خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از melika :) :
ژانر اینایی که نمیدونن بلوتوس چجوری نوشته میشه 2جور مینویسن که مثلا حواسشون نبوده... :-"
بازم اسپمه؟!
ببخشید توروخدا.. [-o<
اونوقت شما خودت میدونی چجوری مینویسن؟؟؟ =))
بولوتوس==> بولوتوث
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از kousar73 :
اونوقت شما خودت میدونی چجوری مینویسن؟؟؟ =))
بولوتوس==> بولوتوث
میبینی؟! :)) =))
به خدا میدونستم حواسم نبود.. ;D
فکر کنم خود یارو ناراحت شد آهش منو گرفت.. :|
ببخشید خانومی.. [-o<


اخبار بود بعد این خانومه پشتش به دوربین بود اومد رو آنتن بعد متوجه نشد بعد هی از پشت صحنه بهش میگفتن برگرد بعد 2ساعت که برگشته اینجوری: :| نگاش به دوربینه بعد هی بهش میگن بگو.. بعد 2اعت شرو کرد به حرف زدن.. :)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از backslash :
اسماییلی و ملیکا از بچه های سمپادی به حساب میان...
غزک بچه هوا فضا پرواز

به نقل از Lovesky :
اسماییلی-----------> فامیلی
اسمایلی-------------> :) >:D< ;) :)) ;D :( :o B-) ??? 8-} :P :-[ :-\ :-* :(( >) ^-^ O0 :-& [-( <:-P (:| =D> X-( :-" 8-| :-? /m\ ^#^ X_X :^o :-L 8-^ :-?? =)) ~X( ;)) :| #:-S :> =(( :x :-/ ;;) :-$ :-h :-s :-< :-ss #-o

منظورش اسماعیلی بود.. :-"
;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

دو تا سوتی توپ همین 2 دقیقه پیش اومد...اصلا انگار ساختنش وا3 این تاپیک!...
-------------------
من و علی از مد راه افتادیم به سمت انقلاب(اتوبوس هاش همون کنار بودن اما پیاده حالش بیشتره! :>)...بعد یه ربع داشتیم سر راهمون برای زندگی(بیشتر مبحث شغل اینده بود)میبحثیدیم...بعد به علی گفتم تو مطمئنی راهی که الان داریم میریم درسته...علی با اطمینان تمام:نه!...من: ~X(...علی ما یه ربع راه اومدیم...علی:یه ربع چیه الاغ 15 سال!...من:یعنی تو 15 ساله داره این راهو اشتباه میری؟؟؟!! :o ;D...علی:احمق دارم میگم شاید اشتباه باشه...من:خره مگه تو قبلا انقلاب نرفتی؟؟...علی:هان؟؟...اهان!! :-"...
من:واقعا تو صمیمیترین دوست منی؟! X_X
-----------------
از خونه زنگ زدن بهم...بعد میخوام بگم خطی همه چی بر وزن خطی رو گفتم الا خودش!...اول گفتم صفی!...بعد گفتم کهفی!(اسم معلم فیزیکمون!)...بعدم گفتم سهمی!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

ما با خانواده داییم اینا رفته بودیم شیراز و مامان بابام ایستاده بودن کنار تخت جمشید و من می خواستم از اونا عکس بگیرم پسر داییم هم کنار من ایستاده بود تا این که یک پسره اومد و به من گفت شماره بدم؟بعد پسرداییم رگ غیرتش گل کرد و گفت...خجالت نمی کشی می خواهی به دوست دختر من شماره بدی؟و مامانم که فکر کرده بود اون پسره دوست پسر داییمه و دارن با هم حرف می زنن برای همین به من گفت بیااین جا تا پسرداییت راحت با دوستش حرف بزنه.
بعد اون پسره هم گذاشت رفت و من و پسرداییم به مامانم گفتیم که چه سوتی داده!!!!!!!!!!!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از mahsaperspoli30 :
ى بار داشتم به پسر داییم عكس بلوتوس میكردم گفتم اسم بلوتوثت چیه گفت بزن بیاد گفتم اخه اگه اسمتو نگى چجور بزنم بیاد؟
به نقل از melika :) :
ژانر اینایی که نمیدونن بلوتوس چجوری نوشته میشه 2جور مینویسن که مثلا حواسشون نبوده... :-"
به نقل از kousar73 :
بولوتوس==> بولوتوث
منظور هر 3تای اینا بلوتوث ـه :)) =))

