• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

بایکوت مذهبی

Void

玲音
ارسال‌ها
80
امتیاز
1,226
نام مرکز سمپاد
Ohtori Academy
شهر
The Wired
سال فارغ التحصیلی
1789
هر دینی به ذات عیب داره(میتونه داشته باشه)، این معتقده که با ارائه تعبیر جدید از متون یا رد کردن اشکالات، عیب یه دین رو کم میکنه. مثلا مسیحیت یا اسلام علیه همجنسگرایی‌ان ولی الان یکی مثل آرش نراقی میاد میگه که عمل قوم لوط تجاوز حساب میشده پس اسلام مخالف همجنسگرایی نیست، مخالف تجاوزه. ولی همین آرش نراقی بین مسلمین اقلیت حساب میشه.
خوندن این مقاله در نقد اندیشه‌ی دینی آرش نراقی خالی از لطف نیست. [آیا تفسیر ایشان از اسلام، اسلامی است؟ من که این‌طور فکر نمی‌کنم.]
اینو نشون میده که میشه این ایرادات رو رفع کرد.
برخلاف خیلیا که مخالف دین‌ان و باور دارن که دین باید از بین بره، من میگم هر دینی(اینجا اسلام) دارای یه سری باور اشتباهه. باید باورهایی که با جامعه مدرن سازگار نیستن از اسلام جدا بشن.
شخصاً باور ندارم که دین باید از بین بره؛ همین به تنهایی کافیه که بخش بزرگی از آثار هنری از نمادهای دینی تأثیر گرفتن و صرفِ «دینی بودن» باعث نمی‌شه که دوست‌شون نداشته باشم؛ چه برسه به این‌که بخوام حذف‌شون کنم! اما تأکید روشنفکران دینی بر تفاسیر نو جهت رسیدن به معرفت در حوزه‌ی علوم طبیعی [بحث علوم انسانی مثل جامعه‌شناسی، انسان‌شناسی و غیره جداست] یا عملی [اخلاق؛ امور قضایی؛ سیاست و اقتصاد] رو درک نمی‌کنم. اگر این‌کار رو بی‌فایده ندونم؛ نسبت به‌ش شکاکم.
می‌خوام بگم که دین ابزاره، فقط ابزاره.
اگر قبول داشته باشیم که چاقو یک ابزاره، پس دین هم از نظر شما باید مثل یک چاقو باشه: یک نفر می‌تونه از اون استفاده‌ی مفید کنه و دیگری می‌تونه باهاش آدم بکشه؛ اما این تعریف دقیقی نیست. دین یک چاقو هست همراه با کتاب راهنمای استفاده که می‌گه «این کتابی است مبین، فصیح و آشکار» [زمر 28 ؛ شعرا 195]؛ یک سری افراد به اسم روحانیون هم هستن که نحوه‌ی استفاده از این چاقو رو توضیح می‌دن.
اما ما هم دین داریم،هم انسانیت،و هم عقل.
مسئله دقیقاً همینه. چیزی که داره احکام دین رو نو و قابل پذیرش می‌کنه، منابعی غیر از خود دین هستن. وقتی کسی مثل ابوالقاسم فنایی اخلاق عقلانی رو نسبت به دین اولویت داده، یعنی دین براش چیزی محسوب می‌شده که ممکنه به امری غیر اخلاقی دستور بده. دین در کلی‌ترین حالت باور به امر قدسیه. ما هم در این‌جا داریم در مورد دین صحبت می‌کنیم؛ نه یه مکتب فکری که منشاء انسانی داشته باشه و پیامبران، تئوریسین‌های این مکاتب محسوب بشن. تعاریف باز، جامعه‌شناسانه و پست‌مدرن که این دین رو مثل یه امر غیر دینی تحلیل می‌کنن مد نظرم نیستن. شما به قرآن به چشمی نگاه می‌کنید؟ دین براتون چه معنایی داره؟ همه‌ی «مسلمان‌»ها به خطاناپذیری قرآن اعتقاد دارن؛ چون مسلمان هستن! فرق مسلمان بنیادگرا با غیر بنیادگرا سر مواردی غیر از ذات دین هست؛ یعنی عرضیات دین. کسی که باور داره قرآن خطاپذیره، اون رو لزوماً الهی نمی‌دونه و به پیامبر به چشم یک فیلسوف/نظریه‌پرداز/متفکر نگاه می‌کنه، مسلمان نیست؛ اگر شما چنین فردی رو «مسلمان» می‌دونید، بعید نیست در آینده علاوه بر تفسیر خداناباورانه از مسیحیت [Christian atheism]، با آتئیسم اسلامی هم مواجه بشیم! مشکل هرمنوتیک بی‌قائده همینه. فاشیست‌ها می‌تونن با توسل به نظریه‌ی مرگ مؤلف، تفسیری جدید از نبرد من هیتلر ارائه بدن که نژادپرستانه نباشه؛ اما بعید می‌دونم این تفسیر در جامعه جا بیفته یا اصلاً از لحاظ معرفتی صدق داشته باشه. هر چند این کتاب خودش ساخته‌ی دست بشر و کسی مثل هیتلره؛ اما دین وضعش حتی از این هم پیچیده‌تره. دین یه چیز الهیه؛ در نتیجه می‌شه در جواب به تفاسیر جدید همواره مسئله‌ی شر رو مطرح کرد: «چرا خدا کتاب‌های مقدس رو به شکلی پدید نیاورد که تفسیر بد از اون‌ها ممکن نباشه؟».

پ.ن:
[1] قبلاً بحثی مشابه در این تاپیک شکل گرفته بود؛ قسمتی از پست‌های شینجی و علیرضا ح. رو نقل قول می‌کنم:
معتقد نیستم که مستقیم میشه از رفتار پیروان، سریع به حکمی درباره عقیده رسید. ممکنه عوامل دیگه ای دخیل باشن و یا حتی تفاسیر، خیلی پرت و اشتباه باشن! به علاوه توجه به مواردی که گفتم. همچنین، یک عقیده لزوما نتیجه ثابتی ممکنه نده(به شکل اجتناب ناپذیر و عام). ولی میشه ارزیابی معقولی از منظورش داشت و به رابطه ای غیر خطی بین این دو(پیروان و عقیده) رسیدف که البته باید محطاطانه باشه. بنابراین، من با وجود این همه فلاکت توی ممالک اسلامی و تفاسیر مستقیم تر از قرآن، نمی تونم به بی ارتباطی کاملشون حکم بدم و بگم اسلام به ذات خود ندارد عیبی، هر عیب که هست از مسلمانی ماست! بهتره که به عقایدی که در دفعات زیاد، پیروانشون مدعی اجراش بودن و نتیجه بدی به وجود اومده، بدبین بود؛ هرچند این جای بررسی دقیق متون اصلی رو نمی گیره. امکان تفسیر غلط اون افراد وجود داره(هرچند، این احتمال کمتر از احتمالِ درست و معقولانه بودن تفسیره!)، ولی همینجا هم میشه به دلیل ابهام ایراد گرفت؛ مخصوصا متنی که مدعی الوهیت، خطاناپذیری و همه فهمیه.
اگر مکتب فکری حرفاش عملی نباشه، مشکلی پیش نمی‌آد. مثلا راجع به جامعۀ ایده‌آل مارکس مدّت‌ها بحث شده و خواهد شد هم. توی مکاتب فکری نتیجۀ عملی تنها یک بخشی از کار هست. امّا اسلام چی؟ اسلام یک دین‌ه. اسلام باید عملی باشه و اگر عملی نباشه، پس اساسا نمی‌تونه ادعای «هدایت»، «برنامه» و غیره بکنه. در واقع، این‌جوری سیستم جزا و کیفرش به یکسره با استدلال‌های نسبی‌انگارانه میره روی هوا. مکاتب فکری «جهان‌شمول» نیستن و ادعایی ندارن که ما تمام زمینه‌ها رو پوشش دادیم ولی اسلام همچین ادعایی داره و خودش رو لازم و کافی می‌دونه.
می‌خوام در نهایت چی بگم؟ با دیدن مسلمانانی که در طول تاریخ حتّی یک نمونۀ حکومت اسلامی مدنظر قرآن رو نتونستن ایجاد بکنن، نتیجه می‌گیرم که اسلام دینی عملی نیست. پس در واقع، دین نیست. در بهترین حالت می‌تونه یک مکتب فکری باشه بدونِ سیستم کیفری؛ چون راهِ رسیدن به درست و غلط‌هاش برای هیچ کس مشخص و یا عملی نیست. پس اتفاقا توی ادیان باید مؤمنان‌شون رو بررسی کرد ولی راجع به مکتب‌های فکری نه. میشه تا مدت‌ها در جهل باشیم تا بالاخره به یک تفسیر مناسب از متن برسیم.
[2] دو مقاله از محمدرضا نیکفر در رابطه با نواندیشی و اصلاح‌گری دینی:
- ذات یک پندار
- هرمنوتیک و اصلاح‌گری دینی
 

اِفنوزتری

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
144
امتیاز
1,623
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
داراب
سال فارغ التحصیلی
1400
راستی تمام این بحثای ما جاش اینجا نیست اینجا بحث بایکوت مذهبی ها بود.
موافقم ممنون
شما که سخنرانی‌های پر فیض مقام معظم رهبری رو کامل گوش دادین عجیبه که فحاشی‌ به رژیم غاصب صهیونیستی رو نشنیدید.
حقیقتا نشنیدم
شما گفتین حکومت بواسطه عقاید مذهبی مردم رو منفعل نگه نداشته، من گفتم توی لینک توضیح داده.
.
من اشاره‌ای به شخص خاصی نکردم. حکومت مذهبی یعنی هر حکومتی که براساس مذهب در طول تاریخ شکل گرفته. و اینکه خیر من سخنرانیای هیچکس رو گوش نمیدم ولی تو این مورد خاص نتایج یکی از سخنرانی‌های ایشون رو میتونین تو بیمارستان‌ها ببینین.
.
و اینکه منظورم از اون مسئله اشاره به موضوعی مثل خرمشهر نبود فقط اجتماعی بود. اینکه موفقیت ما از آن ما نیست و دلیلش شخص دیگه‌ست حالا خدا یا خانواده. یا اینکه دخترا میترسن که آیا توی فلان موضوع خاص والدینشون باهاشون موافق‌ان یا نه(ترس، نه دغدغه). این جلوه اجتماعی «حکومت مذهبیه» که نقش اصلی زن رو مادر بودن میدونه(این از فشارهایی که برای زن‌ها ایجاد شده مشخصه).
اینا فقط جلوه اجتماعی چند صد سال حکومت مذهبیه که توی فرهنگ ریشه کرده و منحصر به خاورمیانه نیست.
.

