• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات سوتی‌ها

Mostafa.Ahmadi

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
113
امتیاز
2,277
نام مرکز سمپاد
بهشتی
شهر
زنگان(عرب ها میگویند زنجان)
پاسخ : سوتی‌ها

سالار عقيلي يه آهنگ داره،بيت آخرش اينه:

به سرِ سبزِ تو اي سرو كه گر خاك شوم ناز از سر بِنَه و سايه بر اين خاك انداز

تو يه جمع خانوادگي بوديم ، اومدم همخواني كنم ، يهو قاطي كردم ـو تو مصرع آخر هرچي "س" و "خ" بود جابجا گفتم!!!!!

امكان نداره بتونيد قيافه منو تصور كنيد........خيلي بد شد......
 

SHAMIM.J

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
924
امتیاز
10,005
نام مرکز سمپاد
.
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
ع پ گلستان
رشته دانشگاه
نرسینگ
پاسخ : سوتی‌ها

خونمونوچندسال پیش عوض کرده بودیم.خونه قبلیمون آپارتمانی بود.هرکی باهمسایی بالایی کارداشت زنگ مارو اشتباهی میزد!ماام همیشه میگفتیم زنگ بالایی رو بزنین.بعدش خونمونوعوض کردیم این یکی 1طبقه بود.اتفاقاهمسایه بغلی فامیلش با همسایه بالایی خونه قبلی یکی بود.یه بار یکی زنگ ماروزدگفت منزل فلانی؟منم برداشتم گفتم زنگ بالاروبزنین!بعدچنددیقه برگشتم دیدم اون بنده خدا هی اینورو اونورو نیگا میکنه هی بالارو نیگا میکنه میبینه هیچ طبقه ای موجود نمیباشد!دوباره آیفونو برداشتم گفتم منظورم طبقه پایین بود!گفت ینی زیرزمین؟!!بعدیادم اومدکه چی گفتم!! :Dحواسم پرت بودخب!!!
 

maryammovahedzadeh

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
628
امتیاز
7,439
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
97
دانشگاه
یزد
رشته دانشگاه
مهندسی معماری
اینستاگرام
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از (: vampire girl :) :
ممنون از تشکر شما :D
میخواستم بنویسم : ممنون از توجه شما.... :D
 

melika74

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
256
امتیاز
1,822
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ناحیه2
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
SBUK@
رشته دانشگاه
Software Engineering
پاسخ : سوتی‌ها

رفتم مغازه به مرده گفتم اندازه 2تومن لواشک بهم بدین وقتی داد گفتم ببخشیدچندشد :D
+ببخشیداقا1نوشابه زود و1قرمزم بدین :D
 

Hitler

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
246
امتیاز
326
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
سنندج
دانشگاه
دانشگاه کردستان
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
پاسخ : سوتی‌ها

وای من همین چن دیقه پیش یه چی تو

سریال مورد علاقتون
نوشتم بعد یه جا نوشتم ثوتی دادی :))

بعد الان برین نگاه کنین بعد یه لایک که بهم دادن خودم خوندمشو [-o<کردم کسی ندیده باشه

+ویرایشم کردم :-[
 

شبنم...

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
247
امتیاز
1,309
نام مرکز سمپاد
فرزانگان(مادر)
شهر
سیرجان
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : سوتی‌ها

خواهر دوستم (کلاس پنجم)دیده کتاب علومش کثیف شده رفته متنه کتابو تو دفترش تمیز نوشته
تمامه کتابو
 

مهدی

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,112
امتیاز
7,383
نام مرکز سمپاد
علامه‌حلی
شهر
تهران
مدال المپیاد
کامپیوتر
دانشگاه
دانشگاه تهران. :دی
رشته دانشگاه
آمار. :دی
پاسخ : سوتی‌ها

من دوران راهنماییم تو سمپاد نبودم و این خاطره مربوط به سال دوم راهنماییم میشه.
*
یه روز صب مراسم صبحگاهی تموم شده بود و ما منتظر بودیم که بفرستنمون سر.کلاس. بعد یه دفه این مدیرمون میکروفن رو گرفت و شروع کرد به صحبت.
در همون زمان صحبت کردن مدیر.دوتا از سوم هامون شرو کردن با هم صحبت کنن.
بعدش این ناظم ما دوبار بهشون تذکر داد.
آخر بهشون گفت:هی گوسفند.این الاغ (اشاره به مدیر :-" )داره واسه تو عرعر میکنه .تو داری اونجا واسه خودت می چری.
کل مدرسه رفت رو هوا.مدیرمون هم هی داشت رنگ عوض میکرد عین آفتاب پرست.
منم انقد خندیدم که داشتم از در مدرسه میرفتم بیرون ناخودآگاه.
=))
 

areh

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
131
امتیاز
975
نام مرکز سمپاد
دبیرستان هاشمی نژاد 2
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
دانشگاه علوم و فنون هوايي ستاري تهران
رشته دانشگاه
مهندسي تعمير و نگهداري هواپيما
پاسخ : سوتی‌ها

