• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات سوتی‌ها

sadlove

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,382
امتیاز
31,812
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شـیراز
سال فارغ التحصیلی
93
پاسخ : سوتی‌ها

یه جمع سنی و شیعه بودیم . دوستای خونوادگی هستیم . بعد یکی از این شیعه ها داشت تعریف میکرد :
" اومدن میگن بذارین بچه گیرتون بیاد . چرا خانومهایی ک تازه ازدواج کردن بچه ندارن . چرا بیشتر خونواده ها تک فرزندن . حالا این وسط کی باید خرج بچه ها رو بده ؟"

همه نگاهها این لحظه ب این بنده خدا بود ساکت ساکت . مکث کرد یه مین . بعد با هیجان و خیلی جدی گفت : "عمر خطاب"


:))))) =)))))

بعد هم ک فهمید سوتی داده به رو خودش نیاورد .
بنده های خدا هیچی نگفتن :D
 

زﮩرا

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
706
امتیاز
8,250
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱
شهر
کِرمان
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
کرمان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

یعنی امروز بعد از شنیدن جمله ی " اگر شوهر من همجنس گرا باشد ... " از یکی از بچه های سرویس به قدری سرخ شدم که دیگه طرف سخنشو قطع کرد و من در پوست خودم نمی گنجیدم خدا شاهده خب :))
 
ارسال‌ها
148
امتیاز
1,346
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
مدیریت کسب و کار
پاسخ : سوتی‌ها

معلم فارسیمون تو دبیرستان میگفت یاد بگیرین متن رو خوب و با صدای رسا بخونین. و متن درس هارو بچه ها میخوندن تا جایی که اشتباه بخونن و نفر بعد بخونه و همینطور الی آخر.
آقا جاتون خالی من با اعتماد به نفسی که داشتم شروع کردم به خوندن ! درس کلبه عمو توم بود که اینطوری شروع می شد : (در آن دوران آزار های جسمی و روحی بیداد میکرد ...) من اومدم بخونم:
در آن دوران آزار های جسمی و جنسی بیداد میکرد ...
با معلم هم رودربایستی داشتم بیرون از مدرسه منو میشناخت، شما کلاسو فرض کن دیگه.
 

قاصدک

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
539
امتیاز
3,393
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بیهق
پاسخ : سوتی‌ها

بعضی وقتا مثلن دارین رد میشین پاتون می خوره به کفش یکی ٬ میگین « ببخشید »...
امروز داشتم تو خونه راه می رفتم ٬ پام خورد به بالش ٬ گفتم «ببخشید» = ))
 

مت

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
147
امتیاز
3,640
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرمان
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس دیفرانسیل بودیم؛ ردیف اول خیلی حرف میزدن معلم گفت هرکی حرف بزنه
خره هرکی هم حل نکنه خیلی خره...
یکی از بچه ها گفت عاغا یه جمله ای هم هست که :
" گوینده خر است "
:)) :))
 
ارسال‌ها
1,546
امتیاز
26,904
نام مرکز سمپاد
ضروری
شهر
ضروری
سال فارغ التحصیلی
0
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم عکس نشون می‌دادم به یه نفر، یکی از عکسا، عکسِ دو نفر از آشناهامون بود. طرف گفت: «اون وسطیه چقد شبیهِ آقای روشنه»
گفتم کلا دونفر هستن باز وسطی شبیه آقای روشنه یعنی چی الان دقیقاً؟ :)))
 

sadlove

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,382
امتیاز
31,812
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شـیراز
سال فارغ التحصیلی
93
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز تو یه محیط عمومی با دوستم بودیم بعد بحث یزدیا بود گفتم یزدیا لهجشون خیلی بده اصن نمیشه فهمید چی میگن زشت هم هست :-"

بعد یه خونواده کنارمون رد میشدن مرده در اومد گفت اصن هم لهجشون بد نیست :-"

دوستم گفت شما کجایی هستین ؟

گفت یزد :-"



× حالا لهجشون بد نیستا تو اون لحظه نمیدونم چرا اینجوری گفتم :-" فقط نمیشه فهمید چی میگن :-"
 

Robek

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
353
امتیاز
1,420
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شیراز_کرمان
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
شیراز
رشته دانشگاه
پرستاری
پاسخ : سوتی‌ها

امروز سرکلاس زیست،استادمون گفتن ک زمان دانشجویی بچه ها از سطح پوست و دهانشون کشت میدادن تا بتونن انتی بیوتیک هارو روشون آز کنن...
WISPY!!!‎جان برگشت گف وای خانم چجوری تو دهنشون تحمل کردن...وای،تونستن؟