اینجا منظورم از «حکومت» یعنی تمام حکومت‌های‌مذهبی که در طول تاریخ بوجود اومدن(اگه بخواین به حکومت علی اشاره کنین باید بگم طبق منطق شیعه علی معصوم بوده ولی الان شخص معصوم نداریم، طبق منطق خودم یه حکومت پنج‌ساله اونم هزار سال پیش که بیشترش درگیری بوده اصلا معیار مناسبی برای الان نیست).
خب پس اصلا حرف‌هاتون ربطی به تاپیک نداره و چون سیاسی هست با کمال احترام نمیخوام بحث راجع بهش رو ادامه بدم.
شما به عنوان مسلمان دلسوز بیاید و ریشه این مشکلات رو در دین و باز بودنش برای سو تفسیر بررسی کنین و سعی کنین این مشکلات رو حل یا حذف کنین.
تا جایی که از دستم بربیاد حتما (:
سوء تفسیر میتونه توی یک مکالمه معمولی و خیلی ساده هم اتفاق بیوفته! پس نمیشه جلوش رو گرفت، اما میشه با مطالعه و بحث حلش کرد
اما بعضی وقت ها بعضی ها نمیخوان حل بشه! ، از بیرون گود ایستادن راجع به داخلش صحبت میکنند و حاضر نیستند حرف من نوعی که دارم سعی میکنم به هسته مرکزی نزدیک تر بشم رو بشنوند، خب طبیعتا وقتی یک نفر هی داره دورتر میشه کمتر میتونه حقیقت های داخل رو بشنوه ، ببینه و درک کنه!
همون‌طور که گفتم باید ظرفیت هارو بالا برد، کینه‌ها رو کنار گذاشت، واگرنه روز به روز دشمنی فاصله هارو بیشتر از قبل پر میکنه...
شاید تو جنگای قدیم دنبال دوست می‌گشتن یا می‌نشستن با هم بحث می‌کردن که بیا کافر شو.
احتمالا هم جنگ‌ها هم جنگ نرم بوده و از راه دور انجام می‌شده که بهشون گفته به سرزمین اسلامی هجرت کنید و چون جنگ رو در رو نبوده احتمال اینکه باهاشون برخورد بشه کم بوده، برای این گفته که هر جا پیداشون کردید بکشیدشون.
دوست عزیز اگر قرار بر لجبازی و به سخره گرفتن باشه که بحثی جلو نمیره!
آیات قرآن توضیح و تفسیر دارند، ناسخ و منسوخ دارند، زمان و مکان و دلیل نزول دارند و...
فکر نمیکنم واقعا لازم باشه توضیح بدم که منظور از دوست شدن، خاله بازی نبوده و معنی صلح و برادری میده!
 
ارسال‌ها
252
امتیاز
7,535
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد ۳
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1399
دانشگاه
فردوسی
رشته دانشگاه
روان‌شناسی
این حکم مخصوص زمان جنگ ه. حالا اگه قرار بر نقد باشه هم باید درست نقد بشه.

~ به تجربه می‌گم که بحث این تاپیک بی‌فایده هست. هرکسی باورهای خودش رو داره و اینجا هم تغییری نمی‌شه. اگه هم کسی براش واقعیت مهم باشه هزینه می‌کنه و به رفرنس‌ها مراجعه می‌کنه جای حرف یکی مثل من و شما. اتفاقاً بینش خوبی هم به دست میاره درباره همه‌ی امور. خلاصه که اگه براتون مهم ه چیزی دنبالش برید اگه مهم نیست با همین صحبت‌ها خودتونو مشغول کنید و با سطح آگاهی و بینش خودتون حس رضایت و فرهیختگی داشته باشید و گمان کنید فقط شما هستید که انسانیت می‌فهمید و بقیه یه مشت عوضی اند!
البته تا وقتی فایده رو در ایجاد شدن تغییر ببینیم بحث این تاپیک بی‌فایده به نظر می‌رسه. هدف همینه که ما بیایم بخونیم و فکر کنیم و شاید خلأای توی عقایدمون دیدیم که به قول شما بعدش انگیزه‌ی هزینه کردن و مراجعه کردن به منابع رو پیدا کنیم. بحث حس رضایت و فرهیختگی و انسانیت نیست، اینا چیزهاییه که همه‌ی آدم‌ها فارغ از عقایدشون، در مورد خودشون می‌پندارن و علتش هم سوگیری‌های شناختی‌ایه که به طی تاریخ به بقای ما کمک کرده؛ همونطور که شما الآن اومدید از بالا به پایین نگاه می‌کنید و به نحوی دارید رضایت بقیه از آگاهی‌شون رو مشغول کردن خودشون به صحبت‌های سطحی می‌بینید (که به طور غیرمستقیم این برداشت رو القا می‌کنه که شما خودتون رو بالاتر، آگاه‌تر، عمیق‌تر و بیشتر مراجعه‌کرده‌تر می‌دونید) و لذا خیلی بعید و دور از ذهنه که فکر کنیم کسی میاد اینجا می‌گه بله حرف شما رو پذیرفتم و عقیده‌م رو تغییر می‌دم!


و اما در مورد موضوع تاپیک، نمی‌خوام مجدداً در مورد اینکه دین درسته یا اشتباه صحبت کنم، چون فکر می‌کنم جاش توی این تاپیک نیست. چیزی که خیلی در این زمینه فکر منو درگیر کرده معمولاً، رفتاریه که معتقدین به یک عقیده از خودشون نشون می‌دن و این رفتارها رو نمی‌شه به شکل مطلقی دسته‌بندی کرد که اینا این‌طوری هستن و اونا اون‌طوری.
شکی نیست که آدم‌ها تمایل به احساس محق بودن دارن. یعنی طبیعتاً وقتی عقیده‌ای رو شکل می‌دن، دوست دارن فکر کنن که برحق هستن (تعصب روی عقیده موضوع متفاوتیه و بین آدم‌ها میزان‌های مختلفی داره و به عوامل خاصی هم بستگی داره) و این قاعده‌ی جهان‌شمولیه که آرامش روانی رو برای ما به همراه داره و در تصمیم‌گیری‌ها به سرعت ما کمک می‌کنه (Confirmation Bias). یکی از ابزارهایی که احساس محق بودن رو محقق می‌کنه، بودن در اجتماعاتیه که هم‌عقیده‌ی ما هستن. در واقع می‌شه گفت بودن در یک اکثریتی که مثل ما هستن در بیشتر مواقع این احساس رو در ما ایجاد کنه که عقیده‌ی درستی داریم و در نتیجه حس بهتری هم خواهیم داشت. نتیجه‌ی این تمایل اما متأسفانه لزوماً نمی‌شه این که بشینیم یه گوشه و با عقیده‌ای که فکر می‌کنیم درسته حال کنیم و کاری به کسی نداشته باشیم، بلکه بخشی از ما دوست داریم یه جوری به دیگران نشون هم بدیم که ما داریم راه درست رو می‌ریم. در یک بخش قابل توجهی از جامعه‌ی عامه این نشون دادن حتی با خشم و پرخاشگری هم همراهه. برای نمونه توی انتخابات گذشته، یه عده ارزشی که تکلیف‌شون معلوم بود و کاری نداریم، اما یه عده با این تحلیل که رأی ندادن منجر به تغییر خاصی در رویه‌ی حکومت نمی‌شه و حتی موجب تخریب بیشتر می‌شه (همون انتخاب بین بد و بدتر با توجیه مجلس انقلابی که داره خیلی خراب‌کاری می‌کنه و تعمیم به ریاست جمهوری) خواستن برن به همتی رأی بدن؛ روز بعد از انتخابات که هشتگ‌های روز قبل رو نگاه می‌کردیم می‌دیدیم که خیلی از کسایی که رأی ندادن، اومدن با حالتی از تحقیر و پرخاش به کسایی که رفتن به همتی رأی دادن توهین می‌کنن. این در حالیه که این دو گروه حتی در پایه‌ی عقاید (مخالفت با ج.ا) با هم‌دیگه مشترکن! و خب نهایتاً هم که رأی ندادنِ ملت رو ماله کشیدن روش و تموم شد و رفت و کسی کار خاصی از پیش نبرده به نظر! من اون روز دودل شده بودم که برم رأی بدم و حتی در مورد این موضوع بحث هم کردم، ولی نهایتاً رأی ندادم. اما این رفتار از بعضی از کسایی که رأی ندادن خیلی برام عجیب بود.
فکر می‌کنم مسئله‌ی کمابیش مشابهی امروز توی جو مدارس هم هست. ارزشی‌های غیرقابل‌تحمل رو که بذاریم کنار، توی مدرسه‌ی ما مثلاً، کلاس ما که تجربی بودیم بی‌دینا غالب و اکثریت بودن، ولی توی کلاس ریاضی و انسانیا موضوع برعکس بود. امکان دوستی "فرد" با "فرد" با وجود عقاید متضاد هست و کمااینکه خیلی هم پیش اومد و خود من هم دوستای زیادی دارم که عقاید متضادی با من دارن، اما توی اون اکثریت‌ها (هم مذهبیای اونا و هم آتئیستای ما) کسایی بودن که نمی‌تونستن پرخاش نکنن و با افراد متضاد خودشون رابطه‌ی دوستانه‌ای داشته باشن. به نظر می‌رسه این که کسایی بتونن با وجود عقاید متضاد با هم رابطه‌ی دوستانه‌ای داشته باشن خیلی به شخصیت و فردیت اون‌ها بستگی داره (که خب این شخصیت و فردیت حاصل عوامل ارثی و محیطیه). من توی دبیرستان و توی کلاس خودمون داشتم از دریچه‌ی اکثریت بودن به موضوع نگاه می‌کردم، ولی با ورود به دانشگاه اون روی قضیه رو هم دیدم. اولین باری که به طور تقریباً غیرمستقیمی به فهم دوستان ورودی رسید که من لاادری‌ام، به یک باره و بی‌دلیل چند تا از همون پروفایل‌های گل محمدی هاید شدن :)) و بعضیا رفتار خیلی سردی رو در قبالم پیشه کردن، مثلاً یکی از پسرا پشت سرم گفته بود که با فلانی دست نمی‌دم چون نجسه، یا یکی از دخترامون دقیقاً بعد از اون قضیه وقتی می‌خواد تو گروه جواب منو بده روی پیامام ریپلای نمی‌کنه، همینجوری جواب منو بدون ریپلای ول می‌کنه تو گروه انگار ریپلای زدن روی پیام منم مشکل شرعی ایجاد می‌کنه براش. :)) این در حالیه که اتفاقاً بهترین دوست‌هایی که توی دانشگاه دارم بعد از دو ترم، همگی آدمای مذهبی‌ای هستن.
در کل فکر نمی‌کنم این قطع ارتباطاتی که به خاطر عقاید مذهبی پیش میان رو بشه صرفاً با مذهبی بودن/نبودن توجیه کرد. عوامل دیگه‌ای هم دخیلن که می‌تونن اجتماعی (مثلاً توی یه اجتماعی کلاً بی‌دینی برای کسی قابل هضم نباشه) یا فردی (طرف کسی نباشه که بتونه عقیده‌ی مخالف خودش رو تحمل کنه و بدون توجه به این مسئله ارتباط برقرار کنه) باشن و این دیگه به افراد بستگی داره. از نقطه نظر تجربه‌ی شخصی، من به صرف اینکه کسی خودش رو مسلمان بدونه دور دوستی باهاش خط نمی‌کشم و بیشتر بستگی به این داره که طرف چقدر عقاید افراطی داشته باشه و در واقع چقدر به شکل افراطی‌ای عقیده‌ی خودش رو حق مطلق بدونه و من رو باطل مطلق. همونطور که خب من هم به عقیده‌ی امروزم به چشم حق مطلق نگاه نمی‌کنم و نمی‌تونم از چیزی 100 درصد مطمئن باشم؛ و معمولاً دوستای مذهبی من هم همین طوری هستن، و حتی اگر بحثی روی مسائل مذهبی پیش بیاد هم مسالمت‌آمیز حل و فصل می‌شه و احترام متقابلی وجود داره. اما در اجتماع همیشه اینطوری نیست و نمی‌شه هم انتظار داشت که اینطوری باشه. جامعه‌ی ما به خاطر تأثیر مستقیم مذهب روی معیشت و وضعیت جاری مردم و پاره‌ای عوامل فرهنگی نتونسته جوری باشه که همه بتونن فارغ از عقاید مذهبی با هم روابط خوبی داشته باشن. اینکه این اتفاق بیفته نیازمند پختگی و تکاملیه که با روند فعلی شاید به این سادگی‌ها به دست نیاد و این وسط متأسفانه خیلی‌ها به خاطر عقایدشون بایکوت، مطرود و منزوی می‌شن و بهای تعصباتی که توی ذهن بقیه ریشه کرده رو می‌پردازن.
 
