قشنگ‌ترین بیت‌هایی که شنیدید

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع radiowavefm
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
من از روییدن خار ، سَرِ دیوار دانستم
که ناکَس، کَس نمیگَردَد بِدین بالانِشینی ها

° صائب تبریزی
 
شوریده دلی دارم دیوانه چنین باید
کز خون نشود خالی پیمانه چنین باید

عمری است که می‌گردم بر گرد سر شمعی
می‌سوزم و می‌سازم پروانه چنین باید

خون از مژه می‌بارم ای ابر تماشا کن
چشمی که شود گریان مستانه چنین باید

خوب است جفا اما با من تو ز حد بردی
باید دلی آزردن اما نه چنین باید

متن کامل شعر رو نمی‌دونم ولی اگه کسی پیداش کنه ممنون میشم بهم بفرسته.
 
عقلم بدزد لختی، چند اختیار دانش؟
هوشم ببر زمانی، تا کی غم زمانه؟
 
بدتر از خواستن این لطمه نتوانستن
هی بخواهیم و رسیدن نتوانیم که چه ؟
 
دلبری با دلبری دل از کفم دزدید و رفت
هرچه کردم ناله از دل ، سنگدل نشنید و رفت
گفتمش ای دل ربا دلبر ز دلبردن چه سود
از ته دل بر من دیوانه دل خندید و رفت
 
ساز در دست تو سوز دل من می‌گوید
من هم از دست تو دارم گله چون ساز امشب

شهریار
 
با وجود شعرهایی که خوندم این سالها هنوزم فکر میکنم این دو بیت نظیر ندارن:

خنک آن قمار بازی که بباخت آنچه بودش
ننماند هیچش الا هوس قمار دیگر
#مولانا
مرا به هیچ بدادی و من هنوز برآنم
که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم
#سعدی
 
هر که فرهاد شود در ره عشق همه کس در نظرش شیرین است
تهمت کفر به عاشق نزنید عاشقی پاک ترین آئین است​
 
ما اهلی عشقیم چه بهتر که بمیریم
جایی که در آن شرط حیات است توحش....
 
آخرین ویرایش:
بوسیدن لب یار ،اول ز دست مگذار
کاخر ملول گردی ،از دست لب گزیدن ... .!
 
و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست ؟
گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد
چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید
کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ

س.س:RedHeart
 
دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت
با من راه نشین باده مستانه زدند
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه کار به نام من دیوانه زدند
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
شکر ایزد که میان من و او صلح افتاد
صوفیان رقص کنان ساغر شکرانه زدند
آتش آن نیست که از شعله او خندد شمع
آتش آن است که در خرمن پروانه زدند
کس چو حافظ نگشاد از رخ اندیشه نقاب
تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند
 
گیرند مردم دوستان نامهربان و مهربان
هرروز خاطر با یکی ما خود یکی داریم و بس
 
Back
بالا