خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

به دوستم گفتم برو این کارو بکن گفت مگه من خرم منم بهش گفتم این اصلا ربطی به خر بودنت نداره :))

تو کارسوقمون یه سوال بود گفته بود بگید اَبَررسانا چیه من خوندم ابر رسانا چیه (ابر:ابر تو اسمون)
 
پاسخ : سوتی‌ها

اصلا من به استعداد های املایی بچه های کلاسمون ایمان آوردم به خدا :-" :|
قضیه از این قراره که معلمای ما سوالات رو می گن می نویسیم ( مث املا ) بعد جواب می دیم . حالا سر امتحان ادبیات یکی از بچه ها سقوط رو نوشته بود : سوغوت بعد هی از من می پرسید این کلمه یعنی چی ؟! =))
اینم پاسخ یکی از بچه های کلاس ( کلن اینا همش یه نفره :-" ) به یکی از سوالات شیمی :
نافلظ ها خواص متفاوتی از فلضات دارند !!! =)) خب بابا اصلن قبول ! تو املات ضعیفه ! ولی خو لامصب چرا نافلز رو با "ظ" نوشتی فلز رو با "ض" !؟ :-L =))
 
پاسخ : سوتی‌ها


خالم اینا خونمون رو بلد نبودن رفتم بیارمشون، تو راه پسرخالم ک ۵.۶ سالشه:مامان جیش دارم کی میرسیم؟ من:بچه نیم ساعت مونده نگهش دار پسرخالم:من حال ندارم تو بیا نگهش دار! همه :))))))) من:|
----
کپی کردم اینو ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوره فاميلي بود و با خانواده نشسته بوديم

عمه ها بودند عموها مادربزرگ نيز

با دختر عموي خود سر شوخي باز كرده بوديم و ليچارها بار هم مي كرديم

گفتيم همي: برو بابا! اسپ!

پاسخ آمد: ماديانُ چه به اين غلطا!

جواب داديم: ماديان عمته نرينه ي خر!

حقيقتا نميدانيم چرا آن شب ميهمان ها زود رفتند و تا چندين هفته ديگر دوره فاميلي برگزار نشد...
 
پاسخ : سوتی‌ها

میخواستیم برا پسر خالم تولد بگیریم
بعد اومد بهم گفت: معصومه امروز اینجا چه خبره؟
چرا اینجوریه همه جا!؟چرا همه مشکوک میزنن!؟ :-? [-o<
من:عروسیته!
خب تولدته دیگه!!!!!! 8-|
اون: :o
من:وای گند زدم!نباید میگفتم!میمردی نمیپرسیدی؟؟ :-L
 
پاسخ : سوتی‌ها

پارسال اردو رفتیم مشهد

یکی از دوستام نیومده بود. (کاشان بود برا رصد) خلاصه من و مهسا و راضیه و اسکل دیگه که سحر باشه توی یه اتاق بودیم.

یه شب شام رولت گوشت داشتیم در حد لالیگا افتضاح بود. یه هم اتاقی دیگه هم داشتیم که همیشه بعد غذا دیر میومد بالا. بعد رولت گوشت فورا" پریدیم بالا و مهسا پرید تو حموم. ما هم که نتونسته بودیم رولت رو نوش جان کنیم با نون و ماست اومدیم بالا! طبق معمول اون اسکل چهارم دیر اومد بالا و در زد! من راضی جون داشتیم جاتون خالی نون و ماست میزدیم و حسابی ماستی بودیم و حس و حال در باز کردن نداشتیم!!!

حموم دم در بود ما هم به مهسا گفتیم در رو باز کن !!! اونم از خدا خواسته ...!

چته؟

نه خیر در رو باز نکرد با اون فکر منفیت!!!

پشت در موند تا مهسا (بالباس) در رو باز کرد!!! اونم لج کرد و تو نیومد و اون شب مهمون اتاق بقلی بود!(فکر بد نکنیا!!! از بچه ها خودمون بودن!)