یک مغازه تو راه مدرسه و خونمون هست که همچین کاغذی رو چسبونده جلو در :

همسایه ی گرامی پارک کردن جلوی درب منزل و پارکینگ بلا مانع می باشد حتی برای چند ساعت

حالا معلوم نیست بلا مانع یعنی چی یعنی همه برن پارک کنن یا پارک نکنن بد بدخت اومده کلاس بزاره =)) :)) =))
 

آیدا :)

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
858
امتیاز
2,637
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امام رضا(ع)
شهر
لاهیجان
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز رفته بودم کلاس زبان، مانتویی که دوستم پوشیده بود رو نشون دادم و گفتم : اه.... کفشات رو عوض کردی؟!!!! بعد که فهمیدم چی گفتم وسط کلاس از خنده منفجر شدیم !!!!!!!!!!
بعد معلم مون شد این L-:
ما هم شدیم این ^#^ ^#^
 

N.Y.M

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
523
امتیاز
3,789
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
TEH
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
امیرکبیر
رشته دانشگاه
مهندسی برق
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از خانومای میانسال فامیل دیروز بعد مهمونی با خنده در حالی یاداوری ی خاطره:(فضاسازی :-")

اب نمک که رفته بودید ... ! -----> نمک آبرود منظورشون بود ! :| :D
 

prosur

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
114
امتیاز
1,015
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نیشابور
پاسخ : سوتی‌ها

به خواهرم میگم برو تو حیاط بازی کن ،خونه جای توپ بازی نیس.
میگه: نه نمیرم
میگم: چرا خب؟
میگه میترسم سوسکمار داشته باشه...
حالا من موندم منظورش سوسکه،ماره یا سوسماره؟؟؟؟؟؟ :D :D :D
 

soliloquize

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
169
امتیاز
2,990
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرج
مدال المپیاد
شیمی ...
پاسخ : سوتی‌ها

امروز تو پارک زیرِ درخت بید داشتم کتاب می خوندم از اول صُب ، بعد نزدیکای ظهر شده بود یهو دیدم یه دست مردونه اومد جلو صورتم که بستنیم داشت :O =P~

اصن به صورت طرف نگا نکردم بلند شدم که برم همین جوری هر چی از دهنم در میومد گفتم ... :-"

یهو دیدم صدا عمومِ میگه چرا فُش میدی؟ :O X-(

خب عمو جان میای یه اِهنی اوهونی چیزی آدم همین جوری که یهو دستشو نمی بره سمت دیگران بستنی بده :-"
 

Mostafa.Ahmadi

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
113
امتیاز
2,277
نام مرکز سمپاد
بهشتی
شهر
زنگان(عرب ها میگویند زنجان)
پاسخ : سوتی‌ها

ديروز پسرخالم تريپ بنفش زده بود.....گفتم:ميدوني بنفش ، رنگ طرفداراي روحانيه؟

گف:آره...چفيه م رنگ جليليه!!!!

پسر خالم (مثلا من خيلي حاليمه!!!) : B-)

من (تو ذهنم اين دعا رو تكرار ميكردم : خدايا همه مريضارو شفا بده!!!) : [-o<
 

jh.hamideh

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
281
امتیاز
2,111
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
B!N@b
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علوم پزشکی تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار دختر داییم(ندا) از داداشش ناراحت بود بعد هی از اون و زن داداشش بد میگفت... حالا ما بعد چند هفته همدیگرو دیدیم. یکی برگشته رو به هردومون گفت : میگن زن داداشت خوشگله ندا. اره؟
و من نذاشتم ندا حرفی بزنه فوری گفتم : نه اصلا خوشگل نیست. نمیدونم چرا میگن خوشگله و...!!! X_X
و هر دوشون مات و مبهوت منو نگاه میکردن. منم همچنان که داشتم بد میگفتم در تعجب بودم که چرا این طوری نگام میکنن! :-?
و من بعد چند ماه فهمیدم اون موقع چی گفتم و چرا نگاها اون طوری بود! :D
 

مهدی

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,112
امتیاز
7,383
نام مرکز سمپاد
علامه‌حلی
شهر
تهران
مدال المپیاد
کامپیوتر
دانشگاه
دانشگاه تهران. :دی
رشته دانشگاه
آمار. :دی
پاسخ : سوتی‌ها

من یکی از عادت هایی که دارم اینه که وقتی میرم.دستشویی یا حموم با صدای بلند آهنگ میخونم.
بعد یه روز قرار مهمون بیاد.اون هم از مهمونایی که من بشدت باهاشون رودربایستی داشتم(الان هم همینطوره) و من هم به شدت :-& بودم.
با خودم گفتم تا مهمونا بیان برم تا راحت بشم وگرنه بعدش روم نمیشد
بعدش من رفتم.دیگه وارد دستشویی که شدم.کلا یادم رفت همه چیو.بعد کلی آهنگ خوندم.
نگو اونا اومده بودن و تمام مدتی که من داشتم اواز میخوندم گوش میکردن.
بعد که اومدم بیرون بهم گفتن:آقا مهدی.صدات خوبه ها :-[
من هم یه دفه گفتم:مرسی .شما بیشتر
فک کنم اشتباهی اومدم.و سریع رفتم دستشویی دوباره.و همون جا موندم تا یه ساعت.
بعد اینا هم نمیرفتن. ~X(
آخرش دلم ـو به دریا زدمو B-) با افتخار تمام اومدم بیرون.
که یه دفه خوردم زمین X_X
 

