سرکار گذاری!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Samaneh.Z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سرکار گذاری !

يكي از دوستام يه خطه جديد خريده بود به هيشكي هم شمارشو نداد ولي به من شمارشو گفت.ما هم چند روز نقشه كشيديم كه يكي از بچه هارو بذاريم سركار .خلاصه اون روز رسيد ماهم هي به اين دوستمون sms هاي باحال ميداديم.جالب اين جاس كه فاصلمون 1 مترم نبود ولي نميفهميد.بعد اونم هي با هيجان sms ها رو ميخوند ماهم خودمونو خيلي عادي نشون ميداديم.
در واقع كل بچه هاي كلاس رفتن سر كار :))
بعد هيشكي نفهميد خودمون ،خودمونو لو داديم گفتيم خيلي بهش خوش نگذره :))
ولي وقتي دوستم فهميد با يه لحني گفت تلافي ميكنم كه هنوزم فكر ميكنم يه روزي تلافي ميكنه
 
پاسخ : سرکار گذاری !

ی سال پیش
کله پسرای فامیل با داداش کوچیکم نشسته بودن دوره هم منم اونور تر بودم داشتم فیزیک میخوندم
دیدم گوشیم داره زنگ میخوره شماره غریبه ریجکت کردم
دوباره زنگ زد
بلند شدم رفتم تو اتاق دیدم ی پسرس داره چرت میگه قط کردم
اومدم پیش کتابم دوباره زنگ زد
کلن هی زنگ میزد
اعصابم خورد شد رفتم تو اتاق فوش کشش کردم دیدم طرف داره میگه: سارا تو انقد فوشو از کجا یاد گرفتی؟بیا بشین فیزیکتو بخون
من دیگه روم نمیشد بیام بیرون کتابمو ور دارم
بالاخره اومدم بیرون دیدم همه نیشا باز دارن نگا میکنن
گفتن به مام ازین فوشا یاد بده
من گفتم خفه شید:-|
اصن بیشورا تفم کردن=((
 
پاسخ : سرکار گذاری !

یه شب تو یه اردویی از طرف بسیج بودیم که برو بچ رفتن مقداری صابون و اب توی بطری ریختن و وقتی مخلوط شد قسمتی از اونو روی شلوار یکی از بچه های + کلاسمون ریختن !!!!!! ;D
ما کل شب بیدار بودیم تا اینکه طرف بیدار شد و فکر کرد که براش مشکل شرعی پیش اومده!! ما هم جلوی خندمونو گرفته بودیم تا وقتی که طرف ساعت 4 صبح رفت حموم و غسل کرد و برگشت! حالا نخند کی بخند؟؟؟؟؟
=)) =)) =)) =))
 
پاسخ : سرکار گذاری !

یه هفته بچه خرخون کلاس غایب بود معلم ها میپرسیدن چرا نیمده
ماهم قرار گذاشته بودیم بهشون بگیم فلانی ترک تحصیل کرده
مثل اینکه قراره بره هنرستان
معلمام هاج و واج نگامون میکردند ما هم خیلی جدی بودیم ;))
معلم ها.حیف این دختر نبو که رفت هنرستان
ما.خانوادش مجبورش کردن بره :))
معلم .اللهی بمیرم میخواین با خوانوادش حرف بزنم
ما.نه شوخی کردیم :P
معلم. X-(
 
پاسخ : سرکار گذاری !

یه بار سر کلاس عربی معلم میخواست امتحان بگیره هیچ کس درس نخونده بود. ساعت کلاس رو عقب کشیدیم بعد هی سوال می پرسیدیم میگفتیم خانوم هنوز وقت داریم آخرشم زنگ خوردو امتحان ندادیم! ;D
معلممون کلی ضایع شد! ;D
 
پاسخ : سرکار گذاری !

معاونمون مجرده با بچه ها تصمیم گرفتیم شایعه کنیم
شوهر رفته :))
هر معلمی مییومد بهش میگفتیم شنیدی فلانی با عموی بچه ها ازدواج
کرده =D>
معلم.واقعا چرا به ما نگفتن
ما. ;))
معلم. زنگ تفریح بهش تبریک میگم
ما. :-[ نه تورو خدا شوخی کردیم :))
 
پاسخ : سرکار گذاری !

منم یه بار یکی که واسه دیدن همایش اومده بود مدرسمون سره کار گذاشتم! ;))
نه که مدرسه خییییییییییییییلی پله داره به آقاهه آدرسه اشتباه دادم! :P
بیچاره 3بار 40پله رو اومد و رفت! :))
 
پاسخ : سرکار گذاری !

