خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

1. به خیابون پهن میگم خیابون کلفت :))
2. یه بار به"رکتور هسته ای" گفتم کارخونه انرژی اتمی=))
3.قلب و عکس هم خیلی دارم مثلا به لامپ گازی یه بار گفتم گاز لامپی ;D
پ
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو خانواده ما یکی هس که مغز اقتصادیه !!
بعد برنامه ریزی برای پولا تو مراسم عزا و عروسی و خیلی چیزای دیگه به عهده ی اوشونه
یعنی بهترین چیزارو با کمترین قیمت می خره !!
عقد کنون داداش اوشون بود ، اونم سر سفره رو گرفته بود داشت واسه خودش حساب کتاب می کرد که یه دفعه میشنوه عاقد می گه: وکیلم؟
اوشون:عروس رفته گل بچینه
(منم کنار اوشون : چی می گی بابا ؟ :)) :)) =)))
عاقد: خانوم انگار خیلی عجله دارین . از آقای دوماد پرسیدم!! :))
دوماد: :))
خود شخص: :)) =)) داشتم حساب کتاب می کردم
کل مجلس: :)) :)) =D>
 
پاسخ : سوتی‌ها

بچه تر که بودم ، یادمه دختر خالم یه بار یه کتار ِ بدی کرد ؛ بعد باباش ازش خیلی عصبانی شد.
بعد گف : پدرت ـو در میارم ! :-L
ما همه =)) =))
خودش ـم که فهمید به رو خودش نیورد . :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر ناهار بودیم بعد یکی زنگ زد خونمون
تو خانواده هم من همیشه مجبورم تلفنا رو جواب بدم :-L
من عصبی شدم گفتم تو روح اونی که این وقت روز زنگ میزه
بی وجدان عوضی
بعد رفتم گوشیو بردارم دیدم مادربزرگم از پشت تلفن میگه: سلام :|
مامانم : :-w
من : :-"
نکته اخلاقی
قبل اینکه به کسی که پشت تلفنه فوش بدین شماره رو نگاه کنین :|
 
پاسخ : سوتی‌ها

یادمه یه روزی یکی از فامیلامون زنگ زد خونمون.
بعد.پدر گرام گوشی رو.برداشت .بعد از ده دیقه طرف میخواست خدافضی کنه.
عوض اینکه بگه از طرف من بچه ها رو ببوس و به خانوم سلام برسون.
گفت :خانوم رو.ببوس و به بچه ها سلام برسون. :))
بعد طرف هم نفهمیده بود چه گافی داده.
بعد.من.رفتم نزدیک بابام و آروم با خودم گفتم .;درستش اینه که بگی بچه ها رو.ببوس و به خانوم سلام برسون.
راستشو بخواید فک کنم طرف فهمید.آخه یه دفه قطع کرد... :دی
 
پاسخ : سوتی‌ها

من تو کانون زبان می خونم. یک جزوه خریدم واسه معنی لغات.
2 تا لغت نظر منو جلب کرئ. خواستم شما هم بدونین.

لغت: what in the world معنی: what the fuq!

لغت: Winnipeg معنی: شهر وینی پگ (پایتخت استان مانی بوتا.

حالا نمی دونم چرا معنی کرده what the fuq و پایتخت چه ربطی به استان داره؟ ;D ;D ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی آقای نجار:ما نتایج رو به مردم رسانده خواهیم کرد!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

داییم رفته بود wc ;D بعد اومده بیرون میبینه من میخندم
منم چادر دستم داشتم میرفتم نماز بخونم
- ها ؟! چی شده تبسم؟
- هیچ چی داییجون می خواستم بگم قبول باشه دیگه نگه داشتم تو خودم
داییم: :)) :)) =)) =)) واقعا هم قبول باشه (سه ساعت مونده بود اون تو :)))

کلا من درگیرم که مردم از اون تو میان بیرون چی بگم بهشون . یه ده بیس بار به مردم گفتم خسته نباشید :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفته بودیم مهمونی داداشم4 سالش بود اون موقع
بعد صاحب خونه نشست و داشت بابام حرف میزد که میوه نیز ررو میز بود
داداشم:بابا اینا چیه؟ ;;)
ما: :))
بابام: هلو دیگه
داداشم:خوردنیه :-/
و ما: =))
بابام:اره دیگه پارسال خریدم خوردین
داداشم:دروغگو اصن تو که از این چیزا نمیگیری [-(
خلاصه ابرو نذاشت برامون :))

-----------

قرار بود خونه دوستم تولدشو بگیریم ولی بدون اطلاع قبلی بعد از مدرسه .بعد ماماان یکی از بچه ها به اسم هستی اومد دنبالمون
تا مامانش ,دوست ما ینی صبا رو دید خیلی با خوش حالی میگه تولدت مبارک صبا جان
ما: #-o :-L
بعد هستی میگه چی میگی مامان تولد صبا که الان نیس اصن
خلاصه صبا فهمید دیگه اصن انقد فحش دادیم به بدبخت ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

