• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

شاعرانه های کاربران

مرضیه

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
294
امتیاز
30
نام مرکز سمپاد
فرزانگان قم
پاسخ : شاعرانه های کاربران

تومیدانی
آری خوب می دانی
دوستی ما از ازل با جهان پیوندی عجیب دارد
و این قلب ها که در انتظار هم می سوزند
سال هاست که در سراشیبی پر رنگ حادثه
دست در دست قله گذاشته اند
راهی نمانده
و سیمرغ با پرهای گشوده
در انتظار لمس عشقمان آب می شود
و قلب پر تلاطمت هر لحظه بیش از پیش
شب های تنهایی و سرشار از وحشتم را
جواب می گوید
.
.
.
 

silence

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
507
امتیاز
348
نام مرکز سمپاد
علامه حلی - شهید قدوسی
شهر
تهران
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
پاسخ : شاعرانه های کاربران

مرثیه دل

این یک ترانه نیست ... یک عاشقانه نیست
شاید تلنگری است ... خفتن فسانه نیست

روز و شب و سحر ... در فکر مردمــــــم
در فکر و عاصی از ... این خلق و از خودم

گویم به خود که اِی ... سرگشته در جهان
گمگشته ای تــو در ... جایی از آسمان

این جا که ناکسان ... سکنی گُزیده اند
چون عقربی سیاه ... روحت گَزیده اند

این جا در این زمــین ... در ژرفنای خـــاک
این ها شکسته اند ... پیمانشان چه باک

پیمانـــــــشان به عشق ... بر خوبی و به مهر
هان چون شکسته شد؟ ... با جادو و به سحر؟!

دنیای ما ز کی ... از عشق شد بعید
خوبـــان ما چرا ... گشتند بس پلید؟

این غم برای چه ... ما را رها نکرد؟
این درد را چــــرا ... مردی دوا نکرد؟

آری برادرم ... این جا ســــــتاره نیـست
دیگر نمی شود ... پس راه چاره چیست؟!

برخیز و با شـتاب ... بال و پری بـــکش
بر سمت آسِمان ... اکنون سری بکش

نوشــــینه ای بیار ... پیش از غم عظیم
باشد کزین به بعد ... دل ها شود سلیم

باشد که همدلی ... اخلاق ما شود
یکرنگــــــی و وفا ... میثاق ما شود

قصه همیـن بُوَد ... یک آرزو و بــس
زنده چو روح آب ... باشیم یک نفس

ای کاش می شدی ... ای آرزوی ناب
بیش از همیشه باز ... دور از دل سراب

 

silence

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
507
امتیاز
348
نام مرکز سمپاد
علامه حلی - شهید قدوسی
شهر
تهران
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
پاسخ : شاعرانه های کاربران

سوگنامه عشق

دست عشق از دامن دل تا همیشه دور باد*
راز عشق و عاشقی در قلب ما مستور باد

باد وقتی در ازل پیغام عشقی می رساند
گفت: این سر منشأِ صد فتنه ی ناجور باد

صد دوا را جملگی در کار دل ناید به کار
چاره عشقی که در دل گل کند گویا همان کافور باد

از وصال ما بدان آرامشی در کار نیست
پس همان بهتر که این دل ها ز هم مهجور باد

ما به دنیا خوش ندیدیم و ز هم بگسسته ایم
وعده ی دیدار ما بعد از خزیدن در حریم گور باد

دوره ی طغیان دل اکنون دگر بگذشته است
پس خموشی باید و آن حجله اش پرنور باد

دیدگان را بستم و دیگر نخواهم روی یار
آن دو چشم بی قرار دیدنت را هم بگویم کور باد

بر دل ما چون بلای عشق سنگینی بکرد
ما فنا کردیمش و این را خودش دستور داد...

*:بیت اول شعر دستور زبان عشق از مرحوم قیصر امین پور با تصرف!
 

silence

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
507
امتیاز
348
نام مرکز سمپاد
علامه حلی - شهید قدوسی
شهر
تهران
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
پاسخ : شاعرانه های کاربران

...

