آرش.
کاربر حرفهای
کوزه
در کارگه کوزهگری رفتم دوش
دیدم دوهزار کوزه گویا و خموش
ناگاه یکی کوزه برآورد خروش
کو کوزهگر و کوزهخر و کوزهفروش
(گرچه در معنی این دوش با اون دوش متفاوته!)
گرهمی اندر دین رغبت کنی
دور کن از دوش جهان پوستین