خلاصه فرداش من رفتم حموم و ش*** مو رو جا گذاشتم!! بعدش راضیه میخواست بره حموم که تا ش*** منو دید داد زد: violeeeet بیااااااااااااا ش***تو برداررررررررر!!!

حموم هم دم در و کنار کانال کولر بود!!! نگو صداش پیچیده بود تو کل ساختمون!!!اما ما نفهمیده بودیم!!

رفتم ش***مو برداشتمو بعد از چند دقیقه که راضیه تو حموم بود در زدن!!!!

رفتم در رو باز کردم! بگو کی بود؟!؟!؟! مدیر و معاون و ناظم و .... خلاصه لشکر سپاه سمپادیا اومده بودن در پی صاحب ش***!!!!

همین که در باز شد مدیر پرید تو اتاق...!!! جاتون خالی تا حد ممکن فحش خوردیم! راضیه ی نامرد تو حموم پکیده بود از خنده اما ما چی؟ مگه میشد جلو این خندید؟!!مونده بودیم چیکار کنیم!! من که ساکت بودم و از خجالت آب شدم!!در این هنگام مهسا پرید وسط و پادر میونی کرد!!!

دیگه همین دیگه اما تا مدیر رفت منو مهسا .....!!! =))
#:-S
 
پاسخ : سوتی‌ها

حدود ده دقیقه ای هستش که دارم سعی میکنم کابل گوشیمو به گوشیم وصل کنم اما نمیشه ~X(

هر چی میزدم دیدم نمیره داخل گوشیم :-"

بعد که کمی دقت کردم :>

دیدم سر ِ که باید به کامپیوتر وصل شه رو داشتم میزدم :-"

باور کن حواسم نبود :-" به جون ِ تو :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از بچ ها خیلی حرف میزد هرچیم معلمه می گفت گوش نمی کرد یهو معلم عصبانی شد گفت 6بار تذکر دادم شد بار سوم دیگه بیرونی!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز داشتم با دوستام توی کلاس حرف میردم بعد داشتیم ادای یه بنده خدایی رو در میاوردیم کلی هم چرت و پرت میگفتیم (یعنی وضعیت فاحعه بود )بعد من اومدم ادای اون موفع رو در بیارم یه بار دستگیره ی کلاسو محکم گرفتم کشیدم دیدن از اون ور هم یکی درو کشید فکر کردم یکی از بجچه هاست درو ول کردم بعد دیدم ناظممون با یه حالت عصبی داره نگامون میکنه .تازه کلی هم دعوامون کرد
 
پاسخ : سوتی‌ها

ساعت 2.5 از مدرسه برگشتم و خدا وکیلی نفهمیدم ناهار چی خوردم #:-S چرا که ساعت 3 کلاس زبان دارم :|
بعد بدو بدو نشستم 5 صفحه مشق نوشتم و دو صفحه ورک بوک ;D
خلاصه ساعت 3 و ربع بود که شروع کردم به حاضر شدن و 2 با رلباس عوض کردم و خلاصه هندزفری به گوش رسیدم به کلاس :-??
درو بازکردم گفتم : hi !! sorry ! #:-S
و من فقط دیدم معلممون دهنشو تکون داد ! منم فک کردم میگه : hello sit down please !!!
و منم با این تصور رفتم که بشینم دیدم دوباره دهنشو نکون داد فک میکردم میگه : don't sit over there :-L
باز من رفتم که اون ور کلاس جایی برگزینم دیدم همه ی بچه ها دارن بیصدا میخندن :))
یهو فهمیدم هنوز آهنگ تو گوشمه ! 8-}
مقنعه امو کشیدم جلو و هندزفری رو دادم تو لباسم ! :> و دوباره به تیچرم نگریستم و گفتم :what did you say ???
کلاس : =)) =)) =))
من : :-??
معلم : get a paper then come in !
تازه فهمیدم باید به خاطر تاخیرم از دفتر برگه میگرفتم :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

