خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

امروز آقاي زامبي (دبير هند٣) اومد بكه متوازي الأضلاع كفت متقاضي الأضلاع. متأسفانه جز ٢،٣ نفر هم كسي نفهميد نشد ضايعش كنيم!
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از "پروفسور" :
تو سالن امتحانا داشتیم امتحان زبان میدادیم.
یهو معلم زبانه پاشود گفت:هر کی زودتر بده بهش نیم نمره اظافه میکنم. ;D
بعدش فوری گفت:ببخشید !هرکی زودتر ورقه زبانشو بده بهش نیم نمره اظاف می کنم.
بعدش کل سالن امتحانا رفت رو هوا.
اونا که عادت دارن ازین چیزا بگن باو


----------------------------------------------------------

یه بار معلم زبانمون داشت فرق chicken با hen رو توضیح میداد
بعد بحث ادامه پیدا کرد
رسید به یه جا گفت ما دو دسته مرغ داریم
یه سری گوشیتین
یه سری تخمی =)) =)) =))
این رو اقای پیر محمدی گفت که ازون کرما نداره
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتیم ازمشهد برمیگشتیم بعد من وداداشم یادمون رفته بود کمربندو ببندیم.داداشم دراز کشیده بود ولی من نشسته بودم....بابام ک یکدفعه گفت پلیس .....داداشم به سرعت نشست کمربندشو بست ولی چون پلیس ازهمه زودتر به من نگاه کرد من دیگه تلاشی نکردم واسه بستن کمربند....پلیسه به بابا گفت چرابچه هاتون کمربند نبستن؟؟؟بابام گفت این پسرم کوچیکه....خواب بود...نمیتونست ببنده...برگشت دید سلمان کمربند بسته اما من ک بیداربودم نبستم.....:D
 
پاسخ : سوتی‌ها

من همچنان درگیر انتخاب رشته هستم.خواستم بدونم رتبه کسانی که امیر کبیر میخونن چنده!!سرچ کاربران سمپادیا رو زدم.بعد ✖محــــدثـه²✖ رو آورد.ایشونم تو پروفایلشون سال فارغ التحصیلیشون رو ننوشتن.منم بی توجهی کردم و اینا.بعد به ایشون پ . خ زدم شما رتبتون چند بود و اینا؟
-با منی؟ :))
دوباره فرستاده بودن:
-رتبه کنکورم 156 بوده :-"
منم فرستادم برنامه ریزیت چه جوری بود و چند ساعت درس میخوندی؟؟
-من رفتم مشاوره بعد واسم برنامه ریختو اینا 8-^ الهه جان لطف کن به پروفایلم توجه کن عزیزم 8-^
بعد پروفایلش رو دوباره خوندم.دیدم هنوز سال سوم راهنمایی هست :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

مامانم می خواست راجع به ماشین صحبت کنه. شروع کرد:
-اون در سپر هم...
من: :o :o :oدر سپر!!!!!
-نه منظورم در اون باک جلو ـه
من: :o :o :o باک جلو چیه؟!؟!؟!
-نه همون کاپوت.
بعد از چند دقیقه
-خب اون گاو صندوق هم که ...
من: مامان جان تو ماشین گاو صندوق چی کار می کنه؟!؟!؟!
-نه منظورم صندوق عقبه :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز سر کلاس شیمی یه بچه ها رفته بود پا تخته درس جواب میداد..
بعد من حواسم تو کتابم بود..
بعد نمیدونم چی شد که یهو معلمه با صدای بلند گفت : "دیوانه..؟!"
بعد منم گفتم : "بله خانوم :-ss"
بعد همه زدن زیر خنده..
بعد نگو به دوستم که پای تخته بوده گفته دیوانه.. :)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفتم ايفون رو برداشتم گفتم:
-اَلو
-الو؟؟!!!!بايد بگي كيه!!! [-( (با جديت كامل)
- :))

نه خداوكيلي الو سوتي تره يا پشت ايفون تصويري وايسي بگي "كيه"؟! :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

این هم سرویسی منم که ...

بچه عاشق محسن یگانس بد هی میگه اره فلان اهنگشو بذار و اینا ! بعد واسش رگ خواب ُ گذاشتم یه نگا میکنه میگه این که یه سـاعت ُ ربع اولش فقط آهنگ داره ! نمیخونه که ... :-<
من : منظورت یک دیقه و پونزده ثانیه ـس دیگه ؟ :-w
---------
دوباره هم سرویسیم !
ظهرش که داشتیم برمیگشتیم همچین با ذوق و شوق برگشته میگه : واااای ...دیدید صُبا رادیو محسن یگانه میذاره ؟! 8-^
من و پرستو : منظورت مازیار فلاحیه دیگه ؟ :-w
- ا ِ ؟ من فک میکردم محسنه ! :-"
ما : :-L
--------
امروز یه پیکسل دیده بود دستم ، بعد میگه : ا ِ ! این ایرجه ؟ ;;) بابای احسان خواجه امیری ؟!
من : منظورت اینه که شجریان ُ نمیشناسی ؟ :-L :-L
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه تمرین تو کتاب عربی بود گفته بود که : "تـَرجِــم ما یَـلی"