داداشم میبینه من همش از سمپادیا تعریف میکنم (سمپادی نیس) میپرسه اگه دبیرستان بیام سمپاد میتونم عضو شم؟؟؟
گفتم آره
گفت الان چی میتونم همین جوری بیام
منم اسکولش کردم: نه ..... اگه عضو شی میا بررسی میکنن که واقعا سمپادی هستی یا نه....
>) >) >) >)
 
پاسخ : سرکار گذاری !

دوم دبستان از یکی از بچه های کلاسمون خییییییییییلی بدم میومد.
یه روز غایب شد بعد تکالیف رو از من پرسید.
منم همشو بهش عوضی دادم!!!!!! :)) :)) :)) ;D
فردا معلم حسابی دعواش کرد ولی اون هیچ اسمی از من نبرد... . :( =((
الآن از کار اونموقع خودم خیلی خجالت می کشم. :(( :( =(( :-[
 
پاسخ : سرکار گذاری !

بابا اینا چیه ما هر روز تو مدرسه از کوچیکترا باج و خراج میگیریم
 
  • لایک
امتیازات: JB
پاسخ : سرکار گذاری !

چرم صدلی رو پاره کردیم توش آب ریخیمپوقتی معلمون نشست شلوارش کاملا خیس شد
بیچاره دیگه جرات نکرد درس بده
بعدش سریع رفت بیرون
 
پاسخ : سرکار گذاری !

ما با مدرسه فرزانگان دیوار به دیواریم .وقتی میریم تو زمین بستکبال کلا س های طبقه بالاشون رو میبینیم . امروزز دیدیم معلم هندسمون سر کلاس دخترای داره درس میده. بعد با بچه ها رفتیم یه لیزر آوردیم . معلمه درس میداد ما هم رو سر معلمه با لیزر نور مینداختیم ;D دخترا فهمیدن ولی معلمه نمیفهمید تا این که برگشت یه دفعه نور لیزر دقیقاً تو چشماش بود . هر وقت روش اون ور بود نور روش مینداختیم . اون قدر خندیدیم . :)) =)) =)) =))
 
پاسخ : سرکار گذاری !

به نقل از سَعیده :
آخرای پیش دانشگاهی بودیم،امتحانات پیش 2 شروع شده بود. امتحان که تموم شد یک ساعت بعد با بچه های مدرسه زدیم بیرون؛10 نفر شده بودیم.
از جلوی مدرسه تا اولین پل روگذرش که پل آزادگانه چند بار سیستم حرکتیمونو عوض کردیم ;D 4-4-2 یا 3-5-2 میرفتیم ;D
رسیدیم جلو پل میخواستیم از خیابون رد شیم،دوستم گفت که از این بریدگی جلوی پل نریم زیادیم.بریم از زیر پل.گفتیم بیخیال بابا بریم.
از اون بریدگیه ماکسیمم 2 نفر بتونن با هم رد شن.ما ده تا هم نامردی نکردیم صف بستیم،دونه دونه از خیابون رد شدیم.آخ راننده هایی که توقف کرده بودن ما رد شیم حرص میخوردن ;D سرعتمونم انقدر بالا بود که تقریبا 5 تا ماشین پشت هم ایستاده بودن و ما ها هم اصلا اعتماد بنفسمونو از دست ندادیم و رفتیم. ;D
رسیدیم به آزادگان،راه منو دوستم با هم بود.گفت بیا تا چهارراه تاکسی سوار شیم بریم.گفتم نه!!!فقط پیاده.قشنگ بیچاره رو دووندم تو خیابون تا رسیدیم اون از فرط گرما X-( شده بود من از لذت پیاده روی و الافی اونروز ;D .بیچاره دیگه با من اونوری نیومد بریم خونه! :))
×بیچار دوستت ;D
×بازم دوست دارم اون مسیرو بریم :x
 
پاسخ : سرکار گذاری !

یه مشت تخم مرغ میذاشتیم جیبمون
سر چهاراه به پنجره ماشینایی که از کنارمون رد میشدن تخم مرغ پرت میکردیم!!!

عالی بود

البته از شانس گند من یه بار طرف پنجره ش باز بود
بعد به محض اینکه لباساش به اف رفت، چراغ قرمز شد!

من موندم و اون فرد مذکور!
3 تا خیابون دنبالم کرد!