جهان یک بیت شعر عاشقانست ... تمام آشنایـــــــــی ها بهانست

حدیث با تو بودن آرزویــــی است ... که پاسخ دانش با یـک ستارست

تمام شعرهایــــــــــم را به پایت ... که شعر بودنـت همچون ترانست

الفبای غمم یک لـحظه ای کاش ... به سان قطره اشکی صادقانست

تب رویای تو سرد است و دلسوز ... خیالت حــــسرت مانای جانست

تو می مانی در اوج خاطراتــــــم ... اگر دل بـــــستن من خالصانست

صمیمانه ترین احساس عالـــــم ... تو باشی روح من در بی کرانست

پرستوی مهاجر بال بـــــــگشای ... برایم لحظه ها نیلوفــــــــرانست ...
 

elahe

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,511
امتیاز
338
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ١
شهر
بندرعباس
پاسخ : شاعرانه های کاربران

فاصله



گفتی که مرا دوست نداری گله ای نیست

بین من و عشق تو ولی فاصله ای نیست

گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن

گفتی که نه باید برم حوصله ای نیست

پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف

تو رفتی و دیگر اثر از چلچله ای نیست

گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت

جز عشق تو در خاطر من مشغله ای نیست

رفتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت

بگذار بسوزد دل من مساله ای نیست



خوب دوستان امیدوارم خوشتون اومده باشه (به دلیل علاقم به شعرهای مریم حیدرزاده شعرشون و برای شما گذاشتم.)چطور بود؟
 

Night Owl

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
18
امتیاز
11
نام مرکز سمپاد
فرزانگان قم
شهر
قم
دانشگاه
دانشگاه بین المللی امام خمینی قزوین
رشته دانشگاه
مهندسی شهرسازی - کارشناسی ارشد برنامه ریزی شهری و منطقه ای
پاسخ : شاعرانه های کاربران

بیار باده که امشب شبی خوش است، بیار
بنوش می، که به عالم فرا رسید بهار
به عرش و فرش ملائک مدام در رقصند
که وقت عشرت و نوش است و کام دل به کنار
تمام عرض و سمائند واله ی بویش
به باغ عشق شکفته گل همیشه بهار
چه حاجت است که امشب قمر برون آید
که روشن است دل ما به یمن مقدم یار
چو بخت یار تو باشد چنین شبی "ساغر"
چه باک از حسد و کینه ی دل اغیار
به آن دو نرگس مستش که ای خدای امشب
زلال رحمت خود را ز ما دریغ مدار...

راستش من مدتهاست دست به قلم نبردم... این شعر رو در دوران دبیرستان نوشته بودم... خوشحال میشم نظرتون رو بدونم... :)
 

silence

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
507
امتیاز
348
نام مرکز سمپاد
علامه حلی - شهید قدوسی
شهر
تهران
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
پاسخ : شاعرانه های کاربران

به نقل از Night Owl :
جسارتا مصرع دوم ابیات سوم، پنجم و هفتم شعرت وزنشون مشکل داره... ببخشیدا :)

ممنون از راهنماییتون... من معمولا وزنا رو درست رعایت نمی کنم چون بلد نیستم و خیلی برام سخته!
شعرتون هم زیبا بود ... به خصوص که زبانش امروزی نبود حال و هوای شعرای کلاسیک رو داشت ... ( حافظ و سعدی و ... )

به نقل از Pouya :
silence!
چه خوب شد که بعد از مدتها تونستم گوشه ای از تو رو پیدا کنم...

