مسابقه طنزپردازی

به جای اعلام برنده، جیغغغغغغغغغغ میکشم:



چرا اینجا انقد ساااااااااااااااااااااااااااااااااااکتههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه؟
 
به دلیل ورود به دهه فاطمیه، مسابقه فعلا برگزار نمیشه.
 
خب خب خب!

دیگه دیدیم سایت خیلیییییی داره افسرده و غمناک میشه و در تالاب باتلاق اندوه داره فرو میره، گفتیم مسابقه رو برگردونیم یه ذره بخندین!

این دفعه چند تا موضوع داریم، و محدودیت پست ها هم به 3 پست رسیده.

سوژه های دور هشتم مسابقه طنزپردازی سمپادیا:

امتحانات

باباهای ایرانی

دختر بودن یعنی/ پسر بودن یعنی

مدرسه حضوری و آنلاین

​
شما از حالا تا یک هفته دیگه، چهارشنبه شب ساعت 24، وقت دارید سه پست بامزه با سوژه های بالا بزنید




لایک یک امتیاز، و خنده دو امتیاز خواهد بود!
 
دختر بودن یعنی...

دختر بودن یعنی موهات بلند بلند باشن، عاشقشون باشی؛ بعد ازشون خسته شی و بری کوتاه کنی و خیلی کیوت شی؛ بعد کم کم بلند شن و بسته نشن و بچسبن به گردنت و تا وقتی دوباره خیلی بلند شن و عاشقشون بشی، ازشون متنفر باشی. بعد دوباره ازشون خسته شی و این چرخه ادامه دارد:))

دختر بودن یعنی یهو به خودت بیای ببینی همه موهات رو دور انگشتات تابوندی و از گیسوانت تنها دسته ای موی در هم تاپیده به شکل پشم ریسیده نشده بز باقی مونده.

دختر بودن یعنی در یک چرخه 25 الی 30 روزه، هم بتونی جذاب ترین و باانگیزه ترین انسان جهان باشی، هم یه روح عاشق در حال پرواز، هم یه پری افسرده، هم یه وحشی از قبایل غرق در عن و لجن زومبا، هم یه شمشیرزن از سرزمین های باستانی، هم یه جنازه مچاله شده در خون.

دختر بودن یعنی به خاطر مرگ یه شخصیت کارتونی گریه کنی، و چند روز بعد اون قدر خونسرد و بی رحم باشی که بزنی یه نفرو با اره برقی سه شقه کنی

دختر بودن یعنی ساعت ها برای تزیین اتاقت وقت بذاری ولی دو روز بعد همشو بکنی بندازی دور

دختر که باشی، چنان مغروری( :)) ) که در خانواده سمپادیا حاضر به جفت شدن با همجنس میشی اما به هیچ پسری رو نمیندازی:))

دختر بودن یعنی سندروم آواتار بی قرار(@توفترنگی(: )

دختر بودن یعنی هم موخرگوشی باشی، هم شمشیرزن. هم بافتنی ببافی، هم یه تنه جلوی یه دنیا وایسی(@Krasinski )

دختر بودن یعنی یه مسابقه راه بندازی و هیچ بنی بشری نیاد شرکت کنههههههههههههههههههه!
 
لازم نیست حتما پسر باشین:) فقط کافیه امیر طور باشی تا شب امتحانی بخونی و بعد پشیمون بشی و، دوباره عین چیز سر تو بندازی پایین در عین حال که معلم داره استوکیومتری درس میده تو با یه صلوات محمدی، نثار روح سازندگان ویندوز الخصوص ایده دهنده ویژگی های مولتی تسکینگ مرورگر تو باز کنی و میای پست ح ب بزاری بری تو چتروم با بعضیا بحث کنی که چاقو بهتره یا تفنگ؟ ایا امیر همون فِرنِ؟ عمر کیه پس؟ رنگ موی سلطان اعتماد به سقف چی باشه؟خب اره پدر چتروم از دور اشاره میکنند که پکورا بزن که اون نوشابه قوطی ها اصل بود این پلاستیکی ها فیکه!
 
پسر بودن یعنی:
پسر بودن یعنی هروقت کسی داره برات یه خاطره ای چیزی تعریف میکنه توی افکار خودت بچرخی و توجه نکنی بعد ازت که سوال پرسید مغزت بره تو "حالت بحران":-"

پسر بودن یعنی حتی اگه پست @amir_ واقعا بامزس برای این که تو رقابتید بهش لایک ندی:))

پسر بودن یعنی وقتی داری آهنگ احساسی گوش میدی اگه دوستت رد شد باید فاز گنگ به خودت بگیری یعنی داری Mumble rap گوش میدی:)):))

پسر بودن یعنی امتحان کردن سیس های مختلف برای عکس از جمله سیس عقاب،سیس شیر درنده،سیس شاه میگو و...(این مورد آپشنال است و درباره همه صدق نمی کند)

پسر بودن یعنی اتاق باید یه اثر هنری بداهه باشه،مرتب بودن و این حرفا رو بده برررررررره
 
