مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
-حافظ

دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با منشین کز تو سلامت برخاست
-حافظ
 
تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم
گاهی از کوچه معشوقه خود می‌گذرم
منم آن بنده مخلص که از آن روز که زادَم
دل و جان را ز تو دیدم ، دل و جان را به تو دادم
 
منم آن بنده مخلص که از آن روز که زادَم
دل و جان را ز تو دیدم ، دل و جان را به تو دادم
من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت
 
تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی
یا رب، چه‌ها به سینه این خاکدان در است
کس نیست واقف این همه راز نهفته را
 
یا رب، چه‌ها به سینه این خاکدان در است
کس نیست واقف این همه راز نهفته را
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها

(یکی از معدود ابیاتی که حفظمش و دوستش دارم)
 
تا شدم حلقه به گوش در میخانه ی عشق
هر دم آمد غمی از نو به مبارک بادم :)
-حافظ
منم کز رنج بیداری به روز آرم شب تاری
بدین خواری بدین زاری دلت بر من نمی‌سوزد
 
منم کز رنج بیداری به روز آرم شب تاری
بدین خواری بدین زاری دلت بر من نمی‌سوزد
در دیده به جای خواب آب است مرا
زیرا که به دیدنت شتاب است مرا
گویند بخواب تا که به خوابش بینی
ای بی خبران چه جای خواب است مرا
 
در دیده به جای خواب آب است مرا
زیرا که به دیدنت شتاب است مرا
گویند بخواب تا که به خوابش بینی
ای بی خبران چه جای خواب است مرا
ای گشته خجل زان رخ گلگون گل و شمع
وز رشک تو در سرشک و در خون گل و شمع
من در هوس آن رخ همچون گل و شمع
گردیده چو سرد و گرم همچون گل و شمع
 
ای گشته خجل زان رخ گلگون گل و شمع
وز رشک تو در سرشک و در خون گل و شمع
من در هوس آن رخ همچون گل و شمع
گردیده چو سرد و گرم همچون گل و شمع
عنان تگاور بدو داد و گفت
که با تو همیشه خرد باد جفت
 
Back
بالا