-------------------------------

شاخ ترین مردم آزاری ها هم که با تلفنه! البته اونقد بحث جامعیه که باس تاپیک جدا بزنی واسش
یکی از کارایی که الان یادم میاد این بود:

زنگ میزدیم به شماره ناشناس :
من: جانم؟
طرف: (گیج! نمیدونه چی بگه)
من: بفرمایین
طرف: شما زنگ زدی!
من: آقا مریضی؟ مرتیکه گوسفند برو خودتو خر کن. این روش احمقانه دیگه قدیمی شده. مردم آزار آشغال
طرف: آقا به خدا...
من: خفه شو. گوسفند سادیستیک روانی. مریض مازوخیسمی. میمون صفت مردم آزار
طرف: تو دیوونه ای بابا
من: به من میگی دیوونه؟ زنگ میزنی کرم میریزی طلبکارم هستی؟ شمارتو که دادم مخابرات هفت جدتو آوردن جلو چشات حالیت میشه
مرتیکه بیشعور اجتماعی. یه بار دیگه هم زنگ بزنی دهنتو صاف میکنم مردم آزار
طرف: :(( ^#^ :((

دوستان: =)) =)) =))
 
پاسخ : سرکار گذاری !

بچه که بودیم،زنگ در خونه های مردمو می زدیمو................. >)
بچه های مردمو می گرفتیم تا می خوردن می زدیمشون و................. >)
وسیله های خونه رو خراب می کردیم و بعد می ذاشتیمش رو داداشمون که مامان بابام اونو................. >)
عجب نامردی بودم من تو اون زمان!!!!!! >) >) [-( [-(
 
پاسخ : سرکار گذاری !

سر کار گزاری دوستان هم حالی میده بس خوب! ;D

مثلا با sms خودتو جنس مخالف جا میزنی! :-" بعد طرف (رفیقمون) برات 10 تومن شارژ می فرسته! =))

ما اینو با بچه ها روی یکی امتحان کردیم ته خنده بود! ;D
 
پاسخ : سرکار گذاری !

یه روز همینطوری که وارد مدرسه شدم وقتی کلاس دوم بودم
گفتم اژمون جامع داریم معلما هم نمرشو تاثیر و چون من رییس شورا بودم و این موضوعو فقط به من گفته بودن و اتفاقن شبش سیم کارت مدرسمونم شارژش تموم شده بود
بیچاره بچه های کل مدرسه باور کرده بودن و مثل خر میخوندن
زنگ دوم یکی رفت از معاونمون ازمونو کی میگیرن پرسید اونم سر صف گفت که آزمون چاخان بود منم تا یه هفته چهره جذاب بودم سوما سایمو با تیر میزدن ;D ;D ;D ;D
همه بچه ها تهدیدم میکردن ;;) ;;) ;;)
ولی خیلی حال داد

دوم راهنمایی اینا بودیم که تو سرنگ آب یا شیر یا آب پرتقال میکردیم از پشت به حالت سوزنی میریختیم رو معلما و مردم تو خیابو
یه بار خمیر دندون با آبقاطی کرده بودم ریختم لای موهای یه پسر فشن گند خورد تو موهاش
طفلک آسمونو نگا میکرد ببینه پرنده گند زده به سرش یا نه ;D ;D ;D ;D
 
پاسخ : سرکار گذاری !

به نقل از The Magnate :
دوم دبستان از یکی از بچه های کلاسمون خییییییییییلی بدم میومد.
یه روز غایب شد بعد تکالیف رو از من پرسید.
منم همشو بهش عوضی دادم!!!!!! :)) :)) :)) ;D
فردا معلم حسابی دعواش کرد ولی اون هیچ اسمی از من نبرد... . :( =((
الآن از کار اونموقع خودم خیلی خجالت می کشم. :(( :( =(( :-[

آدمای با مرام تو دوم ابتدایی هم هستن =(( =((
 
پاسخ : سرکار گذاری !

یه بار از طریق اینترنت یه دختری منو سرکار گذاشت!
گفته بود که پسره و کلی هم با هم حرف زدیم و اینا. 8-}
بعد 1 هفته بهم گفت:خیلی اسکلی بچه!!!!!! :-w :-w :-w
هنوز از اعصابم خورده از دستش.
 
پاسخ : سرکار گذاری !

یه بار زنگ زدیم 118 گفتیم:خانوم خونه ی ما اتیش گرفته ما چیکار کنیم؟؟
[size=8pt]خانوم: :-w
ما: :)) ;))
[/size]
 
Back
بالا