دختر بودن یعنی وقتی با کسی دوست میشی، تا سال های سال عزیزم و عشقم گفتن رو رها نمیکنی .-. بعد از چند قرن دیگه کم‌کم همدیگه‌رو با الفاظی یا الفاضی یا الفازی مثل خنگول و دیوونه صدا میکنین... برعکس پسرها که معمولا از همون اول از الفاظ یا الفاض یا الفاز رکیک استفاده میکنن:-"
دختر بودن یعنی نمره زیر نوزده و نیم ببینی افسردگی میگیری :‌))
دختر بودن یعنی وقتی موهات بلنده با شستن و بستنش دردسر داری، کوتاه هم میکنی دیگه بسته نمیشه و همش باز و جلو چشماته -__-
دختر بودن یعنی ماهی یک بار در خون دست و پا بزنی و بعضا مرگو جلو چشات ببینی، ولی بازم باید بری مدرسه و... هیچی هم نمیتونی بگی. چرا؟ چون تابوعه :/// چون یه اتفاق کاملا طبیعی که واسه نصف جمعیت جهان داره میفته و به هیچ وجه چیز بد و خجالت‌آوری نیست، نمیدونم چجوری، شده یه اتفاقی که اصلا نباید اسمشو جلو مذکرها بزنی .-. بعد تازه مرداهم برمیگردن میگن مگه چی شده که انقد حالت بده؟ چرا همش خوابیدی؟ و ازین حرفا...
یکم درک کنید لطفا:-w
بله عصبانیم:-"
اصلنم طنز نیست میدونم:-"
 
دختر بودن یعنی کلی قربون صدقه ی دوستت بری بعدا یه بار به یکی دیگه دست بده یه هفته قهر کنی باهاش:"
دختر بودن یعنی تو گرمای تابستون توی کلاسی که همه توش همجنسن باید مقنعه سر کنی:))
دختر بودن یعنی مقنعه کشی های توی مدرسه:))
دختر بودن یعنی عصبی شدن بی دلیل وسط حال خوبت:"
دختر بودن یعنی یه قهر بزرگ و پرتاب گلوله به هم و آشتی شدن بدون اینکه حواست باشه:))
دختر بودن یعنی وقتی شخیتای یه سریال شکست عشقی میخورن انگار تو خوردی و تا یه هفته افسرده ای:))
دختر بودن یعنی توی مسابقات شنا که تماما برا بانوانه باید با مایوعه اسلامی(!) رفت:))

ولی خدایی مراقب دل دخترا باشید #_#
 
دختر بودن یعنی اگه من از یکی بدم بیاد رفیقمم باید از اون بدش بیاد (:
 
بازم که کم شرکت کردین ایش ایش ایش:))

امتیازات:

@zeynabgol
۷ تا خنده ۳ تا لایک

امتیاز نهایی: ۱۷


@amir_
۸ تا خنده ۲ تا لایک

امتیاز نهایی: ۱۸

@Artin...
۶ تا خنده ۵ تا لایک

امتیاز نهایی: ۱۷


@s@rah
۵ تا خنده ۵ تا لایک

امتیاز نهایی: ۱۵

@Sety
۴ تا خنده ۴ تا لایک

امتیاز نهایی: ۱۲


@asal_a
سه تا خنده یک لایک

امتیاز نهایی: ۷



یادآوری میکنیم به @Leo @ili و @strawberry : دیسلایک و دابل لایک امتیازی نداره.
 
برنده دور هشتم مسابقه طنزپردازی سمپادیا:

با کمی اکراه به دلیل خصومت شخصی:)) اعلام میکنم


@amir_
​
 
دور نهم مسابقه طنزپردازی سمپادیا!

تا هفته دیگه، یکشنبه ساعت ۲۴، شما وقت دارید سه پست طنز با موضوع:


باباهای ایرانی

امتحانات

مدرسه حضوری و آنلاین

اگر سمپادیا نبود...​



بزنید. موفق باشین!


یاد آوری: خنده دو امتیاز و لایک یک امتیازه
 
به به به به چقد جماعت فعال و منفعل و مفعول!

1-16.jpg


این نمکدان طلایی زنگ زد! (به من چه که طلا زنگ نمیزنه)


یه فرصت دوباره به شما داده میشه، از همین الان تا لحظه تحویل سال، ویژه مسابقه (!) نوروز.


موضوع جدید: نوروز.​
 
  • لایک
امتیازات: s@rah
وای
میخواستم بهت بگم چرا دیگه مسابقه طنزپردازی چیز نمیشه. فکر کردم میخوای یکم فاصله بذاری :-''
 
باشه شرکت نکنین اصن:))
یکی از معضلات نوروز همین دید و بازدیدهاش بود که کم شد خدا رو شکر. تو فکر کن همهههههه فامیل میرفتن خونه مادربزرگ، بعد از اونجا به داداش بزرگه میگفتن: خب تو پاشو برو خونه تون، ما الان میایم خونه شما! و این روند گولاخ تا آخر عید ادامه پیدا میکرد.

من طفلی خرد بودم، به صد سال به این سال ها باد میگفتم :"صدسال به این سُلاباد"
و تا پیارسال کسی به من نگفت درستش چیه و شما فکر کن بچه سیزد ساله میرتف خاله شو بغل میکرد میگفت: صد سال به این سُلاباد! :))

در ضمن، خواستم اعتراف کنم من همیشه به سمنو ناخنک میزدم و هیچکس نمیفهمید:))

تازه یه بار هم از چمدون جهیزیه مامانم یه عطر دزدیدم و به خودش عیدی دادم اصن یادش نیومد:))
 
You must log in or register to reply here.
Back
بالا