- ارسالها
- 327
- امتیاز
- 16,081
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان1
- شهر
- تهران
- سال فارغ التحصیلی
- 1403
- رشته دانشگاه
- بیوتکنولوژی
هرکسی که عزیزی به سفر داشته باشددرس این زندگی از بهر ندانستن ماست
این همه درس بخوانیم و ندانیم ؛که چه؟!
پیوسته چو من چشم به در داشته باشد
هرکسی که عزیزی به سفر داشته باشددرس این زندگی از بهر ندانستن ماست
این همه درس بخوانیم و ندانیم ؛که چه؟!
دوستان عیب مگیرید و ملامت نکنیدهرکسی که عزیزی به سفر داشته باشد
پیوسته چو من چشم به در داشته باشد
درد بر من ریز و درمانم مکندوستان عیب مگیرید و ملامت نکنید
کاین حدیثیست که از وی نتوان بازآمد
سعدی
تو در آب اگر ببینی حرکات خویشتن رادرد بر من ریز و درمانم مکن
زان که درد تو ز درمان خوشتر است!
عطار نیشابوری
مرا بشارت فردوس می دهد شاهدتو در آب اگر ببینی حرکات خویشتن را
به زبان خود بگویی که به حسن بی نظیرم
تو قله ی خیالی و تسخیر تو محالمرا بشارت فردوس می دهد شاهد
مگر به غیر سرِ کوی دوست جایی هست...؟
شوکت شیرازی
لبخند تو کوتاه ترین شعر جهان استتو قله ی خیالی و تسخیر تو محال
بخت منی که خوابی و تعبیر تو محال
قیصر امین پور
مرا با برکه ام بگذار دریا ارمغان تولبخند تو کوتاه ترین شعر جهان است
آرام بخند تا بتوانم غزلی ساده بگویم
شاهرخ صفر نژاد

زندگی آبنماییست که بیهوده در آنیکبارگی چو میبِنَسوزی مرا تمام
هر روزم از فراق، به نوعی دگر مسوز
یا بزن سیلی به رویم یا نوازش کن سرمزندگی آبنماییست که بیهوده در آن
دست و پا میزنی و دور خودت میگردی
شبی مجنون به لیلی گفت ای محبوب بی همتایا بزن سیلی به رویم یا نوازش کن سرم
در دو حالت چون رسم بردست تو می بوسمش
دنيا به روي سينه ي من دست رد گذاشتشبی مجنون به لیلی گفت ای محبوب بی همتا
تورا عاشق شود پیدا ولی مجنون نخواهد شد
تا زمانی که جهان را قفسم میدانمدنيا به روي سينه ي من دست رد گذاشت
بر هر چه آرزو به دلم بود سد گذاشت
مدامم مست میدارد نسیم جعد گیسویتتا زمانی که جهان را قفسم میدانم
هرکجا پر بزنم طوطی بازرگانم
سجاد سامانی
تورا گم میکنم هرروز و پیدا میکنم هر شبمدامم مست میدارد نسیم جعد گیسویت
خرابم میکند هردم فریب چشم جادویت
بوی خوش تو هر که ز باد صبا شنیدتورا گم میکنم هرروز و پیدا میکنم هر شب
بدینسان خواب ها را ، با تو زیبا میکنم هر شب
دلم فریاد میخواد ولی در انزوای خویشبوی خوش تو هر که ز باد صبا شنید
از یار آشــنا نفس آشــنا شنید
به یزدان هر آن کس که شد ناسپاسدلم فریاد میخواد ولی در انزوای خویش
چه بی آزار با دیوار نجوا میکنم هر شب
ساقی حدیث سرو و گل و لاله میرودبه یزدان هر آن کس که شد ناسپاس
به دلش اند آید ز هر سو هراس