یه روز یه گربه به سرپرستی بگیرم اسمشم بذارم تام (که بابام همیشه میگه اون موقع اون گربه بازنده میشه و نمیتونه موشها رو بگیره ) با اینکه از گربه میترسم هااا ولی باید باهاشون مواجه بشم و تا الان تا جایی هم پیش رفتم
بعد گربه بچه دار بشه و من درکنار نوه های گربه ایم و بچه های انسانم زندگی کنم