اینو بگیریم :))

من همون جا زدم زیر خنده وقتی دستشو گرفت فهمید قضیه چیه =))

تو افق محو شدیم :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

چند باره که وقتی میخوام از داخل کلاس، برم بیرون در می زنم...!!! X_X X_X :| :))
خیلی رو خودم کار کردم دیگه اتفاق نیفته اما انگار درست بشو نیست... X_X :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

ما خیلی شیک و مجلسی این هفته جریمه شدیم ک تا 6 بمونیم مدرسه :-"
بعد فردا هم دوتا امتحان مستمر داریم از کل کتاب :(
حالا داشتیم بحث میکردیم ک هرکی بره خونه چیکار میکنه :د

من: شیما تو بری خونه چیکار میکنی؟

سارا: خانوم میخوان برن ایران برگر بعدشم برن سینما

ما: :)) =))

بعد تازه ما دو ساعت داشتیم واسه ایشون توضیح میدادیم که ایران برگر اسم یه فیلمه :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه روز تعدادی از بچه های ما عقب کلاس جمع شده بودن (قبل زنگ شیمی با اقای ق)و داشتن اهنگ میخوندن یه هو ورود معلم شیمیمون که بنده خدا یکم بد قیافه هم بود با اهنگ زیر همراه شد
خوشگلا باید برفصن ....(همراه با دست زدن بچه ها )
ما رو میگی: :)) =)) :))
اقا روی میگی: X-( X-(
بعدم اقا معلممون رفت و پشت میزش ایستاد و فقط 4 ،5 دقیقا به دوستم با اخم نیگاه میکرد
دوستم که اول میخندید ولی بعد گریه اش گرفت که دیگه اقا معلم نگاهشو از دوستم گرفت !!!
یک صحنه ای بود اخ دیدنی!
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز فهمیدم سر امتحان ریاضی 3+3 رو نوشتم 9 :-" :D
 
پاسخ : سوتی‌ها

از این شیشه رفلکس‌ها هست؟
سلف دانشگامون دورتادور دیوار داخلش شیشه رفلکس و آینه پوشیده شده.
بعد یه قسمت از دیوار هست که سلف آقایون و خانومارو متمایز می‌کنه و یه در هم داره که اونم به همین شکله.
منم رفته بودم جلو در، همزمان که داشتم ساندویچ می‌خوردم هی با ابرو و صورتم شکلک و قیافه‌های مسخره درمی‌اوردم :-" :)) یهو دیدم در باز شد دختره با یه حالت متعجب و شرمندگی رد شد رفت :)) :)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

وقتی تلفن زنگ میخوره طبق عادت بعد از اینکه سلام علیک کردیم قبل از اينكه بپرسه خوبی؟
میگم :"ممنون مرسی خوبم"
بعد در دور دستا محو میشوم :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

ایشون [نویسنده ی دوتا پست بالاتر از من، آقای داروساز :-" ]، چند وقت پیش یه پست گذاشت اینستاگرام. من دیدم پست رو. بعد چند دقیقه بعد که دوباره چک کردم متوجه شدم که پستش حذف شده. اومدم دلیلشو بپرسم :-" :

59592920815622231221.png


پ.ن: این "برم بنویسم" ها اشاره داره به همین پست :-" ینی ثبت این واقعه در این تاپیک :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها


بنده- خانوم دارم درست می‎گم دیگه. نقطه ی جوب و زوش‎شون[nb]ذوب و جوش. :|[/nb] باهم برابره. :|
معلّم شیمی- نقطه ی چی‎چی‎شون؟ :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از بچه ها میگفت مسابقه آمادگی جسمانی رفته بودن؛بعد این مانع ها هست که باید بپری از روشون ازونام داشته مسابقه :D بعد یه دختره ایی رفته شروع کرده اولش تند تند میدوئیده بعد رسیده به اون مانعا سریع دراز کشیده از زیرش رد بشه بعد داورا اومدن جمعش کردن :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