واقعا عالیه!!
بعد از مدت ها ...
چند روز پیش که کتاب دینی دوممو می خوندم دیدم یه صفحه ایش از بالا تا پایین نوشتم : " دست عشق از دامن دل دور باد " یادمه اون روز که اینو نوشتم بهم گفتی : " چرا؟ " گفتم: " نمی دونم ... " هنوزم نمی دونم چرا انقدر این جمله رو دوست دارم ولی الان خیلی بیشتر از اون موقع ازش می ترسم ... از عشق...
 

elahe

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,511
امتیاز
338
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ١
شهر
بندرعباس
پاسخ : شاعرانه های کاربران



وقتی که عاشقم شدی پاییز بود و خنک بود
تو آسمون آرزوت هزار تا بادبادک بود
تنگ بلوری دلت درست مثل دل من
کلی لبش پریده بود همش پره ترک بود
وقتی که عاشقم شدی چیزی ازم نخواستی
توقعت فقط یه کم نوازش و کمک بود
چه روزا که با هم دیگه مسابقه می ذاشتیم
که رو گل کدوممون قایق شاپرک بود ؟
تقویم که از روزا گذشت دلم یه جوری لرزید
راستش دلم خونه ی تردید و هراس و شک بود
دیگه نه از تو خبری بود ،‌ نه از آرزوهات
قحطی مژده و روزای خوش و قاصدک بود
یادم میاد روزی رو که هوا گرفته بود و
اشکای سرخ آسمون آروم و نم نمک بود
تو در جواب پرسشم فقط همینو گفتی
عاشقیمون یه بازی شاید ،‌ یه الک دولک بود
نه باورم نمی شه که تو اینو گفته باشی
کسی که تا دیروز برام تو کل دنیا تک بود
قصه ی با تو بودن و می شه فقط یه جور گفت
کسی که رو زخمای قلب من مثل نمک بود................

نمی بخشمت............................
 

rezvanh

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
12
امتیاز
6
نام مرکز سمپاد
فرزانگان کرمانشاه
شهر
کرمانشاه
مدال المپیاد
_______
پاسخ : شاعرانه های کاربران


(توبه)
نه...توبه نمی کنم
می خواهم هزار بار اینگونه صحبت کنم
با تو اشک بریزم و ناله کنم

اما توبه نمیکنم
میخواهم تکرار کنم و هربار باتو عاشقانه دردودل کنم
توبه نمیکنم
میخواهم هرچندوقت به درگاهت نادمی کنم
توبه نمیکنم
میخواهم سرانجام روزی تا ابد برایت بندگی کنم
می خواهم هر بار پر از گناه شوم
و بعد برایت عالمی آدمی کنم!
اشکی شوم به روی دستهایت و...
توبه نمیکنم....

آخر میخواهم هزاران بار مرا ببخشی
و
من هزار بار عاشقی کنم!
 

silence

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
507
امتیاز
348
نام مرکز سمپاد
علامه حلی - شهید قدوسی
شهر
تهران
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
پاسخ : شاعرانه های کاربران


مـن از تو آتــــشین شدم , کنون تو آب می شوی
به محض نوبت دلم , شب و شهــــــــاب می شوی

طنین دل سیاهـــــــــــــــی و , ندیدن صفا و مهر
در ایــــن سرای بی کسی , ترانه یاب می شوی

تمام آرزوی من , پریدنی به سوی تــــــــــــــــوست
به چشم من که می رسی , چرا سراب می شوی؟

ز مستـــــــــــی و ز عاشقی , ندانم این فسانـه ها
سخـــــــــــــن برای من بگو , شراب ناب می شوی

هراسم از همین بُوَد , که وقت آخرین کـــــــــــلام
به آن نگاه پر فروغ , دلا خــــــــــــــراب می شوی

چه سرنوشت ساده ای , در اوج ناامیدیـــــــــَــم
برای دار زندگـــــــــــی , خودت طناب می شوی

و این وجـــود خسته ام , غمین ز روح پاک توست
که در جــــــــــــهنم جهان , بدون تاب می شوی

به خط به خط لحظه ها , قسم به شعر من نیا
نمی توانمت نوشت , که یک کتاب می شوی...