تازه دومی تاپیک ُ هم با تاپیک ژانر اینایی که اشتباه گرفته :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

قرار بود امروز یکی از دوستام بیاد درس بخونیم . از قبل هماهنگ کرده بودیم که اون ریاضیشُ بخونه منم فیزیکُ ، که وختی اومد بشینیم فیلم ببینیم و اینا ...
خلاعصه برای اولین بار ما نشستیم درس خوندیم و اینا ...
بعد الان داشتم ح.ب میدیدم ، پستِ ملی که درباره کتاب زیست بود ...
هی فک کردم خدایا ، خداوندا ملیکا از الان زیستُ چرا میخونه ؟ :-? :-?
و بصورت ناگهانی پی بردم که ما امتحان فیزیک نداشتیم و زیست داشتیم . :|

تا دو ساعت داشتم به خودم میخندیدم ! :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

نمیدونم میشه اسمشو گذاشت سوتی یا نه!...ولی در هر حال
----------------
من:مادرم من عقاید نیچه رو بیشتر از شما میقولم خب...
مادرم:باشه...اصلا اشکال نداره...نیچه رو بیشتر از من دوست داشته باش!!!!!
من: :o :o :o :o
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیشب مامانم گفت:فاطمه بزن شبکه یک رقیه رُ ببینیم.

من: :o رقیه؟؟

مامانم: آره دیگه رقیه...تا رقیه ... :-? همینا بود

من:منظورت تا ثریاس؟ :|

مامانم:آره آره همونُ میگم ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

آقا من همیشه از زنجان ساعت چهارو نیم میام یک بارکلاس نداشتیم ساعت یک و نیم رفتم بعد بلیط هم از شبش داشتم!! رفتم پای اتوبوس پرسیدم آقا تهران ساعت چهار و نیم اینه؟ ;;)
طرف : :o :o الآن ساعت چنده؟
من : یک و ربع دیگه! ;D
آآآآهان همون یک و نیم اینه؟ :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم دین و زندگی می خوندم:سوره44 آیه نحل...... :))
دوستم می خواست به معلممون سلام کنه:سلام سانوم خرخوشی :دی(سرخوشی)
دوستم سر کلاس ریاضی:خانوم میشه قسمت جیشرو توضیح بدین؟(G اش)
دم عیدی با خواهرم تخم مرغ خالی می کردیم که رنگ کنیم:
-نه خاطره تو نکن خودم می کنم.
-نه منم می خوام خالیکنم.
-بابا نکن نمی تونی دیگه!طولانیه نفست می گیره!
ولی خودمونیما آخرشم از خواهرم سریعتر و بیشتر تخم مرغا رو خالی کردم.
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از بچه هامون سر کلاس سوره ی حشر رو یجوری خوند :-[ X_X X_X
...
یه بار دیگه هم یکی از بچه هامون مترو رو خوند موتور!
------------------
من همیشه مدیرمون رو با حبیب کاشانی اشتباه میگیرم! :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

خواهرم ميخواس لباس بده خياط، گفتم خانوم رمضانى ديگه قبول نمىكنه رفته كربلا حاجى شده!
 