عاغا میخواید بلاکم کنید حذفم کنید هرکاری میخواید بکنید بکنید ولی باید بگم :D
دبیر ریاضیمون عصبانی بود اومد یه تیکه بگه اعداد گنگ و گویا یهو گفت اعداد گُند و گوزا
حالا دیگه مگه میشد از زیر میز بالا اومممممممممممممممددددد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ =))
یکی از دبیرای فیزیک سال دومم اصن خدای سوتیه ینی جوری که عاغا مامان باباش سوتی دادن این به دنیا اومد 8-}
خیلی هم جدیه
داشت دینامیک درس میداد خواست مثلا خیر سرش مثال بزنه.نه خدا وکیلی بخونید حرفشو ببینم گریتون میگیره یا خنده
گفت توی یه مسابقه ی دو یه عده طناب کشی میکردن... (:| خو الان ما هاج و واج که دقیقا باید چه عکس العملی نشون بدیم یا ابررررفرض این پدر سوتی ایرانه
حالا سوتی های لفظیش بماند که اب تو100درجه به جیش میاد--به چکش گفت...(بخدا روم نمیشه بگم)
من از فیزیک دوم هیچی یاد نگرفتم هربار با خودم گفتم پژمان دیگه جدی باش به درس گوش بده...بخدا نمیشددددد هی سوتی پشت سوتی یه قیافه س بسیار زشتی هم داشت که فک کنم خانومش نا بینا بوده اینو بهش دادن ~X(
عاغا اینا هیچیییییییی مرد گنده بوی گند عرق میداد بخدا میخواستم روز مرد یا معلم واسش مام بخرم نمیدونم شایدم داره ولی نمیدونه طریقه استفادش رو
عاغا این یه بار عین تو این فیلما اومد کتشو بپوشه منم میز اول یهو باد کتش(همراه بوی عرق)خورد به ما
عاغا چشتون روز بد نبینه...ای دنیا واسه ما تیره و تار شد اصن انگار یکی داشت گلومو فشار میداد نمیتونستم نفس بکشم هی میخواستم داد بزنم بابااااا برو اون ور خفه شدیم ولی اصن نمیشد صدام در نمیومد از بسسسس بوی عرق میداد...من تا یک هفته با دستگاه نفس میکشیدم
تمام مخاط بینیم سوختتتتتت این موهای دماغم همش ریخت له له شدماااااااااا
دبیر شیمیمون یه بار گفت کتری رو میذاریم رو اب
فعلا همین
خیلی از دبیر فیزیکه بدم میاد
من میخواستم یه فیزیکدان بشم ولی تا اینو دیدم که فیزیک خونده.گفتم باو بیخیال کلاس نداره رشتم با این یکی باشه میرم دندان دان میشم
 
پاسخ : سوتی‌ها

مادرم داشت تند تند حرف می زد بعد من هول شدم گفتم:"باشه باشه به خودت مثلث باش" =)) (مسلط)


یکی از دوستامم می گف از مدرسه برگشته بودم مامانم گفت:"اه بوی خورشید میدی." =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

گل آفتاب برگردون؟؟؟؟؟

فالور های اینستا ی بنده خدایی 2345k بود...
من: اوه! 2345 کیلو فالوعر داره ....
 
پاسخ : سوتی‌ها

اول مهر بود و مدرسه کتاب های کمک درسی رو داده بود و من هم دو ساک سنگین دستم بود و با هم سرویسیم داشتیم می رفتیم سوار ماشین بشیم که بهش گفتم:
"من باردارم، جلو می شینم"
دوستم:باردار.... :o
( :
 
پاسخ : سوتی‌ها

لحظه سال تحویل 1394 نزدیک بود....
این ماهیه هی تو تنگ لبشو می چسبوند ب تنگ ....

خواهرم کوچیکم: داره آب می خوره؟
من: پ ن پ داره بش لب میده ... [nb]من بارها گفتم وقتی خیلی ذوق زدم حالیم نی چی میگم، ن گفتم؟؟؟[/nb]

.
.
.

مامانم :|
بابام :|
ماهیه :|
تنگش :|
من :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

ما زنگ اول وآخر شنبه ها ریاضی داریم وامروز قرارا بود که امتحان بدیم

زنگ اول دبیر اومد سر کلاس بهش گفتیم که زنگ آخربگیره....اونم گفت باز زنگ دیگه ال بلش نکنین!(el va bel)


منم گفتم خانوم شما الش کنین ماخودمون بل رو میکنیم!!!!!!!!!

مهشاد: :o :o :o
نرگس: :)) :))
خودم: :-" :-"

با عرض پوزش البته
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه اقایی اینستای منو فالو کرد و توی بیو چیزی جز اسمش نبود
من اکثر فالوورام سمپادی هستن و توی بیو عشون سمپاد هست
این اقاهم فرداش ک رفتم پیجش دیدم توی بیوش نوشته سمپادی
 
Back
بالا