از خاطرات حوزه های امتحان

kaito

کاربر فعال
ارسال‌ها
26
امتیاز
60
نام مرکز سمپاد
فرز8
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1410
خب همه ما صد در صد ازمون سمپاد شرکت کردیم و قبول شدیم و میدونیم که خیلی از افرادی که ازمون را دادند سیاهی لشکرند و خب از این سیاهی لشکرا یک کارهایی سر میزند که واقعا عجیب .خنده دار و گاها رو مخ است. بعضی وقتا هم مکان حوزه یا مراقب عجیبه
حالا ما اینجام میخواییم یادی کنیم از اتفاقات عجیب یا خنده دار یا عصبی کننده و دلهره اور حوزه های امتحانی (چه تیزهوشان یا هر ازمون دیگه)بکنیم
 
خب حوزه خودم خیلی خیلی اذیتم کرد
بغل دستیم انگار اومده بود پیک نیک 🚶‍♂️
اونور یکی نشسته بود همش میگفت من نابغم من قبول میشم ضریب هوشیم فلانه بهمانه😐
یه بنده خدایی معلوم بود اون حداقل 4 تا تست دیده گفت زده گفت زمان ازمون 100 دقیقه است مگه این بنده خدا رو ول میکردن؟؟؟میگفتن نه تو از کجا فهمیدی ازمون چند دقیقست؟نه نمیدونم تو متقلبی ... اخر بنده خدا رو پرت کردن بیرون 😶
مراقب از ما 10 دقیقه دفترچه اول دیر گرفت بعد گفت نه چون اونجا 10 بیشتر دادم از دفتزچه دوم که سرعت دقته 10 دقیقه کم میکنم هرچی اعتراض کردیم مگه قبول میکرد؟
خلاصه سرتونو درد نیارم دفترچه اول رو خوب زدم
و دفترچه دوممو گند زدم حداقل 40 تا باید میزدم کلا 33 تا تونستم به خاطر شاهکار مراقب بزنم
و تازه صندلیم پایش مشکل داشت باعث شد بیفتم زمین و وسط حوزه پهن شدم😑و بغل کولر بودم باید دفترچه و پاسخبرگمو میگرفتم پرواز نکنن برن🤣😭
هیچی با یه قیافه جنگ زده و داغون از حوزه با موفقیت خارج شدم🤝🤣😑
 
من خودم
روز آزمون هم مدرسه ای هایم دو تاشون توی چندمتریم بودن
یکیشون ازم پرسید حروف الفبا از اول تا اخر رو میگی بهم بنویسم؟
منم بهش گفتم و اون هم نوشت
با یکی از دوستام که دقیقا پشت سرم بود حرف زدم و....

برگه هارو گذاشتن و گفتن یهویی
(هر سوال درست ۴ امتیاز مثبت و هر غلط ۳ امتیاز منفی ) یهو برگا همگی ریخت.
بعدش که ما سکته رو زدیم گفت نه ببخشید. همون ۳ امتیاز مثبت و یک امتیاز منفی هستش

بعد چند دقیقه گفتند: برگه ها را بردارید همه سریع و باعجله بر می‌داشتند ام من یواش خم شدم و ریلکس برداشتم
دفترچه اول رو خیلی خوب زدم و ۳۸ تا زدم
دفترچه دوم رو گند زدم و فقط ۳۳ تا زدم
بعدش که اومدم از آزمون اصلا دیگه چک نکردم کدوم سوالارو درست زدم

خودم فکر میکردم قبول نمیشم...

اما شب اعلام نتایج خواب بودم که مامانم اومد گفت
پسرم تیزهوشان قبول شدی و من هم گفتم باشه و
خودمو کج کردم و خوابیدن
(اصلا نفهمیده بودم چون تو حالت نیمه بیداری بودم)
صبح که بیدار شدم مامانم گفت آفرین اژه ای یک قبول شدی و من کرک و پرم ریخت
بعد کارناممو. دیدم و با ذوق به کلمات نگاه
...شما پذیرفته شده آید... اولویت انتخابی اول
 
من ورودی ششم به هفتم عفونت ریه و این چیزا داشتم یه جوری سرفه کردم جلوییم ترسید لیز خورد افتاد زمین.
 