ارسال‌ها
1,546
امتیاز
26,904
نام مرکز سمپاد
ضروری
شهر
ضروری
سال فارغ التحصیلی
0
خیلی جاها دیدم و شنیدم و خوندم که طرف گفته «بیاید به عقاید هم احترام بذاریم».

خب اوکی، گرچه اینکه هر عقیده‌ای شایسته‌ی احترام نیست، ولی تا جایی که بدونم به من آسیبی نمی‌زنه باشه احترام می‌ذارم و از اون‌طرف هم انتظار احترام دارم؛ اما اصلاً این جمله در این کشورِ به‌خصوص به اسم جمهوری اسلامی ایران خیلی بی‌معنیه! چرا؟ چون اصلاً اینجا چیزی به نام "عقیده‌ی من" و "عقیده‌ی تو" تعریف نشده؛ بلکه "عقیده‌ی حاکمیت" عه که تعیین‌کنندست!
در یک جامعه با فضای باز عقیدتی-سیاسیه که این جمله معنی پیدا می‌کنه، یعنی من نظرات خودم رو دارم، تو عقاید خودتو داری، هیچ اجبارِ فرادستی هم وجود نداره و در کنار هم با هر دین و عقیده به طور مسالمت‌آمیزی زندگی می‌کنیم؛ ولی اینجا؟ ((:
برای مثال اینجا اصلاً اهمیتی نداره که منِ نوعی به حجاب معتقدم و تو اعتقادی نداری، یا من دین ندارم و تو مسلمونی. اینجا این‌مدلی نیست که تو پارک بشینی و اطرافت رو نگاه کنی ببینی رو نیمکت روبه‌رویی یه زنی با پوشش معمولی (بی‌حجاب) کنار یه زن چادری نشسته، یکی داره سگش رو می‌گردونه، یکی الکلشو می‌خوره و خیال همه هم راحته که اتفاقی نمیفته، نه! اینجا از این قراره که «می‌بایست اعتقاد داشته باشی». «به محرم اعتقاد نداری؟ می‌بایست داشته باشی. اکثریت ملت اعتقاد دارن پس تو هم باید کنار بیای». «به روزه اعتقاد نداری؟ مشکلی نیست، تو خونه‌ت اگه خواستی غذایی بخوری بخور، ولی بیرون؟ [شلاقش را نشان می‌دهد] ». «به مقدسات ما اعتقادی نداری؟ چرا اعتقاد نداری؟ نکنه هتک حرمت هم می‌کنی؟!؟! می‌دونی که حکمش چیه؟»
+ تازه من اصلاً همون جمله‌ی «اکثریت ملت اعتقاد دارن» رو هم قبول ندارم. اکثریت ملت به دنیا که اومدن تو گوششون اذان گفتن ((: یعنی همون ابتدای کار برچسب مسلمون رو پیشونیشون زدن و در ادامه‌ی مسیر زندگی هم براش اصول و قواعد تعیین کردن که درست اینه غلط اینه دوست اینه دشمن اینه. اگه خودش حال و حوصله و فرصت داشت و رفت صحتشون رو بررسی کنه که هیچ، اگه هم تحت فشار زندگی و گشنگی و فقری که خودشون راه انداختن گیر کنه و نتونه تحقیق کنه، که اسمش میشه باورِ بی چون و چرا. گروه اول هم بنا به همون عبارت «می‌بایست اعتقاد داشته باشی»عه که میگن ما مسلمونیم. اگه تو مصاحبه شغلیت نگی اعتقاد دارم بهت کار نمیدن. اگه تو فلان سایت دینتو نزنی اسلام کارت راه نمیفته. تو محیط تحصیلت اگه بگی دینی ندارم هزارجور مشکل برات درست می‌کنن. آره خب معلومه منم همه‌جا میگم مسلمونم ((:

خب این یعنی اصلاً There's no mutual respect to begin with. وقتی یک جناح داره به شدت توسط حکومت ساپورت میشه و جناح‌های دیگه سرکوب، طبیعیه که افراد سایر جناح‌ها چشم نداشته باشن افراد مذهبی رو ببینن. کاری هم ندارن آیا این شخص که مذهبیه با سیاست‌های این نظام موافقه یا نه اصلاً خودش هم گله‌منده ازشون. همه رو به یک چوب می‌رونن و حقم دارن، چون در نهایت بخش‌هایی از عقایدشون با هم اشتراکاتی دارن که بقیه حتی همون میزان رو هم ندارن.

به طور خلاصه، بایکوت مذهبی کار منطقی‌ای نیست، اما اوضاع اینجا به قدری از دست در رفته که کار از منطق گذشته.
 

maleck :)

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,442
امتیاز
31,662
نام مرکز سمپاد
شهید بابایی
شهر
قزوین
سال فارغ التحصیلی
91
دانشگاه
دانشگاه گیلان
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
طبق چه سندی میگی که (دستور صریح)ـه؟
(یه مثالی که میشه زد اینه که آیه‌ی حجاب هم داره میگه ای پیامبر! به زنان مومن بگو که... ولی این امر واجب نیست و انجام ندادنش هم حرام نیست. زبان عربی کلی پیچیدگی داره و تشخیص این که یک جمله‌ش چه معنی میده به کلی دانش نیاز داره) - (محکمات و متشابهات)
درسته
همونطور که وقتی مریض میشیم پیش دکتر میریم، تو این امور هم باید پیش متخصصش بریم. پس میریم تفاسیر بزرگان رو می‌خونیم که ببینیم اونا چی گفتن:

هرگونه ارتباط قلبى، سياسى، نظامى، اقتصادى و فرهنگى با منافق در اسلام محكوم است. (تفسیر نور قرائتی)


وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَما كَفَرُوا: دوست مى‌دارند برگشتگان از دين، و تمنا كنند آنكه كافر شويد شما، همچنانكه كافر شدند آنها، فَتَكُونُونَ سَواءً: تا باشيد مساوى يكديگر در ضلالت و كفر، يعنى شما هم مثل آنها شويد.

فَلا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِياءَ: پس فرا مگيريد و اتخاذ مكنيد از ايشان، دوستان، حَتَّى يُهاجِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ‌: تا اينكه ايمان آورده و مهاجرت نمايند از بلده كفر به بلده اسلام در راه خدا، يعنى هجرت ايشان خالى باشد از غرضى از اغراض دنيوى. مراد آنست كه ايمان ايشان به هجرتى كه محض رضاى الهى باشد، تا متحقق نشود، با ايشان دوستى مكنيد.

در بعضى از تفاسير آمده كه هجرت بر سه نوع است: اول- هجرت مؤمنان با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از مكه به مدينه، لقوله: وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ‌. دوم- هجرت كافران و منافقان از كفر و نفاق به ايمان، چنانچه در اين آيه فرموده. سيم- هجرت مؤمنان از معاصى، كما قال:

المهاجر من هاجر عمّا نهيه اللّه: مهاجر كسى است كه هجرت كند از آنچه خدا نهى فرموده.

فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ‌: پس اگر اعراض كنند از ايمان و هجرت، پس بگيريد ايشان را و اسير كنيد، وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ‌: و بكشيد ايشان را هر جا كه بيابيد، در حل و حرم مانند ساير كفره، وَ لا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِيًّا وَ لا نَصِيراً: و اتخاذ مكنيد از ايشان، دوستى و نه ناصرى و مدد كارى، يعنى بالكليه از ايشان مجانبت كنيد و از آنها قبول ولايت و نصرت منمائيد. آيه شريفه نهى صريح است بر اتخاذ موالات و دوستى با كفار و منافقين، تا مادامى كه هجرت نكنند از كفر به ايمان. (تفسیر اثنی‌عشری حسینی شاه عبدالعظیمی)

در كافى از حضرت صادق (ع) روايت نموده كه شياطين انسى حيله و مكر و خدعه ميكنند و وسوسه دارند بعضى از آنها با بعضى ميخواهند اگر بتوانند اهل حق را از كرامت الهى كه نصرت دين است و مخصوص بايشان شده محروم نمايند تا آنها هم مثل خودشان شوند در شك و انكار و تكذيب و فضيلتى براى اهل حق بر اعداء اللّه نباشد چنانچه خداوند در اين آيه وصف فرموده است و نبايد با اين قبيل اشخاص دوستى نمود چون ممكن است بوسوسه انسان را از راه حق خارج نمايند تا وقتى كه امتحان ايمانى خود را بدهند بآنكه از بلد كفر بدار الاسلام قربة الى اللّه بدون اغراض فاسده هجرت نمايند و الا بايد بهر وسيله ممكن است در هر جا باشند آنها را بدست آورد و كشت چون مايه فسادند و بهيچ عنوان نبايد از آنها حتى يكنفر دوست و ياور گرفت بلكه نبايد بهيچ وجه از آنها قبول ولايت و نصرت نمود حتى در يك واقعه و اللّه اعلم. (تفسیر روان جاوید، ثقفی تهرانی)


دوست عزیز اگر قرار بر لجبازی و به سخره گرفتن باشه که بحثی جلو نمیره!
آیات قرآن توضیح و تفسیر دارند، ناسخ و منسوخ دارند، زمان و مکان و دلیل نزول دارند و...
فکر نمیکنم واقعا لازم باشه توضیح بدم که منظور از دوست شدن، خاله بازی نبوده و معنی صلح و برادری میده!
من که سوادی ندارم، درکی هم از کلام خدا ندارم، عربی هم بلد نیستم که بدونم «نصیر» و «ولی» ممکنه معنی صلح و برادری بده (نه معنی یار و سرپرست) برای همین براتون چندتا از تفاسیر رو آوردم. متاسفانه اینا هم میگن نصیر و ولی به معنی دوست و سرپرسته.
حالا من که قصدم استهزا و تمسخره و میخوام با سطح دانشم احساس رضایت کنم و شما رو یه مشت عوضی می‌بینم، ولی شما که بنای لجبازی نداری و قصد روشنگری داری، حداقل خود آیه رو بخون که مجبور نباشی برای توجیهش، نصیر و ولی رو به صلح و برادری ترجمه و تفسیر کنی. :D
 

....!...