ایشون فکر کردن "تو"د دهنشون کشت میدادن:‏D
 

Rain Man

Monsieur Noir
ارسال‌ها
198
امتیاز
1,750
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
University of Alberta
رشته دانشگاه
Computing Science
پاسخ : سوتی‌ها

سر زنگ آخر کلاس ریاضی بودیم همه هم خسته بودیم.
استاد هم مشغول تدریس و اعصابشم کلا خورد بود

یه دفعه از سمت پنجره کلاس صداهای عجیب غریبی اومد...
چند بار هم تکرار شد

یه دفعه دبیرمون برگشت درحالی که با چشمان غضبناک مارو نگاه می کرد داد زده میگه:
"خفه میشی یا بیام خفه ات کنم بــــــــــیب(سانسوره :د) !!!"

بعد کل کلاس داشتن میزارو گاز میزدن =)) =)) =)) =))

حالا صدای چی بود؟؟
صدای یه قمری بدبخت که نشسته بود رو درخت رو به رو کلاس داشت میخوند :)) :))
 

Mah O_o

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
254
امتیاز
3,509
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
96
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از بچه ها هستش که خیلی خوشاله
هررررچی میگی میخنده::
کشمش دم داره =)) =)) =)) =))
کشمش =)) =)) =))
کش =)) =))
ک =))

:|

اعصاب منو خورده ی پا سوتیه
 

ایلیا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
2,799
امتیاز
15,064
نام مرکز سمپاد
حلی
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
97
مدال المپیاد
تلاشی بیهوده در المپیاد زیست شناسی!
دانشگاه
هنر تهران
رشته دانشگاه
عکاسی
پاسخ : سوتی‌ها

-چهارشنبه سوری چندشمبس؟ -با قصد اسکل کردن میپرسد-
+دوشنبه :-?
×نه چهارشنبس :-?
-در کمال تعجب اسکل می‌شوند-
 

maryamak

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
6
امتیاز
124
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نیشابور
پاسخ : سوتی‌ها

یه سایتی بود مخصوص سرگرمی و اینا شایدم دیده باشینش. فیلتر شد ولی :| که تو وایبر پخش شده بود که مثلا میزان عشقت له معشوق هاتو اندازه میگرفت! ( ای خدا!!) بعد باید اسم خودتو و اسم کسایی که دوستشون داری بنویسی( ینی هرکی نوشته بسی مایه شادی ما شد!) بعد میزنی رو کلید اندازه گیری عشق....
.
.
هیچی دیگه! پیام میده الان هر چی نوشتی اعم از اسم خودت و اون سه نفر به ایمیل فلانی که خواسته سرکارت بذاره فرستاده شد! :|
من به همین روش دختر عمومو اسکل کردم بسی حال کردم :D ;;)
 

naeemeh

کاربر فعال
ارسال‌ها
47
امتیاز
93
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
مرند
پاسخ : سوتی‌ها

بعد از زنگ ریاضی رفتم کارنامه مو گرفتم.ریاضی و زبانم کم بودن.منم عصبانی رفتم تو کلاس بدون اینکه اینور اونور رو نگاه کنم گفتم ایشالا هرکی ریاضی و زبان رو اختراع کرده یه بلایی سرش بیاد که ناگهان دیدم معلم ریاضی مون که هنوز نرفته بود داره با یه لبخند خبیثانه منو نگاه میکنه.هیچی دیگه.زود گفتم فقط زبان!!!!
 

tara.7

کاربر فعال
ارسال‌ها
63
امتیاز
474
نام مرکز سمپاد
farz1
شهر
esfahan
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم از روی متن مطالعات توی کلاس میخوندم که از بس خونده بودم دهنم داشت کف میکرد.! به این جمله رسیدم : البته در مناطق نزدیک آب ها ، کشاورزی رونق داشت. حالا من : البته در مناطق نزدیک آب ها ، کشاورزی روغن داشت! :))

..
دیروز دبیر شیمی ما ، داشت با کاغذ صافی دو تا ماده رو جدا می کرد بعد گفت: کدوم ماده، داره نمیاد بیرون؟!!!!!!!!!!!!!! :)) :)) :)) :))

حالا ما داشتیم میترکیدیم منم کنارش بودم هی هر هر میخندیدم. برگشت بهم گفت: کوفت! بعد روشو برگردوند و من درآن لحظه کتابم رو از رو میز درآوردم و بعد در حال خنده خواستم ادای اینکه دارم با کتاب میزنم تو کمرش رو در بیارم که نزدیک بود واقعی محکم بهش بخوره! هیچی دیگه بزور خودم رو نگه داشتم و بچه ها هی میخندیدن و دبیر فکر میکرد برای کوفت می خندن!
.........
پارسال دبیر زیست داشت تعریف می کرد که دو نفر دکتر (از فامیلاشون ) می خواستن با هم ازدواج کنن که هر دو ماژور بودن. نمیتونستن. بعد گفت: پسره دیگه نخواست ازدواج کنه، ولی خیلی پسر متشخصی هم بود!. بعد من جمله متشخصی بود رو درست نشنیدم بعد با حالت عشوه و سوالی گفتم: متشخص بود؟ بعد خانوم به من زول زده بود! بچه ها هم هر رهر هر به من میخندیدند. :)) :)) تا دو هفته و حالا هم بعضی موقع ها بهم میگن و میخندن.
 