ما دیشب رفته بودیم عیدی! :-"(تا سال دگ ادامه داره این عیدی مث اینکه :|)خونه یکی از اقوام

بعد شام جوجه و کباب بود خب طبیعتا لیمو هم کنارش بود....
همه شروع کردیم ب خوردن بعد من حس کردن چرا کبابش اولش خیلی شیرین بود بعدشم ی ذره تلخ شد:-?
بعد این حسو با بقل دستیمم در میون گذاشتم اونم همین حسو داشت هی ب هم گفتیمو اینا
یهو دیدیم ملت ب صورت =)) روی زمین ولا شدن =))

بعله ب جا لیمو ترش لیمو شیرین ریختیم رو غذا ها 8-}
ولی واقعا غیر قابل تشخیص بود درشدی معلوم نبود لیمو شیرینن.....و بیچاره صاحب خونه;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی مربوط به یکی از مامان باباهای بچه ها. :دی
مامان یکی از بچه ها اومد مدرسه گف که خانوم ببخشید..دختر من حالش بده..میشه ببرمش؟
ناظم:خانوم شما از کجا فهمیدین حالش بده؟به ما که چیزی نگفته؟ :-?
خانونمه:عه!خُب خودش اس ام اس زد دیگه..گف که حالش بده!

ینی سوتی در این حد آخه؟:دی
:)),:)),:))
موبایل دختره به فنا رفت توسط سوتیِ مادر گرامش...! :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز معلم زیستمون اومدو گوشیشو در آوردو گفت این شماره مال کیه
بعد ادیب گفت مال منه
گفت دستتو بیار و با خطش به شوخی چندتا زد
میخاسته امتحانو کنسل کنه(از اینکارا زیاد میکنیم) زنگ زده و معلممون گفته نه
بعد با گکوشیش خاسته به همه بگه امتحان کنسل نشده برای معلممونم فرستاده
"امتحان قال نشد، متاسفم"
بعد حالا معلم میگه چقد خنگی که به منم فرستادی اینو
اگه گذاشتم امتحان بعد برنامه ی قال کردن بریزید
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلم زبان فارسی:میخوام با الم گروه کلمه بگم....خب مثلا: الم و درد
دوستم:الم و کوفت....الم و زهر مار...(خودش ک گفت غیر ارادی بوده ;D)
معلم: :-w
دوستم: X_X
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی ازین عظیم تر :))
یه عمره اینجا خاک میخورم هنوز نمیدونم یکی که بن شه ( :-") بعد بیاد تو میره تو اخرین زمان فعالیت
:-"
بقیشم نگم دیه
*در کل بعد میام حرف بزن میدم*
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار با یکی از دوستام داشتیم تو حیاط مدرسه راه می رفتیم بعد ناظممون پشت یه دیوار واستاده بود یهو دوستم سرشو برگردوند اونور گفت خیلی گهه!!! نگو دقیقا رو کرده بود به ناظممون و اینو گفته بود! ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

دبیر عربی ازمسافرت برگشته بود واسه شاگرد اولا کادو خریده بود.
تاکادو رو ازتوکیفش درآورد منو بچه ها زدیم زیر خنده!
زیرچشمی به من نگاکرد-خودشم یه نیش خنده ای زد!
یه نفر از ته کلاس گفت:
آقا چقدر کلفت و درازه!
دبیر گفت؟ فردا تو استخر معلوم میشه چی کلفت ودرازه :P
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو کلاس بودیم دوستم داشت یه فعلای مسخره ای رو توضیح میداد :
جیش دارم...
جیش داشتم...
جیش داره، یهو اشاره کرد به طرف در و این آخری رو گفت... همون جا ناظممون دم در واستاده بود!!!
تروخدا فرض کنین اشاره کنی به ناظمت و بگی جیش داره!!!!! =))
 
Back
بالا