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
755
امتیاز
2,972
نام مرکز سمپاد
........
شهر
.........
سال فارغ التحصیلی
0000
آنان آرزو می‌کنند که شما هم مانند ایشان کافر شوید، و مساوی یکدیگر باشید. بنا بر این، از آنها دوستانی انتخاب نکنید
آنان آرزو می کنند..آنان...آنان
ما دو نوع کافر داریم از نظر من در این مورد

1.اونی که اگه بخواد اعتقادت رو عوض کنه تو رو به بحث دعوت می کنه
2. کسی که با گول زدن یا بایکوت کردن مجبورت می کنه به تغییر اعتقاد
به نظرم اون آیه مال گروه دومه
----------------------
خیلی جاها دیدم و شنیدم و خوندم که طرف گفته «بیاید به عقاید هم احترام بذاریم».
نخیر همه عقاید قابل احترام نیستند ولی غیر قابل توهین اند...اما می توانیم تمام عقاید را به بحث و چالش بکشیم و از اون راه اشتباه بودنشو تایین کنیم.....اگه قرار باشه کارا با توهین پیش بره بشریت حتی آتیش رو هم کشف نمی کرد(از نظر من)
 

maleck :)

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,442
امتیاز
31,662
نام مرکز سمپاد
شهید بابایی
شهر
قزوین
سال فارغ التحصیلی
91
دانشگاه
دانشگاه گیلان
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
بدون دین، انسان‌های خوب، کارهای خوب می‌کنند و انسان‌های بد، کارهای بد؛ اما برای اینکه انسان‌های خوب کارهای بد را مرتکب (پذیرا) شوند، دین لازم است.

— استیون واینبرگ

~ در کنار این جمله اینم بگم که برخلاف تصور، دین تفاوت کمی در شخصیت آدم‌ها ایجاد می‌کنه. آدم‌های مریض، وسواسی، کمالگرا و .. اگه در محیط مذهبی بزرگ بشن دین رو هم با همون خصایص خودشون مودیفای می‌کنند و اگر در محیط غیردینی، موارد دیگه رو.. می‌خوام بگم که دین ابزاره، فقط ابزاره. ولی یه ابزار در دسترس برای عوام و اینجا برای حکومت.
گر چه این مطلب خارج از بحث تاپیکه، اما لازمه درباره این ادعا صحبت کنیم :D
هر کدوم از عوامل زیر اگر در شکل گیری وسواس درست نیست بفرمایید(چون از ویکی پدیا و چند سایت دیگه نگاه کردم و مطمئن نیستم) :

1- گاهى ترشح ناموزون بعضى مواد شیمیایى در مغز باعث به وجود آمدن این بیمارى مى شود. (مثل کمبود سروتونین)
2- اضطراب نیز یکى از عوامل این بیمارى است که البته گاهى علت آن اضطراب نیز براى فرد مبتلا به وسواس معلوم نیست.
3- گاهى بر اثر یک اتفاق مشکل آفرین و پرفشار مثل مرگ یکى از نزدیکان یا بعضى مسائل جنسى یا بیمارى وسواس رخ مى دهد.
4- عقده هاى فرو خورده، ناکامى هاى درون ریخته شده نیز گاهى باعث این بیمارى مى شود.
5- گاهى نیز احساس گناه کار بودن باعث وسواس شدن است.
6- گاهی وسواس از روی تقلید از نزدیکان به فرد منتقل می شود مانند والدین و دیگر فامیل.

بجز مورد اول، مذهب در همه موارد برای یک فرد مذهبی نقش پررنگ داره. از احکامی که درباره نجاسات و مطهرات و طهارت هست، تا شکیات نماز، تا پای راست و چپ برای ورود به دستشویی، همه‌ش داره به رفتار یک مسلمان با پاداش و جزا و اضطراب جهت میده.

این که میگین دین تفاوت کمی در شخصیت آدما ایجاد میکنه واقعا غلطه. هم به لحاظ آماری میشه این ادعای شما رو رد کرد، هم با بررسی روابط علت معلولی.
 

Black tag

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
223
امتیاز
391
نام مرکز سمپاد
.
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
-2
سلام.
یه‌مورد مهم رو یادآوری کنم.
خیلی جاها که تو قرآن می‌گه با کافر فلان کنید بهمان کنید، باید ببینید اصن داستان چیه.
چه کافری؟ اگه کافره چه کرد؟ اصن خیلی وقتا چیزی که گفته شده، یه داستانه. که می‌گه اون‌جا چون اینا اینو کردن، ما هم باید اونو بکنیم.
بعد الکی که نیست هرکس رسید کامل معنی آیات رو بگیره، تفسیر لازم داره.
مثلا آیه ۱۳ زخرف. یا جایی که می‌گه ضرب النساء(دقیق یادم نیست یه‌همچین چیزی بود) این‌جا ضرب اصن یه‌معنی دیگه داره.
یا آیه‌ای که می‌گه کافرانو هرجا دیدین بکشین و اینا.
منظور این نیست که الان من برم سر کوچه کمین کنم اون کافره که اومد بکشم‌ش.
سعی کردم خلاصه بگم دیگه.
نشد رسمی بگم.
 

اِفنوزتری

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
144
امتیاز
1,623
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
داراب
سال فارغ التحصیلی
1400
من که سوادی ندارم، درکی هم از کلام خدا ندارم، عربی هم بلد نیستم که بدونم «نصیر» و «ولی» ممکنه معنی صلح و برادری بده (نه معنی یار و سرپرست) برای همین براتون چندتا از تفاسیر رو آوردم. متاسفانه اینا هم میگن نصیر و ولی به معنی دوست و سرپرسته.
حالا من که قصدم استهزا و تمسخره و میخوام با سطح دانشم احساس رضایت کنم و شما رو یه مشت عوضی می‌بینم، ولی شما که بنای لجبازی نداری و قصد روشنگری داری، حداقل خود آیه رو بخون که مجبور نباشی برای توجیهش، نصیر و ولی رو به صلح و برادری ترجمه و تفسیر کنی. :D
نمیدونم چرا انتظار داشتم باهاتون بحث کنم و به نتیجه برسم. با این جملات نشون دادید لجاجتتون ورای حد تصورم بود.
موفق باشید (:
خیلی جاها دیدم و شنیدم و خوندم که طرف گفته «بیاید به عقاید هم احترام بذاریم».

خب اوکی، گرچه اینکه هر عقیده‌ای شایسته‌ی احترام نیست، ولی تا جایی که بدونم به من آسیبی نمی‌زنه باشه احترام می‌ذارم و از اون‌طرف هم انتظار احترام دارم؛ اما اصلاً این جمله در این کشورِ به‌خصوص به اسم جمهوری اسلامی ایران خیلی بی‌معنیه! چرا؟ چون اصلاً اینجا چیزی به نام "عقیده‌ی من" و "عقیده‌ی تو" تعریف نشده؛ بلکه "عقیده‌ی حاکمیت" عه که تعیین‌کنندست!
در یک جامعه با فضای باز عقیدتی-سیاسیه که این جمله معنی پیدا می‌کنه، یعنی من نظرات خودم رو دارم، تو عقاید خودتو داری، هیچ اجبارِ فرادستی هم وجود نداره و در کنار هم با هر دین و عقیده به طور مسالمت‌آمیزی زندگی می‌کنیم؛ ولی اینجا؟ ((:
برای مثال اینجا اصلاً اهمیتی نداره که منِ نوعی به حجاب معتقدم و تو اعتقادی نداری، یا من دین ندارم و تو مسلمونی. اینجا این‌مدلی نیست که تو پارک بشینی و اطرافت رو نگاه کنی ببینی رو نیمکت روبه‌رویی یه زنی با پوشش معمولی (بی‌حجاب) کنار یه زن چادری نشسته، یکی داره سگش رو می‌گردونه، یکی الکلشو می‌خوره و خیال همه هم راحته که اتفاقی نمیفته، نه! اینجا از این قراره که «می‌بایست اعتقاد داشته باشی». «به محرم اعتقاد نداری؟ می‌بایست داشته باشی. اکثریت ملت اعتقاد دارن پس تو هم باید کنار بیای». «به روزه اعتقاد نداری؟ مشکلی نیست، تو خونه‌ت اگه خواستی غذایی بخوری بخور، ولی بیرون؟ [شلاقش را نشان می‌دهد] ». «به مقدسات ما اعتقادی نداری؟ چرا اعتقاد نداری؟ نکنه هتک حرمت هم می‌کنی؟!؟! می‌دونی که حکمش چیه؟»
+ تازه من اصلاً همون جمله‌ی «اکثریت ملت اعتقاد دارن» رو هم قبول ندارم. اکثریت ملت به دنیا که اومدن تو گوششون اذان گفتن ((: یعنی همون ابتدای کار برچسب مسلمون رو پیشونیشون زدن و در ادامه‌ی مسیر زندگی هم براش اصول و قواعد تعیین کردن که درست اینه غلط اینه دوست اینه دشمن اینه. اگه خودش حال و حوصله و فرصت داشت و رفت صحتشون رو بررسی کنه که هیچ، اگه هم تحت فشار زندگی و گشنگی و فقری که خودشون راه انداختن گیر کنه و نتونه تحقیق کنه، که اسمش میشه باورِ بی چون و چرا. گروه اول هم بنا به همون عبارت «می‌بایست اعتقاد داشته باشی»عه که میگن ما مسلمونیم. اگه تو مصاحبه شغلیت نگی اعتقاد دارم بهت کار نمیدن. اگه تو فلان سایت دینتو نزنی اسلام کارت راه نمیفته. تو محیط تحصیلت اگه بگی دینی ندارم هزارجور مشکل برات درست می‌کنن. آره خب معلومه منم همه‌جا میگم مسلمونم ((:

خب این یعنی اصلاً There's no mutual respect to begin with. وقتی یک جناح داره به شدت توسط حکومت ساپورت میشه و جناح‌های دیگه سرکوب، طبیعیه که افراد سایر جناح‌ها چشم نداشته باشن افراد مذهبی رو ببینن. کاری هم ندارن آیا این شخص که مذهبیه با سیاست‌های این نظام موافقه یا نه اصلاً خودش هم گله‌منده ازشون. همه رو به یک چوب می‌رونن و حقم دارن، چون در نهایت بخش‌هایی از عقایدشون با هم اشتراکاتی دارن که بقیه حتی همون میزان رو هم ندارن.