پ.ن: مجنون هر روز که چشم باز می کرد فکر می کرد که عاقل شده است! اما شب که به خواب می رفت تنها خواب لیلی را می دید...
این گونه بود که مجنون هر روز مجنون تر می شد...
 

parnian.d

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,470
امتیاز
6,404
نام مرکز سمپاد
فرزنگان1 بندرعبّاس
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : شاعرانه های کاربران

بذار بزنن منو صدها بار تحقير كردن
بذار بزنن مگه كم منو تو غصه هام اسير كردن؟
بذار بزنن مگه اين اولين گريه ي منه؟
بذار بزنن كي گفته اين آخرين زمزمه ي اشك منه؟
بذار بزنن تا منم براشون صبوري كنم
بذار بزنن تا منم هول هولكي خنده هاي زوري كنم
وقتي آدم نميتونه حق بگه
نميتونه از دل دريايي دختر كله شق بگه...
بذار بزنن تا بگم هنوز حرف خودمه
بذار بزنن تا بگم آزاد بودن همه ي كار منه

ديگه نميتونم شعر بگم
 

Moha

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
295
امتیاز
269
نام مرکز سمپاد
شهید قدوسی(ره)
شهر
فقط قم!
مدال المپیاد
المپیاد ادبیات...دیدم همه دارن یه چیزی می رن ما هم برین ادبیات! شانس زد و مرحله اول قبول شدیم...مرحله دوم به اسم المپیاد خوندن تو نمازخونه می خوابیدم!...که خب مسلما قبول نشدم دیگه!
__________________________________
دانشگاه
علامه طباطبایی(ره)
رشته دانشگاه
اقتصاد بازرگانی
یک عاشقانه ی شور...

اولین شعر حرفه ای ام...که ناخودآگاه قالبش غزل شد،قالب شعر عاشقانه...
تقدیم به کسی که نامش،سیاره ی بیت آخر است...

"شب است،بی تو دلم اضطراب کم دارد
برای خستگیش یک خطاب کم دارد

کجا نشسته ای ای مهربان شب هایم
سکوت لحظه ی من یک جواب کم دارد

صدا اگر بزنم نامِ خوبِ تو را ...
گلو برای صدایت نیاز کم دارد

بیا نیاز،بیا تو،عزیزِ من برگرد
که آسمانِ شبِ من ستاره کم دارد

ستاره ای و وجودت حجومِ سبز من است
ستاره؛ سینه ی سرخ حجم سبز کم دارد


"


2 صبح پنج شنبه

*.بیت آخر،به حرمت نامش حذف شد...
 

niloofar n

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
162
امتیاز
34
نام مرکز سمپاد
farzanegan1
شهر
mashhad
دانشگاه
????????
اگر...

اگر من و او در مسافر خانه ای قدیمی و کهن

همدیگر را می دیدیم،

می نشستیم و به چند پیمانه

لبی تر می کردیم!

اما آراسته چون سربازی پیاده،

و چهره در چهره هم خیره،

به او شلیک کردم، همان گونه که او به من،

و در جا کشتمش.

من او را با گلوله ای کشتم،چرا که

چرا که دشمن من بود،

فقط همین: او دشمن راه من بود،

به اندازه ی کافی واضح است، اگرچه

شاید، بی درنگ انگاشته بود که

در ارتش ثبت نام کند درست مانند من

چون بیکار بود و لوازم کارش را فروخته بود

دلیل دیگری وجود نداشت.

آری؛ جنگ چیز عجیب و غریبی ست!

تو کسی را به گلوله میزنی

که اگر در کافه ای میدیدی اش، مهمانش می کردی،

و یا به نیم سکه ای کمکش.
 

peihaghi

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,333
امتیاز
2,348
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 1
شهر
تهران
دانشگاه
امیر کبیر
رشته دانشگاه
مکانیک (ساخت تولید)
شعرهایی در وصف خر