امشب دختر عموم گوشيشو داد يه جك بخونم وقتي خوندم يه عالمه خنديدم
پسر عموم(4-5سالشه)اومده مي گه كدومو خوندي
نشونش دادم ميگم اينو(براش نخوندم)
بعدش بلند زده زير خنده
ميگم به چي مي خندي ميگه به جكي كه خوندي ديگه
من (:| (:| 8-| :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

بچه بودم (نمیدونم شاید6 ساله) داشتم با خواهرم دعوا میکردیم بعد خواهرم رف تو اتاق و درو قفل کرد منم که عصبانی شده بودم( X-( ) یه لگد زدم به در، حالا از شانس گند ما ،نمیدونم این دره چش بود که یه ذره (!!؟؟) سوراخ شد. و ما هم عکس پسر داییمو چسبوندیم اونجا!!!
بعد یه روز که مهمون اومده بود بچشون از کنجکاوی رفتو اون عکسرو کند!!!!!! حالا مارو میگی میخواستیم بریم بچه رو شتک کنیم!! X-( X-( X-( X-(
منو خواهرم: X-( X-( :-" :-" :-" :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه دفعه توی مدرسه بودیم داشتیم به سمت درمدرسه می رفتیم ازپشت داشت یه ماشین میومد من گفتم بچه هاالآن ماشین میادزیرتون

دوستم گفت منظورت این بودکه شمامیرین زیزماشین نه

گفتم نه منظورم این بودکه ماشین میادروتون ;D ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

اقای میرزایی هم تاثیرات اقای خیابانی رو گرفته،
گل زدیم ورداشته میگه:الان ایران به هواست:-D:-D
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز گوشی دختر داییم زنگ خورد بعد گوشیشو داد به من گفت بهش بگو گوشی خودته منم نیستم !!!! منم از همه جا بی خبر ؟؟؟ اصلا نمیدونستم پشت خط کیه جواب دادم. تا گوشیو جواب دادم هوووووووووووووووووول کردم نذاشتم بدبخت سلامشو کامل بده تندی گفتم : سلام با دختر دایی من کار دارین ؟؟؟ همونجا بود که دیدم یکی اومد پس ـه کلم با مخ رفتم تو دیوار !! هیچی دیگه دختر داییم بود با جیغ و داد گوشیرم ازم گرفت و قطع کرد !!! بیچاره اون پسره :|
 
پاسخ : سوتی‌ها

خواهرم امسال اول دبیرستان سمپادروتموم کرده!
به داداشم میگه : کامپیتر رو روشن کن بیام!
تیزهوش مملکت!هوش سیاهی دیگر!

پارسال روزاعلام نتایج کنکور:
تلفن : دییینگ:
-اه سلام حال شما خوبید:همکارمامانم بود
بدم گوشی رومامانم؟
نه عزیزم زنگ زدم بپرسم رتبه ات چند شد؟ :-?
من : :oببخشیدمن سومم سال دیگه کنکورمیدم !
اون : :-[آها ببخشید بای


دخترعمه ام اس داد همون موقع :
سلام چطوری رتبه ات چند شد؟ :-?
من: :(( :((بابا من سال دیگه کنکورمیدم چرا هول کردین :)) :))
دخترعمه ام بودا =))هیچی دیگه تا اخرشب ادامه داشت
براوردکردیم امسال دراعلام نتایج واقعی تلفن میسوزه =)) بس که ملت چشم دوخته ان به من :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتي مدير:
بچه ها رفته بودن اعتراض برا پيك كارسنج عيد... ميگفتن خانوم! ما ميخايم بريم مسافرت اينترنت پيدا نميشه كه جوابارو بفرستيم.... :-L
مدير: آخرش اينه ك ميخاين برين خارج ديگه (با يه حالت ما هم خارج رفتيم! :-") خوب اينترنت خارج از كشور ك خيلي خوبه من خودم همش از اينترنت خارج از كشور استفاده ميكنم =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

آقا این سوتی من نیست سوتی دبیر مطالعاتمونه:
جلسه اول اومده مثلا پند و نصیحت کنه میگه:
بچه ها این بوی فرند ها و بوی گیرل ها که ......
حالا کلاس از خنده بچه ها به لرزه افتاده!!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه آقایی زنگ زده بود خونمون شماره موبایل بابامو میخواست

من در حال شماره دادن: نوزده
ایشون: بلـــــه
من که فکر میکردم متوجه نشده با صدای بلندتر و و تاکید بیشتر: نـــــــــــوزده ;D
ایشون: بلــــــــــــه
من دوباره صدامو بردم بالاتر و شمرده : نــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو ز د ه ~X(
ایشون اینجوری :-L: بله خانوم فهمیدم بقیش لطفاً
من: X_X
ایشون: :))
 
Back
بالا