به طور خلاصه، بایکوت مذهبی کار منطقی‌ای نیست، اما اوضاع اینجا به قدری از دست در رفته که کار از منطق گذشته.
حرف شما درسته، تاحدودی قبول دارم، حتی حساسیت های بی‌جا باعث ریاکار شدن خود مسلمون‌ها هم میشه
اما یک نکته‌ای رو فراموش کردین، درمورد موضوع تاپیک، شما به عنوان مثال با منِ نوعی طرفید نه حکومت! مثل این میمونه که منِ شیعه با سنی‌ها دوست نشم چون تعدادیشون یک زمانی خیلی از امام‌های دینم رو کشتن! یا مثلا با یک توریست آمریکایی رفتار بدی داشته باشم چون دولت کشورشون انواع تحریم های غیرانسانی رو علیه کشورم پیاده کردن! یا خیلی مثال های دیگه که اگر قرار باشه همچین تفکری داشته باشیم سرتاسر دنیا چیزی بجز جنگ و خونریزی و نفرت باقی نمیمونه!
 

sp.ring

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
296
امتیاز
3,341
نام مرکز سمپاد
FRZ
شهر
Y
سال فارغ التحصیلی
1402
مدال المپیاد
دو مرحله 1 و دیگر هیچ
دانشگاه
لطفا منتظر بمانید
مثل همه ی برچسب های دیگه
کافر بودن هم توی ایران یه برچسب بد به شمار میاد
من خودم اعتقاد درست و درمونی به دینمون ندارم ولی خب به خدا دارم
همین کفایت میکنه که از دایره ی سرزنش های چشمی و فیزیکی و ...دور باشم ولی عینا بدترین رفتارا رو چه از جانب بچه ها و دوستام چه از جانب خانواده هاشون با افراد به ظاهر کافر و مذهبی زیاد دیدم
تو دبیرستانای مختلفی درس خوندم ..یه جا همه به خاطر مثلا سطح بالای فرهنگشون ..از افراد مذهبی دوری میکردن
یه مدرسه ی دیگه از ادمایی مثل من که چادری نبودن بیزار بودن و ما ترد میشدیم .....
 
ارسال‌ها
1,546
امتیاز
26,904
نام مرکز سمپاد
ضروری
شهر
ضروری
سال فارغ التحصیلی
0
حرف شما درسته، تاحدودی قبول دارم، حتی حساسیت های بی‌جا باعث ریاکار شدن خود مسلمون‌ها هم میشه
اما یک نکته‌ای رو فراموش کردین، درمورد موضوع تاپیک، شما به عنوان مثال با منِ نوعی طرفید نه حکومت! مثل این میمونه که منِ شیعه با سنی‌ها دوست نشم چون تعدادیشون یک زمانی خیلی از امام‌های دینم رو کشتن! یا مثلا با یک توریست آمریکایی رفتار بدی داشته باشم چون دولت کشورشون انواع تحریم های غیرانسانی رو علیه کشورم پیاده کردن! یا خیلی مثال های دیگه که اگر قرار باشه همچین تفکری داشته باشیم سرتاسر دنیا چیزی بجز جنگ و خونریزی و نفرت باقی نمیمونه!
۱- من راجع به «یک زمانی فلان کار رو کردن» صحبتی نکردم، منظور من همین حالِ حاضر و شرایط فعلیه. وگرنه مثلاً عراقیا یه زمان دشمن ما بودن الان رفیق جون‌جونی ایران شدن.

۲- مسبب تحریم‌ها باز هم همین حکومته. من به هیچ وجه کینه‌ای از آمریکا به دل ندارم که حالا بخوام مثلاً از مردمش خوشم نیاد، منم جای آمریکا بودم ایران رو حتی بدتر از این‌ها تحریم می‌کردم، خیلی بدتر (((: ولی به فرض اگر هم کینه‌ای از آمریکا داشته باشم، نسبت مردم آمریکا با حکومتش بسیار متفاوته با نسبت مذهبیای ایران با حکومتش. حکومت ایران یه حکومت توتالیتر تئوکراتیکه. وابسته به عقاید مذهبیه. مذهبی‌ها به هر نحوی چه خواسته چه ناخواسته، چه به ظاهر چه به باطن، بقای این حکومت رو تضمین می‌کنن. اما مردم آمریکا تنها پل ارتباطیشون با سیاست، رأی دادنه و بس. تقریباً تمام سیاست‌های آمریکا خارج از عقاید مذهبی و فردی مردمش وضع میشن. پس میشه با صراحت گفت حساب مردم آمریکا از حکومتشون جداست، اما نمیشه این جمله رو درباره‌ی مذهبیای ایرانی گفت.
 

maleck :)

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,442
امتیاز
31,662
نام مرکز سمپاد
شهید بابایی
شهر
قزوین
سال فارغ التحصیلی
91
دانشگاه
دانشگاه گیلان
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
نمیدونم چرا انتظار داشتم باهاتون بحث کنم و به نتیجه برسم. با این جملات نشون دادید لجاجتتون ورای حد تصورم بود.
موفق باشید (:

حرف شما درسته، تاحدودی قبول دارم، حتی حساسیت های بی‌جا باعث ریاکار شدن خود مسلمون‌ها هم میشه
اما یک نکته‌ای رو فراموش کردین، درمورد موضوع تاپیک، شما به عنوان مثال با منِ نوعی طرفید نه حکومت! مثل این میمونه که منِ شیعه با سنی‌ها دوست نشم چون تعدادیشون یک زمانی خیلی از امام‌های دینم رو کشتن! یا مثلا با یک توریست آمریکایی رفتار بدی داشته باشم چون دولت کشورشون انواع تحریم های غیرانسانی رو علیه کشورم پیاده کردن! یا خیلی مثال های دیگه که اگر قرار باشه همچین تفکری داشته باشیم سرتاسر دنیا چیزی بجز جنگ و خونریزی و نفرت باقی نمیمونه!
منم انتظار ندارم بحث کنید، ولی انتظار دارم اگر قرآن رو کلام خدا می‌دونید، انقدر واضح تحریف نکنید.
 

H.H (:

کاربر فعال
ارسال‌ها
52
امتیاز
713
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱
شهر
اسلامشهر
سال فارغ التحصیلی
1405
وارد بحثتون نمیشم فقط یه نکته رو یاد آوری میکنم :
"وقتی میخواین ویژگی منفی هر صنف یا گروهی رو که بگین از لقب جمع اونها استفاده نکنید ، بگین بعضیاشون چون حتی دوقلوهای همسان با اخلاق های یکسان هم تفاوت هایی دارن چه برسه به یه گروه آدم!
مثل این میمونه که بگیم سمپادیا همشون مهربونن یا همشون درس خونن!درسته آیا؟! خوده این سمپادیا شامل چندین گروه میشه که افراد هر گروه هم ، با هم تفاوت هایی دارن ، حتی بارزترین ویژگی هر گروه و صنف رو هم نباید به تمام اعضا اون گروه نسبت داد ؛اگه بخوام یه مثال بزنم که هممون درکش کنیم : درس خوندن و هوش از ویژگی های بارز سمپادیاست! ولی استثنا هم داریم و در این شکی نیست ، پس نمیتونیم بگیم سمپادیا همشون درسخون یا باهوشن ...
همین قضیه تو طرفداران عقاید مختلف هم صدق میکنه ، وقتی میگیم مذهبیا داریم تمام افرادی که دینشون اسلامه و بهش ایمان دارن رو مورد خطاب قرار میدیم!
در حالی که هممون میدونیم مذهبیا چندین گروه و دسته ن پس خواهشم اینه گروهی رو مورد خطاب قرار بدین که حرفتون ناحق تلقی نشه ! وقتی اول صحبتتون میگین مذهبیا یا کافرا یعنی کل گروه اونا!
لطفا مشخص کنید که با کدوم دسته از اون گروه طرف حساب هستید(:
و آخر کلام اینکه همه رو به یه چوب نرونید همه جا خوب و بد هست !
 

هاینتس

کافرِ مُزلف | فاحشه
ارسال‌ها
530
امتیاز
8,052
نام مرکز سمپاد
شهر
سال فارغ التحصیلی
0000
توصیه می کنم این گفت و گو را ببینید:
 

Khakestary

‌‌‌‌
ارسال‌ها
59
امتیاز
1,389
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
ایلامـ
سال فارغ التحصیلی
1400
انتظار دارم اگر قرآن رو کلام خدا می‌دونید، انقدر واضح تحریف نکنید.
حوصله‌ی بحث کردن نبود و نمیخواستم وارد بشم ولی چون دیدم روی تحریف اسلام و قرآن انقدر حساسید و میخواید اسلام واقعی رو نشون بدید گفتم منم یه چیزی بگم.
ودوا لو تکفرون کما کفروا فتکونون سواء فلا تتخذوا منهم اولیاء حتی یهاجروا فی سبیل الله فان تولوا فخذوهم واقتلوهم حیث وجدتموهم ولاتتخذوا منهم ولیـا ولانصیرا. [۱۰] آنان آرزو می‌کنند که شما هم مانند ایشان کافر شوید، و مساوی یکدیگر باشید. بنا بر این، از آنها دوستانی انتخاب نکنید، مگر اینکه ( توبه کنند، و) در راه خدا هجرت نمایند. هر گاه از این کار سر باز زنند، (و به اقدام بر ضد شما ادامه دهند،) هر جا آنها را یافتید، اسیر کنید! و (در صورت احساس خطر) به قتل برسانید! و از میان آنها، دوست و یار و یاوری اختیار نکنید "

آیه ۸۹ سوره نساء
شاید تو جنگای قدیم دنبال دوست می‌گشتن یا می‌نشستن با هم بحث می‌کردن که بیا کافر شو.
احتمالا هم جنگ‌ها هم جنگ نرم بوده و از راه دور انجام می‌شده که بهشون گفته به سرزمین اسلامی هجرت کنید و چون جنگ رو در رو نبوده احتمال اینکه باهاشون برخورد بشه کم بوده، برای این گفته که هر جا پیداشون کردید بکشیدشون.
وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَما كَفَرُوا: دوست مى‌دارند برگشتگان از دين، و تمنا كنند آنكه كافر شويد شما، همچنانكه كافر شدند آنها، فَتَكُونُونَ سَواءً: تا باشيد مساوى يكديگر در ضلالت و كفر، يعنى شما هم مثل آنها شويد.