این شعر خیلی جالبه:
سری را من همی دیدم درون باغ بفهمیدم که این هستش یه الّاغ
چه کرکی و چه پری و چه میزی داره روش هم میخوره سنگی دیزی
همی رفتم به نزدیک آن پریزاد بگفتم کای الاغ کره خر زاد
به تو منع شده دیزی خوری ها ؟ برقصیدن درون بدخوشی ها ؟
چرا از این کارا منع شدی تو اگر این why داری دیزی خوری تو
بگفتا تو ندانی هیچ زین کار تو همچون بچه ای ، بنده ای بی بار
تو از اسرار من بی خبر هستی ندانی هیچ از اسرار هستی
بناگه از نهان آمد عذابی برختد بر سرم مقدار آبی
خرخوشگل ز دیدم رفت بیرون بماندم من ولی در باغ انبون
دیدم رامشگر پرزرق و برقی داره هی می زنه گیتار برقی
سرم رفت و گوشم ترکیده شد آه ز اصوات گیتار بی مه و ماه
البته قافیه اش رو به زور رسوندم ولی خب دیگه ...
 

M.1373%

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
155
امتیاز
7
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
مشهد
آلبوم

آلبوم
---------------------------------------------
لبخند مي زني
كنارم مي ايستي
با قلبي گرم و نگاهي نرم
باد مي آيد
موهاي بلندت رگبار بوسه مي شود
احساس مي كنم
با باد
با باران
اين همه راه را آمده اي
احساس مي كنم
سالها پيش تو را در خواب ديده ام
يا از متن غزلي عاشقانه
بيرون زده اي
تا من
دامن گير تو
يا تو دلپذير من
تو اين حرفها را
در گوش من نجوا كردي
و من گريستم،خنديدم
و تا هنوز
كسي راز آن واژه ها را نمي داند
هيچ كس نمي داند
چرا بعد از آن همه سكوت
بعد از آن همه باد و باران
اينك كنار من ايستاده اي و عكس مي گيري
دستهايت رها
موهايت رها
و لبخندت رها
اما پير و دلگير و چروك،نه!
نشده اي
به رنگ همان ساليان پيش از برف
پيش از حرف و حديث
پروانه و درخت.
من اما
در ميدان متروك و قديمي شهر
براي عكس هاي تو تنديس شدم.
:)
 

راد

کاربر فعال
ارسال‌ها
25
امتیاز
8
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان یک تهران
شهر
تهران
مدال المپیاد
المپیاد زیست
دانشگاه
دانشگاه هاروارد یا کمبریج
رشته دانشگاه
پزشکی
دیروز بهار آمد!


دستان مقدست را روی چشمانم بکش
نه برای اینکه مسیح باشی برای بینایی ام
و نه به این خاطر که
روح پاکت را از نو در من بدمی
این بار می خواهم تقدس دستانت
پلک ها یخسته ام را
برای همیشه ببندند
دوست ندارم با چشم باز بمیرم
تاریکی زیباتر است

-------------------------

آنقدر در سرمای زمستان
و سوز یخ بندانها
گرفتار بودم
که بهار از یادم رفته بود
وقتی دیروز اولین قطره ی شبنم روی دستانم نشست
فهمیدم که بهار آمده است
اما چه دیر
 

سرور

کاربر فعال
ارسال‌ها
20
امتیاز
6
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
دزفول
تو را می خواهم...(نظر بدید)

بچه ها لطفا نظر بدید و اگر اسم خوبی واسه این شعرا دارید بگید...
تورا می خواهم
تورا که درکنارمی
نگاهت می کنم
نگاهم نمی کنی
چشم هایت بسته
چشم هایم خیره
صدایت می کنم
بی پاسخ مانده ام...
بار دیگر،
بلند و بلندتر
فریاد می زنم
نمی شنوی،نمی توانی پاسخ دهی
نگرانت شده ام
تاب فریاد ندارم دیگر
دستت را می گیرم
سرد سردی اما هنوز
دیگر تنم تنت را
گرم نخواهد کرد
باور نمی کنم
اشک می ریزم،اشک می ریزم
خدا خدا می کنم در کنارت باشم
خدایا، آه مرا نمی شنوی...؟!!!
سرم را روی قلبت می گذارم
نمی زند دیگر...
سوگند خورده بودم بی تو نمانم
ثانیه ها می گذرد
نمی دانم کجا هستم
دیگر اشک نمی ریزم
تو را در کنارم نمی بینم
اما...،غمگین نیستم
می خندم
نمی دانم چرا؟
آرام راه می روم
تو را می جویم
همه جا بوی تو را می دهد
از دور می بینمت،زیباترازهمیشه
آهسته در کنارم می آیی
دستم را می گیری
صدایت دلنشین تر ازهمیشه
دوستت دارم را،در گوشم زمزمه می کند
حس غریبی دارم
انگار می دانم
همیشه در کنارم خواهی ماند...!!!