angry girl

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
183
امتیاز
2,490
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرمان
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم سیب سرخ میکردم خواهرم اومدناخونک زد;
من: ریحانهههههههه!!!!!!!
خواهرم: بی ادب!
من: ‏‎ :Dمگه بهت فحش دادم.
خواهرم:‏‎ :D :D
 

shinymoon

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
291
امتیاز
2,673
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
tbriiizzzz
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
دانشگاه تبریز
رشته دانشگاه
زبان و ادبیات انگلیسی
پاسخ : سوتی‌ها

سوار تاکسی شدیم من مامانم دختر خالم دوم راهنماییه چه باندیم داشت خوبه تاکسی بود اهنگ گذاشته چی؟؟ ;))

::::من تو رو تو کی واسه کی تب داری ای وای....!! ;;)

من: :D....پیس....پیس...مامان لامصب بببین چی باز کرده الان من رقصیدنم گرفته!!!!!! :D

دخترخالم: {-8 اره منم نمیتونم خودمو کنترل کنم!! =))

مامان:داره ادا درمیاره خاک بر سرم خاک تو سر تو فرشته مثلا بزرگتری از بچه دوساله ام بدتری! :-w

من:مامان چیکا کنم!! :D

به جان خودم کاری نکردیم تا خاستیم با دختر خالم یهدونه فقط یه کوچولو شونمونو بندازیم بالا دیدیم راننده از اینه دید منفجر شد از خنده! =))

بعد من: ^#^ مامان احیانا پیاده نمیشیم!!! :-"

دخترخالم: :-"!!!!!

:D :))
 

خودتی

کاربر فعال
ارسال‌ها
30
امتیاز
301
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ناحیه 1
شهر
کرمان
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از دوستان گرام رمزعبورشو داد بهم گفت:من نمیبونم برم سمپادیا ببین پ.خ دارم یان؟!ما هم رفتیمو دیدیم ن بابا خبری نیست بعدش قشنگ رفتم تو پروفایل خودش واسه خودش پ.خ دادم "ن نداری وچند تاجمله دیکه"همهین جا بود ک دیدم ی پ.خ امد!باز کردم دیدم یکی گفته:زینب جان نداری_))منم بووووق اصلا نفهمیدم!!!!بعدش قاطی کردم:نامرد زینب رمز عبورشو ب یکی دیگه هم داده یعنی ب من اعتماد نداشته_>بعدش خودش اس ام اس داد "داشتم؟!"منم ک ناراحت گفتم نرفتم ایشالا اخر شب:)بعدش گفتم شاید گناه داره واسش نوشتم:واست پ.خ دادم برو بخون _/هر کار کردم پیامه نرسید دیگه داشتم از عصبانیت سرخ و قهوهای میشدم ک مث بمب ترکیدم!تازه بعد از نیم ساعت فهمیدم چ غلطی کردم!شانس اوردم پیامه نرسید!!!!
 

سمپادی_ss

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
321
امتیاز
1,406
نام مرکز سمپاد
.
شهر
.
پاسخ : سوتی‌ها

این دوتـا تاپیک پشت سرهم بودن؛ یه لحظه تعجب کردم. چون خوندم : روان‌پریش هـایِ سایت. :-"

روان پریش
ورزشکاران سایت
 

Mahshad-nasr

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
112
امتیاز
933
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
سيرجان
رشته دانشگاه
کاش می دونستم.
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم واسه خواهرش سيم کارت ايرانسل خريده بود بعد ميخاست اول فعالش کنه و بعد بده بهش ;;)
بعد اومده بود پيش من ميگفت:واسه فعال کردنش کارت ملى ميخان ولى کارت ملى خودمونو قبول نمى کنن چون هنوز 18سال نداريم... :-<
من الان موندم که ما اصن کارت ملى داريم که قبول کنن يا نکنن؟! :-/ :))

خودم يه بار گفتم:از وسط پنج قسمتش کن :D :D

مامانم:محل رشد قارچ ها بايد يه جاى تاريک و خشک و مرطوب باشه! :)) :))
بالاخره خشک يا مرطوب؟!!

چن روز پيش دوستم پرسيد مامان و بابات به کى راى ميدن؟منم خيلى جدى:به روحايتى!
دوستم:جاااااان؟!
من:منظورم اينه که مامانم به ولايتى و بابام به روحانى!:D

من هميشه بعد از امتحانا شستمو به نشانه ى اينکه امتحان خوب بود به دوستام نشون ميدم يه بار بعد از امتحان تاريخ مديرمون ازم پرسيد امتحان چطور بود؟ منم :لایک ينى ميخاستم برم تو افق محو شم!سريع گفتم خوب بود و به حالت :-[ :-"از اونجا رفتم! :D
 
بالا