فَلا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِياءَ: پس فرا مگيريد و اتخاذ مكنيد از ايشان، دوستان، حَتَّى يُهاجِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ‌: تا اينكه ايمان آورده و مهاجرت نمايند از بلده كفر به بلده اسلام در راه خدا، يعنى هجرت ايشان خالى باشد از غرضى از اغراض دنيوى. مراد آنست كه ايمان ايشان به هجرتى كه محض رضاى الهى باشد، تا متحقق نشود، با ايشان دوستى مكنيد.

در بعضى از تفاسير آمده كه هجرت بر سه نوع است: اول- هجرت مؤمنان با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از مكه به مدينه، لقوله: وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ‌. دوم- هجرت كافران و منافقان از كفر و نفاق به ايمان، چنانچه در اين آيه فرموده. سيم- هجرت مؤمنان از معاصى، كما قال:

المهاجر من هاجر عمّا نهيه اللّه: مهاجر كسى است كه هجرت كند از آنچه خدا نهى فرموده.

فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ‌: پس اگر اعراض كنند از ايمان و هجرت، پس بگيريد ايشان را و اسير كنيد، وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ‌: و بكشيد ايشان را هر جا كه بيابيد، در حل و حرم مانند ساير كفره، وَ لا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِيًّا وَ لا نَصِيراً: و اتخاذ مكنيد از ايشان، دوستى و نه ناصرى و مدد كارى، يعنى بالكليه از ايشان مجانبت كنيد و از آنها قبول ولايت و نصرت منمائيد. آيه شريفه نهى صريح است بر اتخاذ موالات و دوستى با كفار و منافقين، تا مادامى كه هجرت نكنند از كفر به ايمان. (تفسیر اثنی‌عشری حسینی شاه عبدالعظیمی)

در كافى از حضرت صادق (ع) روايت نموده كه شياطين انسى حيله و مكر و خدعه ميكنند و وسوسه دارند بعضى از آنها با بعضى ميخواهند اگر بتوانند اهل حق را از كرامت الهى كه نصرت دين است و مخصوص بايشان شده محروم نمايند تا آنها هم مثل خودشان شوند در شك و انكار و تكذيب و فضيلتى براى اهل حق بر اعداء اللّه نباشد چنانچه خداوند در اين آيه وصف فرموده است و نبايد با اين قبيل اشخاص دوستى نمود چون ممكن است بوسوسه انسان را از راه حق خارج نمايند تا وقتى كه امتحان ايمانى خود را بدهند بآنكه از بلد كفر بدار الاسلام قربة الى اللّه بدون اغراض فاسده هجرت نمايند و الا بايد بهر وسيله ممكن است در هر جا باشند آنها را بدست آورد و كشت چون مايه فسادند و بهيچ عنوان نبايد از آنها حتى يكنفر دوست و ياور گرفت بلكه نبايد بهيچ وجه از آنها قبول ولايت و نصرت نمود حتى در يك واقعه و اللّه اعلم. (تفسیر روان جاوید، ثقفی تهرانی)
این همه آیه رو اینور و اونور کردی ولی کافی بود آیه بعد رو نگاه بندازی:

«إِلَّا الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَىٰ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ أَوْ جَاءُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقَاتِلُوكُمْ أَوْ يُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ ۚ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَاتَلُوكُمْ ۚ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلًا
مگر كسانى كه با گروهى كه ميان شما و ميان آنان پيمانى است، پيوند داشته باشند، يا نزد شما بيايند در حالى كه سينه آنان از جنگيدن با شما يا جنگيدن با قوم خود، به تنگ آمده باشد. و اگر خدا مى‌خواست، قطعاً آنان را بر شما چيره مى‌كرد و حتماً با شما مى‌جنگيدند. پس اگر از شما كناره‌گيرى كردند و با شما نجنگيدند و با شما طرح صلح افكندند، [ديگر] خدا براى شما راهى [براى تجاوز] بر آنان قرار نداده است.»

در ادامه آیه‌ای که شما گذاشتی که میگفت «بکشیدشون»، این آیه داره میگه «مگر اینکه دست از جنگ با شما کشیدند». به طور واضح مشخص میشه مربوط به شرایط جنگ هست آیه.
+جالب اینجاست آیه با «الا/مگر» شروع شده و این یعنی در ارتباط کامل با آیه قبله و این دو آیه با هم کامل میشن و نقل قول جداگانه آیه اول اشتباهه. ولی شما بدون توجه به این فقط آیه اول رو نقل کردی. گویی از «لا اله الا الله» عبارت «الا الله» رو بر دارم و به مسلمین بگم خدایی وجود نداره چون نص صریحتون میگه «لا اله».

حتی کافی بود آیه قبل رو یه نگاه کنی:

«فَمَا لَكُمْ فِي الْمُنَافِقِينَ فِئَتَيْنِ وَاللَّهُ أَرْكَسَهُمْ بِمَا كَسَبُوا ۚ أَتُرِيدُونَ أَنْ تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ ۖ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلًا
شما را چه شده است كه در باره منافقان، دو دسته شده‌ايد؟ با اينكه خدا آنان را به [سزاى‌] آنچه انجام داده‌اند سرنگون كرده است. آيا مى‌خواهيد كسى را كه خدا در گمراهى‌اش وانهاده است به راه آوريد؟ و حال آنكه هر كه را خدا در گمراهى‌اش وانهد هرگز راهى براى [هدايت‌] او نخواهى يافت.»

شروع ماجرا صحبت از منافقین هست نه کفار یا مشرکین یا یهودیان. منافق اشاره به کسی با عقیده خاص نداره. منافق کسی هست که آگاهانه و با نیت سوء در ظاهر ادعایی می‌کنه که در باطن بهش پایبند نیست. مشرک و کافر منافق نیست. مشرک و منافقی که با نیت جاسوسی و کارشکنی میگه ایمان آوردم منافقه. یهودی منافق نیست؛ یهودی‌ای که باهات پیمان صلح می‌بنده ولی با مشرکین به عنوان دشمن خارجیت که قصد حمله به تو رو دارن متحد میشه و بر علیه‌ت اقدام می‌کنه منافقه. این سه آیه هیچ ربطی به کافری که ما در این بحث مد نظر داریم نداره.

+ما در فارسی قتل رو به معنی کشتن استفاده می‌کنیم. در قرآن غالبا قتل به معنی جنگیدن هست. کما اینکه وقتی میگه «کتب علیکم القتال»، «جنگیدن بر شما نوشته شد» معنی میده. حتی اگر بخوایم دقیق‌تر به واژه قتل نگاه کنیم، جنگ یکی از ابعادش هست و واژه قتل مفهوم گسترده‌تری داره. به‌طور کلی قتل معنای خنثی سازی میده. کما اینکه وقتی کاری میکنن که شراب خاصیت مست کنندگیشو از دست بده میگن قتل الشراب. حالا اگر دشمن بر علیه تو اقدام نظامی کرد و تو با جنگیدن اقدام نظامیش رو بی اثر و خنثی کردی میشه قتل و قتال. اگر بر علیه تو اقدام سیاسی کرد و تو با اقدام سیاسی اقدامش رو بی اثر کردی هم زیرمجموعه قتال قرار می‌گیره. اینها جزئیاتی هست که اگر شما مدرک آیت‌اللهی‌ت رو توی فیس‌بوک گرفته باشی ازش مطلع نمیشی.

هرگونه ارتباط قلبى، سياسى، نظامى، اقتصادى و فرهنگى با منافق در اسلام محكوم است. (تفسیر نور قرائتی)
در باب این هم که بالا توضیح دادم منافق به کی میگن و هیچ ربطی به این بحث نداره و حکم ارتباط با منافق برمیگرده به عمل و کردارش نه عقیده‌ش.

+برخوردی که در صدر اسلام با یهودیان شده هم برمیگرده به پیمان شکنی‌ای که انجام دادن؛ نه یهودی بودنشون. یهودیان با مسلمانان پیمان صلح داشتن (اصلا اگر مشکل یهودی بودنشون بود چرا پیامبر همون اول کارشون رو یک‌سره نکرده و تازه رفته باهاشون پیمان صلح نوشته؟ احتمالا چند نفر مثل شما آگاه به آیات و مسائل اسلامی پیش پیامبر نبودن که ایشون رو با دستورات قرآن و اسلام واقعی آشنا کنن).
بگذریم. داشتم میگفتم؛ یهودیان و مسلمانان پیمان صلح داشتن تا اینکه یهودیان با مشرکانی که قصد حمله به مدینه رو داشتن متحد میشن بر علیه مسلمانان و نقض پیمان میکنن. نمیدونم شما اگر یک اقلیتی درون جامعه‌ت با دشمن خارجی جامعه‌ت دست به یکی کنه و کمر همت به قتل شما ببنده چطوری باهاش برخورد می‌کنید؟ دست نوازش می‌کشید رو سرشون و می‌گید درسته تصمیم به قتل ما گرفتید ولی ما به انتخابتون احترام میذاریم؟ اگه من و شما بودیم همون اول میگرفتیم دخلشونو میاوردیم. ولی مسلمانان بهشون فرصت دادن که مهاجرت کنن. اینطور شد که یهودیان مهاجرت کردند. یک نقل تاریخی هم هست که میگه نهصد نفر از مردان یهودی رو بعد از جنگ گردن زدن که دیدم اینجا هم متنی گذاشته شد که بهش اشاره داشت. این نقل تاریخی و ماجراش انقدر خنده‌دار و دور از ذهن و مضحک هست که پر واضحه که چرنده.