اینم یکی دیگه
یک لحظه فکربرای تو
یک قطره اشک
می روم به دنبال سرنوشت خویش
راهی مبهم و ناپیدا...
نمی دانم آینده کجاست...؟!
آینده چیست...؟!
اما می روم...
ولی...
نه...
باز می گردم و نمی توانم
باز هم اشک
باز هم آه در حسرت دیدارت
وباز هم نیستی و نمی آیی
باز هم نیستی و نمی آیی
به خاطر هیچ، به خاطر هیچ و به خاطرهیچ
وافسوس که تصور می کنی
به خاطر من...
 

atena.a

کاربر فعال
ارسال‌ها
54
امتیاز
102
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بندرعباس
مدال المپیاد
المپیاد گریه و زاری :)))
شعري در وصف خودم.نخوندي هم بازم صفاست.

دخترک خسته و تنها

گوشه ي اتاق نشسته

لحظه ها رو مي شماره

چشماشو رو هم گذاشته

توي فكر يه پرنده

فكره يه عقاب سنگين

نقشه اي براي پرواز

رهايي از دست صياد

دلكش خيلي شكسته

مثل يه گيتار خسته

غم و تو بغل گرفته

زانوهاشو باز بسته

دخترك غمگين و ساده

پي خنده هاي دنيا

كجايي خدا ببيني؟

شده باز اسير غم ها

تو پس نگاه تيزش

گل لاله زد جوونه

چشماي قشنگ و خويسش

نمي زاره خشك بمونه

چشم به راه درد فردا

چهره اي دل نگرونه

مژه هاي تار تارش

مي زنه آهنگ عاشقونه

با صدايي گرم و لرزون

ميشه باز چشماش گريون

تو گلو بغضي گرفته

كه نميشه كرد پنهون

حالا دخترك خوابيده

خواب هاي رنگي ميبينه

توي خواب مي خواد ببينه

شده بازم يه پرنده

توي آسمون رويا

مي زنه پر پر چه زيبا
 

kosarb

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
141
امتیاز
60
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2 تهران
شهر
قم و اصفهان و تهران
"اولین بار شهر دور"

من از این شهر
کوله باری از کتاب و خستگی
سرفه هایی از جنس تهی
خوابی در مساحت سا ده ی درد
و غلظتی از غربت سرد
به ارمغان آورده ام
چه ارمغانی!
چه کسی می خرد تحفه ام را
در ازای ماندگاری؟

خوشحال می شم نظرتون رو بدونم!
 

silence

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
507
امتیاز
348
نام مرکز سمپاد
علامه حلی - شهید قدوسی
شهر
تهران
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
پاسخ : شاعرانه های کاربران

ما هیچ...

ما معترض به بودن ; خورشیدمان به گور در حسرت ظهور آخرین گواه

ما شاکیان عشق ; دور از تب بهشت مجنون گاه ناگاه

در ماه حرام ما ماهیان برکه تردید خواهان روی ماه

ما اسطوره های جرم و گناه ; فروافتادگان عرش در سیر کوه سوی کاه

ما مفتخران به تشویش فخر پادشاه ; فانوس کشتگان همین صفحه ی سیاه

با خواهشی عمیق با چشمانی مملو از ظلمات دنبال نشانی از ... آه

تقدیر و سرنوشت ... ناخواه خواه

ما سطر آخر نقطه ای در انجام راه

ما هیچ ما سکوت

"ما هیچ ما نگاه..."
 
بالا