قشنگ‌ترین بیت‌هایی که شنیدید

[رعـنـا]

عاشقی دل می‌دهد معشوقه‌ای دل می‌برد
بُرد در بُرد است و من مشغول حسرت بُردنم

- شهریار

 

[رعـنـا]

گل سرخم چرا پژمرده حالی؟
بیا قسمت کنیم دردی که داری
بیا قسمت کنیم، بیشش به من ده
که تو کوچک دلی، طاقت نداری

-باباطاهر

 

[Asaliiiii]

نیست نشان زندگی تا نرسد نشان تو

 

[Asaliiiii]

در هوایت بی قرارم روز و شب
سر ز پایت بر ندارم روز و شب

 

[رعـنـا]

تا صبح دم به یاد تو شب را قدم زدم
آتش گرفتم از تو و در صبحدم زدم

با آسمان مفاخره کردیم تا سحر
او از ستاره دم زد ومن از تو دم زدم

 

[Asaliiiii]

درد بی درمان شنیدی؟

حال من یعنی همین

بی تو بودن درد دارد

می زند من را زمین

 

[ثنا:/]

دهانت را می بویند

مبادا گفته باشی دوستت دارم...

دلت را می بویند

روزگار غریبی ست نازنین

و عشق را

کنار تیرک راه بند

تازیانه می‌زنند

عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد

در این بن بست کج و پیچ سرما

آتش را

به سوخت بار سرود و شعر

فروزان می‌دارند

به اندیشیدن خطر مکن

روزگار غریبی ست نازنین

آن که بر در می‌کوبد شباهنگام

به کشتن چراغ آمده است

نور را در پستوی خانه نهان باید کرد

آنک قصابان اند

بر گذرگاه ها مستقر

با کنده و ساتوری خون آلود

روزگار غریبی ست نازنین

و تبسم را بر لب ها جراحی می‌کنند

و ترانه را بر دهان

شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد

کباب قناری

بر آتش سوسن و یاس

روزگار غریبی ست نازنین

ابلیس پیروز است

سور عزای ما را بر سفره نشسته است

خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد...
_______________________
پ.ن: قشنگ بودن این شعر گفتن نداشت ولی به شدت مود بود ⁦乁( •_• )ㄏ⁩

 

[zeynabgol]

باید گلی چو تو پرپر شده باشد
تا باد بدین گونه معطرشده باشد

 

[Nabat]

در دايره قسمت ما نقطه تسليميم
لطف آن چه تو انديشي حکم آن چه تو فرمايي

 

[هور]

سخن عشق تو بی آنکه برآید به زبانم
رنگ رخساره خبر میدهد از حال نهانم...

 

[رعـنـا]

نگاهت می‌کنم خاموش و خاموشی زبان دارد
زبان عاشقان چشم است، چشم از دل نشان دارد

 

[:)shadow]

در راستای بالایی :)

چه خواهش ها در این خاموشیِ گویاست ، نشنیدی ؟!
تو هم چیزی بگو ! چشم و دلت، گوش و زبان دارد ...!
هوشنگ ابتهاج

 

[Mehrasa~]

رانده از باغ عدم گشته به زندان وجود
کودک از آن به جهان گریه کنان امده است

 

[lyamyy]

‌
خوش نقش‌تر از فرش دلم بافته‌ای نیست

از بس که گره زد به گره حوصله‌ها را....

محمد علی بهمنی

 

[Mehrasa~]

یوسف از گرگ چون کند نالش؟
که به چاهش برادر اندازد

 

[Asaliiiii]

چه کسی می داند که تو در پیله تنهایی خود تنهایی
چه کسی می داند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی
پیله ات را بگشا
تو به اندازه پروانه شدن زیبایی

 

[Asaliiiii]

ﺷﺒﻬﺎ ﮔﺬﺭﺩ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻩ ﻧﺘﻮﺍﻧﻢ ﺑﺴﺖ

ﻣﺮﺩﻡ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﻭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻓﮑﺮ ﺗﻮ ﻣﺴﺖ

ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﯾﺶ ﺧﻮﻧﻢ ﺭﯾﺰﯼ

ﺗﺎ ﺟﺎﻥ ﺑﺪﻫﻢ ﺩﺍﻣﻦ ﻣﻘﺼﻮﺩ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ !

 

[plotter]

که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نیکم و گر بد
تو برو خود را باش

 

[رعـنـا]

یک‌بار هم ای عشق من از عقل میندیش
بگذار که دل حل بکند مسئله‌ها را

 

[aliiii9]

ای که مسجد می روی بهر سجود...
سر بجنبد،دل نجنبد،این چه سود...؟!