یعنی اینکه آنچه که گفته شده رو ترجمه کن (!؟)

بعد یکی از بچه ها خوندش "تـَرجِــم مایِــلی" :-"

بعد میگه فک کنم گفته هر جور مایلی ترجمه کن ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

نمیدونم سوتیه یا نه ها.. :دی
امروز ساعت اول امت زبان داشتیم.. :|
بعد 20 دقیقه از کلاس گذشته بود بعد هنوز معلممون نیومده بود :x بعد ما تصمیم گرفتیم بریم تو حیاط بعد یه 10 نفری بودیم که باهم رفتیم بیرون از کلاس بعد تو سالن یه معلما با یه عالم برگه تو دستش داش میومد طرف کلاسمون :o بعد یه بچه ها ازش پرسید که معلم زبانمون اومده یا نه بعد معلمه گفت نه سوم ریاضیا امتحان دارن میرم ازشون بگیرم بعد دوستم گفت : "عه؟! خو پس"
بعد هممون به حالت :-" رفتیم تو حیاط
بیچاره رفته بود سر کلاسمون هیچکی نبود.. :)) =))
آخه با خودش فکر نکرد این همه آدم زنگ کلاس میرن حیاط چه کنن؟! :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

اونروز یکی از بچه ها نمیدونم دقیقا" چی میخواست بگه... :-? یه چیزی تو مایه های دیگ به دیگ میگه پنکک بزن سفید شی ;D
بعد گفت : دیگ به دیگ میگه ته دیگ بزن پنکک شی ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه نکته ای هس ..
مگه این طوری نیس که تو گرافِ خانواده سمپادیا-4، دخترا رو با رنگِ صورتی و پسرا رو با رنگِ آبی نشون میده؟

خب بعد این چیه الان..؟

18818535055672201269.png
 
پاسخ : سوتی‌ها

چندوقت پيش ازخالم پرسيدم اسم اسپري كه زدي چيه؟ خالب گفت: چي چي .من گفتم: خوب چي رو كه چي ، اسمش چيه ؟ خالم دوباره گفت: چي چي ،من هم همون جواب قبلي مو تكراركردم . بعدخالم ازدستم عصباني شدوگفت: نابغه جون اسمش چي چي
 
پاسخ : سوتی‌ها

راهنمایی یه همکلاسی داشتیم خیلی بلوف می زد :| بعد یه روز داش می گفت :
آره ... ما از خانواده های اصل و نسب داریم ! یعنی یکی از فامیلای ما جد اندر جد میخوره به آقا محمد خان قاجار =))
بعد ما پارسال سر کلاس تاریخ فهمیدیم آقا محمد خان اقیم بوده گویا :-"
خو چاخان به این گندگی لازمه بگی ؟! :))

پ.ن : طرف الان تو سمپادیا عضوه :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو ماه اسفند توي مدرسمون طرح مدام بود. من وشميم توي دفترنشسته بوديم و نگين بايكي ديگه ازبچه هاجلوي دفترداشتن باهم حرف مي زدن
من حواسم نبود دستمو زدم به شميم . شميم گفت : چيه ، من فكركردم ميگه چي دارن به هم مي گن . گفتم: خبرندارم ! شميم دوباره گفت :
چيه ،من هم دوباره گفتم :خبرندارم ! شميم گفت: چي روخبر نداري ! گفتم :همين كه دارن چي ميگن روديگه ! شميم گفت :من مي گم چيه
تومي گي خبرندارم! واي خيلي سوتي بدي بود، فكر كنيد يه نفرصداتون كنه بعدبگه
خبرندارم!!!!!!!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

آقا اسم یکی از کاربرا خاتان‏شاتان هست ! بعد من دیشب ساعت 2 و خورده ای بود تو خواب و بیداری خوندم : خاتون شارلاتان :-" :-" :-" :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

بابام یه چیزی گرفته,یه بطری درحقیقت که توش عصاره ی آلوئه ورا داره و واسه پوست خوبه!
امروز
بابام:شادیـــــ!من اون بطری رو گرفتم واسه عمم؟!چرا استفاده نمیکنی؟! :-w
من{داشتم ساختمان پزشکان میدیدم میخواستم فقط ی چی گفته باشم!} چی؟!ها!چشم!چشم!اتفاقا دیشب خوردم.میخورم.میخورم.بعدِ ناهار میخورم.
بابام:
چی رو میخوری میخوری؟! ^-^ باو باید بزنی به پوستت! ~X( :|
من:ع؟!واقعا؟! ;Dباشه! ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم تلویزیون نگاه می کردم داشت قران پخش می کرد
تلفن زنگ زد بر داشتم بجای الو گفتم بسم الله ...



روز 13 داور والیبال بودم سوت هم داشتم توپ افتاد بیرون باغ یکی رفت دنبالش
من رفتم تا وقتی توپ رو بیاره غلیون(قلیون) بکشم
فکر کردم سوت توی دهنمه فوت کردم توی غلیون فکر کنن چه اتفاقی افتاد.
 
Back
بالا