همونطور که وقتی مریض میشیم پیش دکتر میریم، تو این امور هم باید پیش متخصصش بریم. پس میریم تفاسیر بزرگان رو می‌خونیم که ببینیم اونا چی گفتن:
برخلاف تصور عموم، اینطور نیست که در حوزه همه آخوندها یک چیز بگن. اصلا کسانی که آشنایی دارن متوجه هستن که معروفه سیستم فکری در حوزه به شناور بودن. طلبه ها و علما بر سر یک آیه یا روایت یا یک حکم فقهی گاه صد و هشتاد درجه نظرشون فرق میکنه و بنا به مصونیتی که دارن کسی نظرش رو به دیگری تحمیل نمیکنه. مثال بارزش هم بخوام بزنم میشه به این اشاره کرد که از نظر غزالی بگیر تا معاصرینی چون بروجردی و مکارم و وحید، فلسفه [یونانی/اسلامی] حرام هست و قائلین به وحدت وجود کافر هستن. از اونور از ملاصدرا بگیر تا معاصرینی چون خمینی و طباطبایی نه تنها فلسفه رو حرام نمیدونن، بلکه از سایر علوم برتر میدوننش و کل عمر حوزوی‌شون هم صرف تحصیل و تدریس فلسفه کردن. در ضمن به وحدت وجود هم قائل هستن و از نظر کسی مثل مکارم کافر محسوب میشن. پس شما نمیتونی به بچه مسلمان بگی من و تو که بیشتر از قرائتی یا فلان عالم دینی اسلام سرمون نمیشه و این حرفیه که قرائتی یا فلان عالم دینی زده و همین هم اسلام واقعی هست و تو هم مسلمانی و نمیتونی بزنی زیرش. چون میتونه بزنه زیرش، خوب هم میتونه بزنه زیرش. حتما هم میزنه زیرش، خوب هم میزنه زیرش. بچه مسلمان همونطور که میتونه به شما بگه «نمیفهمی» و «این اسلام واقعی نیست» به غزالی و ملاصدرا و مکارم و خمینی و طباطبایی هم میتونه بگه «نمیفهمی» و «این اسلام واقعی نیست». کما اینکه داخل خود حوزه علمیه هم این اتفاق میفته و یه طلبه چسترم هم میتونه جلوی مکارمی که میگه قائل به وحدت وجود کافر هست بگه تو کافری که منکر وحدت وجودی نه من. و برخلاف فضای سیاسی کشور، در حوزه علمیه نه مکارم حذف خواهد شد نه اون طلبه و هر دو با نظرات مخالفی که دارن به کارشون ادامه میدن. متوجه منظورم هستید؟ علما پیامبر نیستن، نظرشون حکم آخر نیست. بین خودشون اختلاف هست. خودشون هم اصراری ندارن که به یک نظر آخر که مورد قبول همه باشه برسن. نظر یکیشون نمیتونه دهن من رو ببنده که چیزی خلافش نگم. لزوما اسلام واقعی چیزی نیست که فلان عالم بگه و الخ.
+البته اینم نیست که دیگه هرکی هر چی دستش رسید بزنه زیرش و یا هرکی هرچی گفت بتونه بچسبونه به اسلام.
 

maleck :)

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,442
امتیاز
31,662
نام مرکز سمپاد
شهید بابایی
شهر
قزوین
سال فارغ التحصیلی
91
دانشگاه
دانشگاه گیلان
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
حوصله‌ی بحث کردن نبود و نمیخواستم وارد بشم ولی چون دیدم روی تحریف اسلام و قرآن انقدر حساسید و میخواید اسلام واقعی رو نشون بدید گفتم منم یه چیزی بگم.



این همه آیه رو اینور و اونور کردی ولی کافی بود آیه بعد رو نگاه بندازی:

«إِلَّا الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَىٰ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ أَوْ جَاءُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقَاتِلُوكُمْ أَوْ يُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ ۚ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَاتَلُوكُمْ ۚ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلًا
مگر كسانى كه با گروهى كه ميان شما و ميان آنان پيمانى است، پيوند داشته باشند، يا نزد شما بيايند در حالى كه سينه آنان از جنگيدن با شما يا جنگيدن با قوم خود، به تنگ آمده باشد. و اگر خدا مى‌خواست، قطعاً آنان را بر شما چيره مى‌كرد و حتماً با شما مى‌جنگيدند. پس اگر از شما كناره‌گيرى كردند و با شما نجنگيدند و با شما طرح صلح افكندند، [ديگر] خدا براى شما راهى [براى تجاوز] بر آنان قرار نداده است.»

در ادامه آیه‌ای که شما گذاشتی که میگفت «بکشیدشون»، این آیه داره میگه «مگر اینکه دست از جنگ با شما کشیدند». به طور واضح مشخص میشه مربوط به شرایط جنگ هست آیه.
+جالب اینجاست آیه با «الا/مگر» شروع شده و این یعنی در ارتباط کامل با آیه قبله و این دو آیه با هم کامل میشن و نقل قول جداگانه آیه اول اشتباهه. ولی شما بدون توجه به این فقط آیه اول رو نقل کردی. گویی از «لا اله الا الله» عبارت «الا الله» رو بر دارم و به مسلمین بگم خدایی وجود نداره چون نص صریحتون میگه «لا اله».

حتی کافی بود آیه قبل رو یه نگاه کنی:

«فَمَا لَكُمْ فِي الْمُنَافِقِينَ فِئَتَيْنِ وَاللَّهُ أَرْكَسَهُمْ بِمَا كَسَبُوا ۚ أَتُرِيدُونَ أَنْ تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ ۖ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلًا
شما را چه شده است كه در باره منافقان، دو دسته شده‌ايد؟ با اينكه خدا آنان را به [سزاى‌] آنچه انجام داده‌اند سرنگون كرده است. آيا مى‌خواهيد كسى را كه خدا در گمراهى‌اش وانهاده است به راه آوريد؟ و حال آنكه هر كه را خدا در گمراهى‌اش وانهد هرگز راهى براى [هدايت‌] او نخواهى يافت.»

شروع ماجرا صحبت از منافقین هست نه کفار یا مشرکین یا یهودیان. منافق اشاره به کسی با عقیده خاص نداره. منافق کسی هست که آگاهانه و با نیت سوء در ظاهر ادعایی می‌کنه که در باطن بهش پایبند نیست. مشرک و کافر منافق نیست. مشرک و منافقی که با نیت جاسوسی و کارشکنی میگه ایمان آوردم منافقه. یهودی منافق نیست؛ یهودی‌ای که باهات پیمان صلح می‌بنده ولی با مشرکین به عنوان دشمن خارجیت که قصد حمله به تو رو دارن متحد میشه و بر علیه‌ت اقدام می‌کنه منافقه. این سه آیه هیچ ربطی به کافری که ما در این بحث مد نظر داریم نداره.

+ما در فارسی قتل رو به معنی کشتن استفاده می‌کنیم. در قرآن غالبا قتل به معنی جنگیدن هست. کما اینکه وقتی میگه «کتب علیکم القتال»، «جنگیدن بر شما نوشته شد» معنی میده. حتی اگر بخوایم دقیق‌تر به واژه قتل نگاه کنیم، جنگ یکی از ابعادش هست و واژه قتل مفهوم گسترده‌تری داره. به‌طور کلی قتل معنای خنثی سازی میده. کما اینکه وقتی کاری میکنن که شراب خاصیت مست کنندگیشو از دست بده میگن قتل الشراب. حالا اگر دشمن بر علیه تو اقدام نظامی کرد و تو با جنگیدن اقدام نظامیش رو بی اثر و خنثی کردی میشه قتل و قتال. اگر بر علیه تو اقدام سیاسی کرد و تو با اقدام سیاسی اقدامش رو بی اثر کردی هم زیرمجموعه قتال قرار می‌گیره. اینها جزئیاتی هست که اگر شما مدرک آیت‌اللهی‌ت رو توی فیس‌بوک گرفته باشی ازش مطلع نمیشی.


در باب این هم که بالا توضیح دادم منافق به کی میگن و هیچ ربطی به این بحث نداره و حکم ارتباط با منافق برمیگرده به عمل و کردارش نه عقیده‌ش.

+برخوردی که در صدر اسلام با یهودیان شده هم برمیگرده به پیمان شکنی‌ای که انجام دادن؛ نه یهودی بودنشون. یهودیان با مسلمانان پیمان صلح داشتن (اصلا اگر مشکل یهودی بودنشون بود چرا پیامبر همون اول کارشون رو یک‌سره نکرده و تازه رفته باهاشون پیمان صلح نوشته؟ احتمالا چند نفر مثل شما آگاه به آیات و مسائل اسلامی پیش پیامبر نبودن که ایشون رو با دستورات قرآن و اسلام واقعی آشنا کنن).
بگذریم. داشتم میگفتم؛ یهودیان و مسلمانان پیمان صلح داشتن تا اینکه یهودیان با مشرکانی که قصد حمله به مدینه رو داشتن متحد میشن بر علیه مسلمانان و نقض پیمان میکنن. نمیدونم شما اگر یک اقلیتی درون جامعه‌ت با دشمن خارجی جامعه‌ت دست به یکی کنه و کمر همت به قتل شما ببنده چطوری باهاش برخورد می‌کنید؟ دست نوازش می‌کشید رو سرشون و می‌گید درسته تصمیم به قتل ما گرفتید ولی ما به انتخابتون احترام میذاریم؟ اگه من و شما بودیم همون اول میگرفتیم دخلشونو میاوردیم. ولی مسلمانان بهشون فرصت دادن که مهاجرت کنن. اینطور شد که یهودیان مهاجرت کردند. یک نقل تاریخی هم هست که میگه نهصد نفر از مردان یهودی رو بعد از جنگ گردن زدن که دیدم اینجا هم متنی گذاشته شد که بهش اشاره داشت. این نقل تاریخی و ماجراش انقدر خنده‌دار و دور از ذهن و مضحک هست که پر واضحه که چرنده.