خب سر آزمون تیزهوشان دوستم تو همون سالن امتحانی بود که من بودم و دقیقا وسطش بود و من گوشه گوشه بودم صندلی ۸۱ و خب قشنگ مراقب تو بغلم بود و پشت سریم قبل شروع آزمون میگفت بچه ها سوال ۴۴ میشه گزینه ۴ و واقعا هم شد گزینه ۴😐فکر میکردم خیلی بد دادم آزمون رو ولی کلا امسال هم تعداد زده های کل بچه های کشور زیاد نبوده و من خوب زدم و هیچ کدوم از دوستام هم قبول نشدن فقط خودم...تو شهر ما ۳ حوزه دخترونه بود که یه حوزه تقلب کرد و ۵ دقیقه واسه سرعت وقت اضافه داد و یک حوزه سر وقت گرفت و حوزه ای که من بودم هم ۵ دقیقه زودتر ازمون پاسخبرگ ها رو گرفتن😑(شانس منه) و آره خلاصه همین...یکی هم کنارم نشسته بود که تازه بعد از اینکه ما دفترچه اول رو شروع کردیم رسید
 
  • دابل‌لایک
امتیازات: kaito
درست ۶ سال پیش درست وسط کرونا بود خیلی استرس داشتم وقتی میرفتم حوزه مامانم قلاب ریخت تو بطریم خوردن آروم شدم کلا اون زمان ۱۰۰ بود ۱۷ تا نزدم ۵ تا غلط بقیه درست یادمه دفترچه سرعتی رو به قدری سریع زدم ۲ یا ۳ دقیقه زمان زیاد آوردم رفتم دستشویی اومدم ورقه رو دادم رفتم بیرون یادش بخیر🥲🥲🥲 ای کاش کنکور رو هم اینجوری بدم
 
سال ما ریون بود

جلوییم هم اشنا در اومد

وسط ازمون کیک و ساندیس پخش کردن(اون زمان پولدار بود مملکت)

نشست کیک و ساندیسش رو با خیال راحت خورد؛ یهو گفتن وقت تمومه؛ اینم ۵۵ تا زده بود از ۶۰


و کلا قبول نشد(اون سال کف قبولی ۵۷ ۵۸ بود تازه برای رنک اخر مدارس)
 
اتفاق خاصی روز ازمون نیوفتاد
اما الان برام عادی شده و منتظر کنکورم🥲

ولی یه جمله دبیر حسابان مون تو گوشم میپیچه که
اگه کنکور رو قبول نشدی هیچ وقت نگو سمپادی بودی چون تمام زحمات اون زمان رو دادی به باد🥲
برای قبول شدن بچه های عادی دست میزنن اما برای قبول نشدن شما سمپادی ها سر تاسف تکون میدن و انتخاب با خودتونه که قبول شید یا که نه !

نمیدونم یه ترسی به جونم جمله اش میندازه و حالم بد میکنه🚶
 
اتفاق خاصی روز ازمون نیوفتاد
اما الان برام عادی شده و منتظر کنکورم🥲

ولی یه جمله دبیر حسابان مون تو گوشم میپیچه که
اگه کنکور رو قبول نشدی هیچ وقت نگو سمپادی بودی چون تمام زحمات اون زمان رو دادی به باد🥲
برای قبول شدن بچه های عادی دست میزنن اما برای قبول نشدن شما سمپادی ها سر تاسف تکون میدن و انتخاب با خودتونه که قبول شید یا که نه !

نمیدونم یه ترسی به جونم جمله اش میندازه و حالم بد میکنه🚶
وایی این چی بود گفت گرخیدم🥶
 
حوزه‌ی ما جالب بود یکسری اتفاقات عجیبی افتاد.
اول اینکه یکی همون دقیقه اول رفت دستشویی و دیگه تا آخر برنگشت. همچیش جامونده بود. ولی بازم برنگشت.
یکی هم کل جوابارو توی دفترچه پر کرده بود ولی توی پاسخنامه نه.
چند نفر هم بعد ده دقیقه یک ربع تمام کرده بودن. ( هیچکدوم قبول نشدن )
 
حوزه‌ی ما جالب بود یکسری اتفاقات عجیبی افتاد.
اول اینکه یکی همون دقیقه اول رفت دستشویی و دیگه تا آخر برنگشت. همچیش جامونده بود. ولی بازم برنگشت.
یکی هم کل جوابارو توی دفترچه پر کرده بود ولی توی پاسخنامه نه.
چند نفر هم بعد ده دقیقه یک ربع تمام کرده بودن. ( هیچکدوم قبول نشدن )
اونا که همه جا هستن برای ماهم از اونا پر بود تو یه تست 2الی 3 تا گزینه پر میکردند
 
  • ناراحت
امتیازات: Mojo
چطوری اینقدر دقیق یادتونه؟!
من تنها چیزی که یادمه اینه بغل دستیم غش کرد وسط ازمون
 
  • خنده
امتیازات: kaito
یادم میاد یه نفر دیر رسیده بود سر ازمون، درهای حوضه رو بسته بودن. بابای این شخص‌ هم بعد کلی جر و بحث از دیوار رفته بود بالا و در رو برای بچه‌اش باز کرده بود.
آخرش فکر کنم قبول نشد.
 
  • خنده
امتیازات: .π.
Back
بالا