پاسخ : سوتی‌ها

شاید خیلی سوتی نباشه ولی
دو سال پیش یه مدت سرما خوردگی خیلی زیاد شده بود... بعد نصف بچه مریض بودن و مدرسه نیومده بودن بقیه هم تریپ مریضی برداشته بودن ... سر کلاس همش سرفه و .... بعد سر زنگ دینی معلمه اومد زرنگ بازی دربیاره : من که میدونم همتون سالمین دارین ادا در میارین
یکی از بچه ها : نه خانم بیاین ببینین دستمال کاغذیامون همش سبزه ;D :-&
 
پاسخ : سوتی‌ها

ﭼﻨﺪ ﺩﻳﻘﻪ ﭘﻴﺶ ﻳﻪ ﺳﻮﺗﻲ ﺍﻱ ﺩﺍﺩﻡ ﺍﺻﻼ ﻓﺠﻴﻊ!! ;D

ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﻱ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺧﻮﺍﻫﺮﺵ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﮔﻔﺘﻢ :ﺑﺒﺨﺸﻴﺪ ﺳﺎﺭﺍ ﻫﺴﺖ؟
ﮔﻔﺖ:ﻧﻪ ﻧﻴﺲ.ﺷﻤﺎ؟
ﺑﻌﺪ ﻣﻦ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻓﻜﺮ ﻣﻴﻜﺮﺩﻡ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺧﻮﺍﻫﺮﺷﻪ.ﺍﺻﻼ ﺣﻮﺍﺳﻢ ﻧﺒﻮﺩ ﺑﺮﮔﺸﺘﻢ ﮔﻔﺘﻢ:ﺧﻮﺍﻫﺮﺷﻢ! :o
ﺑﻴﭽﺎﺭﻩ ﺧﻮﺍﻫﺮﻩ ﻣﻮﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻳﻌﻨﻲ ﭼﻲ ﺍﻻﻥ؟؟

ﻳﻪ ﺩﻭﺭ ﺩﻳﮕﻢ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﮔﻔﺘﻢ:ﺷﻴﺪﺍ ﻫﺴﺖ؟؟ ;D
ﻛﻼ ﮔﻮﻳﺎ ﻣﺸﻜﻞ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﻱ ﺍﻳﻨﺎ ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه درسی داشتیم تو ریاضی راهنمایی مجموعه ی زیر مجموعه های یه مجموعه که با P ;D نشون داده میشه
مثلا میگیم p )a(میشه فلان!
بد مام که خدای سوتی و اینا! :-" :-" :-"
یه دف حواسم نبود برگشتم به معلمون گفتم ببخشید خانم p p p ... مجموعه a چی میشه؟! ;D
یهو دیدم معلم :) بچه ها =)) =)) =)) =)) =)) =))
جالبش اینه که نمیفهمیدم چه سوتی خرابی دادم حالا بیا و تفهیم کن! :)) ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

باو داشتم رو سیب زمینی سُـس می ریختم ، بعد هی این نمی ـومد :
مامانم: فشارش نده ! بابا ! این خرابه ! الان می پاشه به در ُ دیوارـا! 8-| :-L
- اَه ! چه وضعیه !؟ سـُسِ خراب ، درِ یخچال ِخراب ، ساعت ِخراب ! تو این خونه همه چی خراب ـه. دیگه کم مونده منم خراب شم ، بشم دخترِ خراب ! 8-| 8-|
- ^-^ جــون!؟
- :-s :-s :-s
- ^-^
- پس گفتی فشارش ندم ؛ خُ درش ُ کامل باز کنم ، می شه !؟ :-" :-?
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از صبحای تابستون که همه رفته بودن بیرون من تا 10 خوابیدم....تو خواب ناز بودم که زنگ درو زدن آشفته ایفونو جواب دادم
مثل اینکه دوست داداشم بود گفت:لطفا بیاید این سوئیچو از من بگیرید...
با چشمای نیمه باز یه چی پیدا کردم سرم کردم رفتم پائین...
بابا خب هنو ویندوزم نیومده بود بالا !!!....
جلو در که رسیدم اول در زدم بعد درو باز کردم...
:)) نمیدونستم بخندم به خودم یا جواب دوست داداشمو بدم... 8-}
 
Back
بالا