برخلاف تصور عموم، اینطور نیست که در حوزه همه آخوندها یک چیز بگن. اصلا کسانی که آشنایی دارن متوجه هستن که معروفه سیستم فکری در حوزه به شناور بودن. طلبه ها و علما بر سر یک آیه یا روایت یا یک حکم فقهی گاه صد و هشتاد درجه نظرشون فرق میکنه و بنا به مصونیتی که دارن کسی نظرش رو به دیگری تحمیل نمیکنه. مثال بارزش هم بخوام بزنم میشه به این اشاره کرد که از نظر غزالی بگیر تا معاصرینی چون بروجردی و مکارم و وحید، فلسفه [یونانی/اسلامی] حرام هست و قائلین به وحدت وجود کافر هستن. از اونور از ملاصدرا بگیر تا معاصرینی چون خمینی و طباطبایی نه تنها فلسفه رو حرام نمیدونن، بلکه از سایر علوم برتر میدوننش و کل عمر حوزوی‌شون هم صرف تحصیل و تدریس فلسفه کردن. در ضمن به وحدت وجود هم قائل هستن و از نظر کسی مثل مکارم کافر محسوب میشن. پس شما نمیتونی به بچه مسلمان بگی من و تو که بیشتر از قرائتی یا فلان عالم دینی اسلام سرمون نمیشه و این حرفیه که قرائتی یا فلان عالم دینی زده و همین هم اسلام واقعی هست و تو هم مسلمانی و نمیتونی بزنی زیرش. چون میتونه بزنه زیرش، خوب هم میتونه بزنه زیرش. حتما هم میزنه زیرش، خوب هم میزنه زیرش. بچه مسلمان همونطور که میتونه به شما بگه «نمیفهمی» و «این اسلام واقعی نیست» به غزالی و ملاصدرا و مکارم و خمینی و طباطبایی هم میتونه بگه «نمیفهمی» و «این اسلام واقعی نیست». کما اینکه داخل خود حوزه علمیه هم این اتفاق میفته و یه طلبه چسترم هم میتونه جلوی مکارمی که میگه قائل به وحدت وجود کافر هست بگه تو کافری که منکر وحدت وجودی نه من. و برخلاف فضای سیاسی کشور، در حوزه علمیه نه مکارم حذف خواهد شد نه اون طلبه و هر دو با نظرات مخالفی که دارن به کارشون ادامه میدن. متوجه منظورم هستید؟ علما پیامبر نیستن، نظرشون حکم آخر نیست. بین خودشون اختلاف هست. خودشون هم اصراری ندارن که به یک نظر آخر که مورد قبول همه باشه برسن. نظر یکیشون نمیتونه دهن من رو ببنده که چیزی خلافش نگم. لزوما اسلام واقعی چیزی نیست که فلان عالم بگه و الخ.
+البته اینم نیست که دیگه هرکی هر چی دستش رسید بزنه زیرش و یا هرکی هرچی گفت بتونه بچسبونه به اسلام.
عجیبه که حوصله بحث نداری، ولی حوصله جدل کردن داری. :)) سعی میکنم از جدل با شما بپرهیزم و بحث کنم.
1.آیه رو این ور و اون ور نکردم، آیه رو با ترجمه‌ش و با چند تفسیرش آوردم. تفسیر هم نکردم، نقل قول مستقیم از تفاسیر معتبر شیعی آوردم.
2. تو زبان ما پنج دسته قاعده داریم برای جمله، که پنجمیش قواعد کاربردی بود. این قاعده به ما میگه وقتی کسی ازت درمورد آب و هوا سوال می‌پرسه، اگر درمورد مزه غذات جواب بدی جمله‌ت از لحاظ کاربردی غلطه، حتی اگر نحو و معنی و غیره‌اش درست باشه. الایی که تو آیه‌ی بعد هست، به «واقتلوهم » بر میگرده، نه به «ولاتتخذوا منهم ولیـا ولانصیرا». (البته شما که زبان شناسی و معانی مختلف قتال رو میدونی اینو باید بهتر بدونی :)) )
3. فرض رو بر این میگیریم که الا، به کل اون آیه برگرده. چه تغییری در پیام آیه ایجاد میشه؟ من اگر بگم هیچ خدایی نیست، خدا بودن چوب و سنگ و درخت و ... رو نفی کردم. اگر بگم هیچ خدایی نیست به غیر از الله، باز هم خدا بودن چوب و سنگ و درخت و ... رو نفی کردم. این آیه، آیه قبلی رو کامل نمیکنه، بلکه شرایط جنگیدن رو محدود میکنه. (حالا این که حق جنگیدن رو روشن بیان میکنه ولی محدودیتی که با الا گذاشته قابل تفسیره بماند.)
4. درمورد معنی منافق شما کاملا دارید اشتباه می‌کنید. هیچ وقت قرآن (اسلام) به مسلمانی که ادعای شرک میکنه نمیگه منافق، بلکه میگه تقیه کار. نفاق مشخصا به عقیده شخصی بر میگرده.
5. آیه مشخصا داره از کافر شدن و مثل کفار فکر کردن هشدار میده و ممنوعیت دوستی با کفار رو بنا به همین هشدار ممنوع میکنه. ودوا لو تکفرون کما کفروا فتکونون سواء فلا تتخذوا منهم اولیاء. اونا میخوان شما هم مثل اونا فکر کنید پس از اونها اولیایی اتخاذ نکنید.
اینجا میتونی بگی نفاق مد نظره و میگه با منافقی که ادای مسلمان رو درمیاره دوستی نکنید اما این ادعا وقتی درسته که کما کفروا و تکونون سواء نیومده باشه. مگر اینکه بخوای حکمت و بلاغت زبان قرآن رو زیر سوال ببری و بگی این جمله همینطوری اومده و ربطی به حکم آیه نداره.
البته این نکات زبانشناسی‌ای که گفتم جزییاتی بود که برای گرفتن مدرک دیپلم تو دبیرستان ها آموزش دیدم، ربطی به آموزه های فقهی فیسبوکم نداره :))

6. بله به ازای هر مسلمان یک اسلام واقعی داریم که بهتر از سایر علمای اسلام، اسلام رو درک کرده و بنا بر اون وقتی تنها یکی از این میلیونها اسلام موجود اسلام واقعیه، باقی میشه اسلام غیر واقعی. ازونجایی هم که ما نمیدونیم این اسلام واقعی کدومه، پس اسلام به ذات خود ندارد عیبی و ...

به شتر مرغ گفتن تخم بذار، گفتن من شترم، گفتن پس بیا بار ببر گفت من مرغم.
 

Smohammadreza

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
885
امتیاز
9,898
نام مرکز سمپاد
حلی یک
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
0
مدال المپیاد
نقره فیزیک
من خودم یکی دوتا دوست دارم که کاااملا ضد انقلاب و اسلام و اینا. ولی باهاشون عین یه ادم معمولی مثل یه دوست برخورد میکنم(خودم مذهبی ام) حالا جایی یه بحثی چیزی بشه یکم بحث میکنیم ولی سعی میکنم خیلی بحثی بینمون نشه چون جدایی میندازه. اعتقادم اینه که در برخورد با این دسته افراد، من باید خیلی خوش برخورد باشم، تا شاید یروزی اون با خودش فکر کنه که این مذهبی ها مگه سگ(!) نبودن؟ پس این یکی چرا... و ادامه ماجرا:D
نمونه اش هم شهید ابراهیم هادی که اصلا میرفت با افراد مشروب خوار و... خودش دوست میشد و با رفتارش اونارو به اسلام دعوت میکرد!
 
ارسال‌ها
1,820
امتیاز
34,439
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
..
سال فارغ التحصیلی
2020
من به یه شخص با تمام عقایدش احترام می ذارم جز ۲ صورت :
دسته اول کسایی که عقایدشون رو شو آف میکنن حالا چه میخواد آتئیست باشه و چه مومن ....هر کی برای رضایت قلبی ش یکاری رو انجام میده چرا هی جار میزنین/=؟
دسته دوم عقایدی که باعث ضرر و آسیب رساندن به بقیه ن نه تنها قابل بخشش نیستن برام بلکه برخورد جدی میکنم
 

wisteria.

the val
کنکوری 1403
ارسال‌ها
106
امتیاز
1,163
نام مرکز سمپاد
farzanegan 1
شهر
tehran
سال فارغ التحصیلی
1403
همه ما تا حالا این جمله رو شنیدیم که میگه "همه انسان ها از ابتدای افرینش مانند هم افریده شده اند."
بنظر من این درست نیست که چون کسی اعتقاداتش با ما فرق داره یعنی آدم ناجوری برا رفت و امده، البته نه هر اعتقادی ها، باید منطقی باشه، اینجور نباشه که طرف بت پرستی کنه یا بگه دنیا بر پایه علمه و ازینجورچیزا
و اینکه همیشه پایه های دین ها شبیه همن معمولا، مثلا کدوم دین درستی میگه یه ادم از ادم دیگه والا تره؟! هیچ دین و ایمان درستی نمیاد بگه نژاد پرستی خوبه! بگه وقتی یکی یه کناری افتاده بی تفاوت رد شی و کمک نکنی!
بنظر من تا زمانی که این اعتقادات و دینا واقعی و بدون ضرر و ناراحتی باشن، هیچ مشکلی با این تفاوتا وجود نداره
 

maleck :)

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,442
امتیاز
31,662
نام مرکز سمپاد
شهید بابایی
شهر
قزوین
سال فارغ التحصیلی
91
دانشگاه
دانشگاه گیلان
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
گر چه این مطلب خارج از بحث تاپیکه، اما لازمه درباره این ادعا صحبت کنیم :D
هر کدوم از عوامل زیر اگر در شکل گیری وسواس درست نیست بفرمایید(چون از ویکی پدیا و چند سایت دیگه نگاه کردم و مطمئن نیستم) :

1- گاهى ترشح ناموزون بعضى مواد شیمیایى در مغز باعث به وجود آمدن این بیمارى مى شود. (مثل کمبود سروتونین)
2- اضطراب نیز یکى از عوامل این بیمارى است که البته گاهى علت آن اضطراب نیز براى فرد مبتلا به وسواس معلوم نیست.
3- گاهى بر اثر یک اتفاق مشکل آفرین و پرفشار مثل مرگ یکى از نزدیکان یا بعضى مسائل جنسى یا بیمارى وسواس رخ مى دهد.
4- عقده هاى فرو خورده، ناکامى هاى درون ریخته شده نیز گاهى باعث این بیمارى مى شود.
5- گاهى نیز احساس گناه کار بودن باعث وسواس شدن است.
6- گاهی وسواس از روی تقلید از نزدیکان به فرد منتقل می شود مانند والدین و دیگر فامیل.

بجز مورد اول، مذهب در همه موارد برای یک فرد مذهبی نقش پررنگ داره. از احکامی که درباره نجاسات و مطهرات و طهارت هست، تا شکیات نماز، تا پای راست و چپ برای ورود به دستشویی، همه‌ش داره به رفتار یک مسلمان با پاداش و جزا و اضطراب جهت میده.

این که میگین دین تفاوت کمی در شخصیت آدما ایجاد میکنه واقعا غلطه. هم به لحاظ آماری میشه این ادعای شما رو رد کرد، هم با بررسی روابط علت معلولی.

گرچه ربطی به بحث نداره، اما اینجا یک ادعایی شد و بعد جوابی دادم و جوابم به این دلیل که از ویکیپدیا استفاده کرده بودم رد شد، برای همین چند لینک دیگه قرار میدم که توش از تاثیر آیین و مذهب بر وسواس حرف زده:

https://www.healthline.com/health/ocd/types-of-ocd#causes

https://doctorabad.com/UpToDate/d/t...-clinical-manifestations-course-and-diagnosis

https://doctorabad.com/UpToDate/d/t...y-for-obsessive-compulsive-disorder-in-adults
 
بالا