paml

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
199
امتیاز
1,687
نام مرکز سمپاد
شهيد بهشتی
شهر
اهواز
دانشگاه
شهیدبهشتی
پاسخ : سوتی‌ها

اين سوتيه دوستمه

آقا/خانوم سر كلاس نشسته بوديم قرار بود معلم تك تك صدا كنه بريم برا تمرين حل كردن
اين دوست منم كلا درس نخونه و اون موقع ها بغل هم ميشستيم ^-^
هيچي ديگه اين كلش و برد زير ميز كه معلم نبينتش :-"
بعد معلم يواش بلند شد آهسته بش نزديك شد موهاشو كشيد كه سرش و از زير ميز بياره بيرون :-$
اين دوستمم فك كرد منم دارم كرم ميريزم
ميگفت:
آخ آخ آخ ***ش ول كن الان ميبينه منو :)) :)) :))
هيچي ديگه معلم انداختش بيرون كه هيچ تا آخر سال هم باش بد بود :D
 

Mrs.Clever

Kelidelia:
ارسال‌ها
102
امتیاز
794
نام مرکز سمپاد
farzanegan1
شهر
kerman
سال فارغ التحصیلی
95
مدال المپیاد
....المپیاد زیست
دانشگاه
zaums
رشته دانشگاه
Medicine
پاسخ : سوتی‌ها

زهرا: هی هی نگاه
اسم خانم عسکری ارادتمند هست نگاه کن
من:چی؟
زهرا:نگاه پایین برگه امتحان نوشته
ارادتمند عسکری [nb]من باید به این بشر چی بگم :-< [/nb]
 

زﮩرا

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
706
امتیاز
8,250
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱
شهر
کِرمان
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
کرمان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از چشم عسلی !!! :
زهرا: هی هی نگاه
اسم خانم عسکری ارادتمند هست نگاه کن
من:چی؟
زهرا:نگاه پایین برگه امتحان نوشته
ارادتمند عسکری [nb]من باید به این بشر چی بگم :-< [/nb]

شما از من اجازه گرفتی ؟؟؟
 

samira16

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
481
امتیاز
3,080
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
گنبد کاووس
مدال المپیاد
ندارم :-&quot;
دانشگاه
دانشگاه گلستان-گرگان
رشته دانشگاه
مهندسی عمران
پاسخ : سوتی‌ها

یه صبح زیبا که کلاس 8صبح داری...

من: وای بچه ها من دیگه امشب ظهرا نمیخوابم (:|

دوستان سر سفره صبحانه: :O :| =)) =)) یکی اینو بیدارش کنه :-"
 

ریحان خاتون

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
198
امتیاز
906
نام مرکز سمپاد
استعدادهای درخشان فرزانگان
دانشگاه
بیرجند
رشته دانشگاه
علوم ازمایشگاهی
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از قـآصــدکـــ :
بعضی وقتا مثلن دارین رد میشین پاتون می خوره به کفش یکی ٬ میگین « ببخشید »...
امروز داشتم تو خونه راه می رفتم ٬ پام خورد به بالش ٬ گفتم «ببخشید» = ))
اخ گفتی
من یه بار داشتم تو بازار راه می رفتم خوردم به این مانکن های دم در مغازه
برگشتم بهش گفتم ببخشید :)) :)) :)) =))
 

Roy@ 188

کاربر فعال
ارسال‌ها
56
امتیاز
369
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بابل
سال فارغ التحصیلی
1395
پاسخ : سوتی‌ها

من یه کیف دارم که بندش خیلی بلنده و موقع راه رفتن به زانوم میرسه... :D :D :Dیه روز تو تاکسی،پشت و کنار در نشسته بودم،یه پسره میخواست سوارشه...منم میخواستم برم اونورتر بشینم ولی بند کیفم تموم نمیشد...پسره هم فکر کرد که من اونورتر نشستم...و نشست...ولی روی من بیچاره... :(( :(( :(( خیلیم سنگین بود... :(( :(( :((
نتیجه گیری اخلاقی:هیچ وقت بند کیفمونو بلند نکنیم...
 
بالا