پاسخ : سوتیها
با خانواده رستوران بودیم
منم هندزفری گذاشتم تو گوشم تا وقتی که غذا رو میارن
گوشیمم دستم بود داشتم با دوستم حرف میزدم که یک دفعه مامان تکونم داد و شروع کرد حرف زدن با من
منم هول شدم بجای اینکه هندزفری رو در بیارم ببینم مامان چی میگه عینکمو از رو چشمم برداشتم

بعدم با چشمای گرد شده زل زده بودم به مامان که چرا بازم حرفاشو نمیشنوم
با خانواده رستوران بودیم
منم هندزفری گذاشتم تو گوشم تا وقتی که غذا رو میارن
گوشیمم دستم بود داشتم با دوستم حرف میزدم که یک دفعه مامان تکونم داد و شروع کرد حرف زدن با من
منم هول شدم بجای اینکه هندزفری رو در بیارم ببینم مامان چی میگه عینکمو از رو چشمم برداشتم


بعدم با چشمای گرد شده زل زده بودم به مامان که چرا بازم حرفاشو نمیشنوم
